ازدواج ساده اما الهی | روایت عاشقانهای از ازدواج شهید اکبر منصوری
شهادت امام جواد و آگاهی شهیدانه | روایت مادر شهید خیراله رمضانی
آزادی خرمشهر | روایت دستاول از عملیات بیتالمقدس به قلم شهید ابراهیم اصغری
شهید قندعلی گنجخانلو | مردی که جبهه را بر همه چیز مقدم دانست
طبس، نماد شکست استکبار و پیروزی ایمان
چیزی که در راه خدا بدی، برکتش ده برابر برمیگرده
مادرجان من شهید نشدم
این عید خوش بگذرد
جا مانده های بدر
چو اسیر توست اکنون؛ به اسیر کن مدارا
خیبر ، نقطه صفر مرزی
نبرد در مجنون
این راه امام حسین است
ناصر گفت بچه ها غوغا کردند
دل تنگی های راحله و قیاس
ازدواج امام علی و حضرت زهرا، الگویی بینظیر برای زندگی مشترک در سالروز ازدواج آسمانی امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)، نگاهی داریم به خاطرهای ناب از ازدواج عاشقانه سردار شهید اکبر منصوری که الهامگرفته از همان سبک زندگی ساده، معنوی و هدفمند بود. ازدواج امام علی و حضرت زهرا، الگویی بیبدیل از […]
تازه وارد دبیرستان شده بود و به خاطر فعالیت های زیادش مسئولیت کتابخانه را به او سپرده بودند. به خاطر دارم یکبار صبح از جیپ او پول برداشتم و رفتم نان خریدم وقتی برگشتم جواد از خواب بیدار شده بود دیدم خیلی عصبانی است و با ناراحتی از من پرسید شما از جیب من پول […]
ایستاده از چپ نفر اول شهید محمدباقر فتح اللهی چند روزی از ماه رمضان می گذشت. برای عیادتش به بیمارستان رفتم. نزدیکی اتاق محمدباقر رسیدم که یک دفعه ازاتاقش صدایی شنیدم. با عجله وارد اتاق شدم دیدم پرستار با او بحث می کند. رو به پرستار […]
فقط من و عزیز در خانه مانده بودیم. یک شب از عزیز خبری نشد. گفتم: شاید در پایگاه مشغول است. چون می دانستم بی خبر جایی نمی رود. رختخواب هایمان را پهن کردم و خوابیدم.نیمه شب بود که بیدار شدم، دیدم عزیز سر جایش نیست. خیلی دیر کرده بودم. دلم شور می زد رفتم تا […]
متن زیر مصاحبه سردار شهید علی تجلایی درباره حماسه آزادسازی سوسنگرد است که در آبانماه سال ۱۳۵۹ با مجله پیام انقلاب صورت گرفته است. * امروز (روز عاشورا)، شهر کاملاً از مردم عادی خالی شده است. بفرمایید، که مردم از چه موقعی شهر را تخلیه کردهاند؟ موقعی که […]
اوایل شب، برق زندان قطع شده و آسایشگاه در تاریکی فرو رفته بود. تنها می شد با باریکه ی نوری که از پنجره به دیوار می تابید، رنگ خون را روی دیوارهای زندان تشخیص داد.من نیز در گوشه ای از دیوارهای محصور زندان نشسته بودم و با دلی دردمند و اندوهگین آخرین وصیت یکی از […]
هرگز خاطرات جبهه را برایم تعریف نمی کرد. می گفت اگر بگویم ناراحت می شوی. چندین بار زخمی شده بود اما از من مخفی می کرد.وقتی به مرخصی می آمد. به خانه نمی آمد و یکراست می رفت مسجد حسینیه، هیاهوی جبهه را به آرامش خانه ترجیح می داد به […]
اطراف ارتفاع ۱۱۲ بود و در گوشه ای یک کامیون ایفای عراقی سوخته بود. «محمدرضا کاکا» از بچه های تهران که خدمت سربازی اش را همراه ما در تفحص می گذراند، کلید کرد که الا و بلا اینجا را بکنیم و شروع کرد به زیر و رو کردن خاک […]
گرمای تیرماه بیداد میکرد. نمیدانم ولی گرما قطعاً بالای ۵۰ درجه بود! دیدارها لحظهای بود. معلوم نبود الان که با همسنگرت حرف میزنی، سرت را برمیگردانی او هست یا نیست؟سردار جعفر مظاهری به تاریخ بهمن ۱۳۴۰ در همدان متولد شد. وی پس از پیروزی انقلاب و آغاز درگیری های کردستان به غرب رفت و در […]
