احمد در فروردین سال ۱۳۳۷ ساعت ۱۲ شب در خانه متولد شد.در بچگی ساکت بود زیاد شلوغ نمی کرد.احمد دو ساله بود که بیماری حصبه گرفت بیماری حاد و خطرناکی بود امکانات و متخصص هم در شهر ابهر نبود به ناچار بچه را با پدرش بهشهرستان قزوین بردیم .دکتر معروفی در آنجا بود ایشان را ویزیت کرد و گفترودههای بچه لیز شده و از ادرارش خون میآید. در نهایت با هزار مکافات بعد ازچهار ماه دارو و استراحت
بیماری الحمدالله بر طرف شد. هفت سالگی گذاشتیم مدرسه تاکلاس پنجم در روستا درس خواند معلم ایشان به نام شفیعی که اهل رشت بود به پدرشتوصیه کرد که حتما برای ادامه تحصیل او را به مدرسه بگذارید چرا که ایشان از هوش واستعداد و از ذکاوت سرشاری برخوردار میباشد..از ۹-۸ سالگی نماز خوان بود. دوره راهنمایی را رفت تهران که روزها در شرکت پرجلای تهران با لودر کار میکرد و شبها در مدرسه شبانه درس میخواند تامدرک دیپلم گرفت.زمان شاه رفت سربازی و در گارد شاهنشاهی بود،امام خمینی که گفته بودند سربازان فرار کنند گوش کرده بود و لباسش را عوض کرده بود و فرار کرد وسوار ماشین انقلابیون شد و فرار کرد. بعد از انقلاب در بسیج اسم نوشت و پس از مدتی به روستا پایگاه بسیج آورد. او دانشجوی سال دوم دانشگاه أزاد یود و همزمان کارمند شرکت مینو بود پدرش کارگر بود.و در سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد،همسرش خانه دار بود و داری یک پسر و دو دختر بود. وی درتاریخ ۱۳۶۷/۵/۵/ در عملیات مرصاد در منطقه اسلام آباد غربب به شهادت رسید.
وصیت نامه
اگر لیاقت شهادت داشتم اینجانب را در زادگاهم دفن کنید و از پدر و مادرم تقاضا میکنم مرا عفو فرمایند . از خانواده تقاضامندم پشتیبان این انقلاب باشند و نگذارند خون شهدا پایمال گردد و سعی شود فرزندانم با تربیت اسلامی تربیت شوند ، درس بخوانند تا بتوانند در آینده چرخهای جامعه را به گردش درآورند.
خدایش بیامرزد