حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×

آرشیو » بایگانی‌ها متن ادبی - صفحه ۴ از ۶ - خط شکن ها

سلام بر امید زندگی و مایه حیات
۱۴۰۳-۱۱-۲۵

سلام بر امید زندگی و مایه حیات

سلام بر جان‌ها، طراوت هستی، شادابی بخش روزگاران سلام بر امام عالَم و آدم، مولای انس و جان، یکتا نگار جهان سلام بر امید زندگی و مایه حیات…! سلام بر مهدی، آنکه نام دلنشینش جان را معطر می‌کند و یاد دل‌انگیزش روح را طراوت می‌بخشد… سلام بر تو ای بقیه اولیای خدا در زمین، ای […]

اگر شهادت نبود…
۱۳۹۶-۰۴-۲۸

اگر شهادت نبود…

این پست و دل گویه را به بهانه رجعت پیکر پاک شهید حمید مرادلو از شهدای زنجان تقدیم شما و خانواده عزیزش می کنیم…تقدیم به پدر و مادر شهید که  35 سال چشم انتظار آمدن فرزند بودند.. قصه مرگ در دفتر خون، شنیدن دارد: سلاحی در کف شهید؛ معبری برای رسیدن، شهدی برای چشیدن و […]

از نیایش های پرتامل شهید چمران
۱۳۹۶-۰۳-۳۱

از نیایش های پرتامل شهید چمران

“بسم الله الرحمن الرحیم” من اعتقاد دارم که خدای بزگ، انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می‏ دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می‏بینیم که مردان خدا بیش از هرکس در زندگی خود […]

روزه باید با روضه باشد…
۱۳۹۶-۰۳-۱۴

روزه باید با روضه باشد…

آدینه روزی با روزه صدایت کردم نیامدی!ندبه کردم نیامدی!     با روزه روضه کردم باز نیامدی! روضه عمویت عباس بود، او عموی ما هم هست، نیم نگاهی هم به ما دارد بالاخره او سقاست و من مرض استسقا دارم .تا وقتی او سقاست من تشنه ام ،تا وقتی او ساقی است من می نخورده مستم و […]

دین وامدار شهادت است
۱۳۹۶-۰۲-۰۳

دین وامدار شهادت است

دین وامدار شهادت است به منصور و هادی و هارون بگویید همه زور خویش را بزنند امام کاظم را مگر می شود از مردم گرفت؟! از او مگر می شود چیزی را کم کرد؟… او در بغداد همان است که در مدینه.. در تبعید همان است که در وطن… در درون زندان همان است که […]

زینب یعنی رسول خون برادر
۱۳۹۶-۰۱-۲۳

زینب یعنی رسول خون برادر

تالیف بدون انتشار کامل نیست حسین  تالیف کربلاست و زینب انتشار آن! خواهر ردای کربلا بر دوش و عصای عاشورا در مشت می آید و انتشار خون برادر را ،کمر می بندد. هر روز تولدی است …روز نامیراست.هر روز عاشوراست! پیش از زینب هیچ خواهری را ندیده بودند که رسول خون برادر باشد! زینب کربلا […]

سلام بود و سلام…
۱۳۹۶-۰۱-۲۳

سلام بود و سلام…

روزی که آسمان وزمین در مقابل تو سر خم می کنند. دلم لرزید. بزرگ شدم ودیدم، قصه از کمی قبل تر شروع شده است. از وقتی مردم شهر “سلام خدا” را یادشان رفت. مادرم سبد سلام های پدرش را برداشت ومقابل درب خانه ی مردم شهر رفت. آن ها اما سلام او را بی جواب […]

بابای شهیدم روزت مبارک
۱۳۹۶-۰۱-۲۱

بابای شهیدم روزت مبارک

ای پدر جان منم زهرایت دختر کوچک تو ای امید من و ای شادی تنهایی من به خدا این صدمین نامه بود از چه رو هیچ جوابم ندهی ؟یاد داری که دم رفتن تو دامنت بگرفتم ؟ من به تو می گفتم پدر اینبار نرو پدر اینبار نرومن همانروز بله فهمیدم سفرت طولانی ست از […]

از ژاکلین ذکریای ثانی تا زهرا علمدار
۱۳۹۶-۰۱-۰۲

از ژاکلین ذکریای ثانی تا زهرا علمدار

من «ژاکلین ذکریای ثانی»، ۱۸ سال سن دارم. دوست دارم اسمم «زهرا» باشد البته من لیاقت این نام را ندارم، راستش من از یک خانواده مسیحی هستم و در مورد دین اسلام هم اطلاعات چندان زیادی ندارم. همین قدر که در کتاب های درسی نوشته بودند، می دانم و بس. وقتی هم وارد دبیرستان شدم […]