شهید محمد ابراهیم همت که پس از ربوده شدن جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) را بر عهده گرفت در اغلب عملیات هایی که پیش از شهادتش انجام شد در سمت فرماندهی حضور داشت. برخورد شهید همت با بسیجیان تحت امرش همیشه زبانزد است و او سعی می کرد با سخنرانی […]
شهید اصغر بیات شبی با شهید اصغر بیات هم صحبت بودم او نقل می کرد شبی ساعت ۲ بود در یکی از پادگانها که به صورت موقتی چند روزی آنجا بودیم دیدیم همه خوابیده و هیچ کس بیدار نیست و حمید بلند شده و دستشویی ها را می شوید. […]
تابستان ها وقتی از شلمچه بعد تمام شدن کلاس به خانه می رسید؛ پدرش خیلی نگران سلامتی اش بود. می رفت زیر لوله آب سرد، سر و دست و پایش را خنک می کرد. . می گفتم: مادر تشنه ات نیست؟ می گفت: نه مادر،حرفی نزن که پدرم بفهمد و ناراحت شود. اجرم ضایع می […]
« بسم رب الشهداء والصدیقین» «گفتگوی شهید با خبرنگار صدا و سیمای استان زنجان هنگام حرکت به سوی جبهه» خبرنگار: ضمن اینکه خود را معرفی میفرمایید خلاصهای از زندگینامه خود را بیان فرمایید. شهید: بسم الله الرحمن الرحیم. با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و امت شهیدپرور ایران، من ودود روغنی زنجانی، در سال […]
حوالی غروب روز سه شنبه هفده فروردین ۱۳۶۱، قطار مسافربری تهران_ اهواز در ایستگاه دو کوهه متوقف شد و خبر رسید که محسن وزوایی، به همراه کادرهای یک تیپ نوبنیاد، متشکل از عناصر زبدهی سپاه منطقه ده استان تهران، همچون علی اصغر رنجبران، علیرضا موحد دانش، عباس ورامینی، حسن بهمنی و… قصد ورود به پادگان […]
فرماندهی داشتم(در بانه) به نام حاج قاسم نصراللهی به اخلاص، مردم داری و مروت مشهور بود آن وقت فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا بودم یکی از محورهای مرزی تازه پاکسازی شده بود عراقیها با توپ روستاهای آن منطقه را زیر آتش گرفته بودند. در جلسه ی شورای فرماندهی تصویب شد که روستاهای مرزی را جمع آوری […]
عملیات که تمام شد. خسته و کوفته میان صخره ها نشستیم. فرمانده تاکید کرد، به خاطر در امان بودن از دید هواپیماهای دشمن همه لابه لای صخره ها بنشینند.جای خلوتی بود. چشم اندازمان فقط سنگ بود و صخره. روی تخته سنگی لم داده بودم و با بی حالی به حرف های بچه ها که از […]
در زمان عملیات بدر من به عنوان جانشین خدمات لشگر ۳۱ عاشورا مشغول به خدمت بودم قبل از عملیات در قسمت خدمات لشگر ۳۱ عاشورا قایق هایی طراحی و ساخته شده بود که به وسیله این قایق ها ماشین ها و ابزارهای مختلف را می توانستند از این طرف جزیره به طرف دیگر جزیره انتقال […]
ردپای جنگ هنوز هم در زندگی بسیاری از خانوادههایی که ناچار شدند با ورود دشمن، زادگاه خود را ترک کنند، به خوبی هویداست و امروز جای پای جنگ به یزد، مرکزیترین شهر ایران که کمترین آسیب مستقیم جنگ را دید، نیز رسیده است؛ در این شهر زنی زندگی میکند که هر گاه پای صحبتهای شیرینش […]
نیروهای بسیجی، پیش از اعزام به جبهه، حدود ۴۵ روز در پادگان ها آموزش می دیدند. در هر دوره، تعدادی از نیروها علاوه بر آموزش عمومی رزمی، به عنوان نیروهای تخصصی مخابرات یا امداد، دوره های ویژه را نیز می گذراندند.نیروهای تخصصی امداد، روزهای پایانی آموزش را در بیمارستان ها به فراگیری آموزش بالینی مشغول […]