همیشه بهارها خوش آمدید
۱۳۹۵-۱۲-۱۷

همیشه بهارها خوش آمدید

کربلایی ها سلام! چه خوب شد که آمدید بعد از آن همه انتظار و چشم به راهی های مادرانتان.هرچند دیر ولی خوش آمدید. سال ها اروند قصه سرخ رفتن تان را در گوش ماهی هایش زمزمه کرده بود ،قصه غواصانی که موج هایش را در هم شکسته بودند.شیرانی که تلاطم وحشی امواجش رام نفس هایشان […]

سلام بر ۱۷۵ کبوتر بال و پربسته
۱۳۹۵-۱۲-۱۷

سلام بر ۱۷۵ کبوتر بال و پربسته

سلام شنیدم برگشتید؟ خوش آمدید. مثل شما خیلی ها هستند، کم کم می آیند. کم کم خودشان را نشان میدهند. کم کم می آیند تا ما یادمان بماند، روزگاری در این سرزمین، چه شده است. اما نه، انگار شما مانند بقیه نیستید. فرق دارید. #غواص بودید. حتما خیلی تمرین کردید. در سیاهی #زمستان ، در […]

نصف تاریخی عاشقی آب است
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

نصف تاریخی عاشقی آب است

نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است، قصه‌هایی عمیق و پراحساس قصه‌هایی پر از فداکاری، قصه‌هایی عجیب، اما خاص:قصۀ آبِ چشمۀ زمزم، زیرِ پاکوبه‌های اسماعیل قصۀ نیل و حضرت موسی، قصۀ آن گذشتنِ نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است، قصه‌هایی عمیق و پراحساس قصه‌هایی پر از فداکاری، قصه‌هایی عجیب، اما خاص:قصۀ آبِ چشمۀ زمزم، زیرِ پاکوبه‌های اسماعیل قصۀ […]

غواصان نگران شدند و آمدند
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

غواصان نگران شدند و آمدند

بسیار جای دلسوزی دارد اما بیش از اینکه دل ما بر مظلومیت آنان بسوزد دل آنها نگران ماست.شهدا رفت و آمدشان هم ،بی حساب و کتاب نیست؛ هم رفتنشان پیام دارد و هم آمدنشان. شهدا هیچ گاه حزبی و جناحی نبودند اما تک تک وصیت نامه هایشان را که ورق بزنیم خواهیم دید که بر […]

حنظله یعنی تشنگی
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

حنظله یعنی تشنگی

فکه را «قتلگاه» می گویند، قتلگاه شهیدان خودش یک سرزمین پهناور مملو از رمل و ماسه، با چند تا تپه ماهوری و نیروهایی که در محاصره دشمن داخل شیار بین دو تپه پناه گرفته، شیار پر از مین والمر، آتش دشمن متمرکز بر شیار سه روز مقاومت، بدون آب و غذا و سرانجام قتل عام. […]

با من بگو ای هور!
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

با من بگو ای هور!

وقتی قرارشد شکوفه های خیبری ات دربدر،حماسه هزارباغ رابه ثمربنشیند، وقتی قرار شد که نگاهت هوردر هور آسمان رابه نوربنویسد، وقتی قرارشدقدمگاه عاشقیت خاک را آبرو بخشد، آب وآفتاب به اشارت چشمان تو، هزار وادی دلدادگی را، در راه ورسم یک نگاه تو به خون نشستندوآبروگرفتند، هورازحدیث تیروترکش وخمپاره باتن تو… راستی هور با توچه […]

وداع با مادر
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

وداع با مادر

بچه ها بیایید! حسن جان!حسین جان!زینبم!عزیزم ام کلثوم بیایید با مادر وداع کنید. سخت است می دانم ،خدا در این مصیبت بزرگ به اجر وصبرش یاری تان کند. آرامتر عزیزان از گریه گریزی نیست.اما صیحه نزنید.شیون نکنید.مثل من آرام اشک بریزید. نمی دانم چطور تسلای تان دهم.این مادر آخر مادری نبود که همتا داشته باشد،کسی […]

خداحافظ مادرم
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

خداحافظ مادرم

چه شبی است امشب خدایا! این بنده تو هیچگاه اینقدر بی تاب نبوده است.این دل ودست و پا هیچگاه اینقدر نلرزیده است.این اشک اینقدر مدام نباریده است.چه کند علی با اینهمه با تنهایی! ای خدا!در سوگ پیام آور تو که سخت ترین مصیبت عالم بود ،دلم به فاطمه خوش بود.می گفتم:گلی از آن گلستان در […]

خدایا به هرچه دل بستم تو دلم را شکستی
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

خدایا به هرچه دل بستم تو دلم را شکستی

هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی. خدایا به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی. هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، […]

چه کسی می‌تواند این معادله را حل کند؟
۱۳۹۵-۱۲-۰۸

چه کسی می‌تواند این معادله را حل کند؟

نوشته زیر آخرین دست نوشته شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال ۱۳۶۴ است: چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،به هر جا که اینجا نباشد ،یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم […]