ازدواج ساده اما الهی | روایت عاشقانهای از ازدواج شهید اکبر منصوری
شهادت امام جواد و آگاهی شهیدانه | روایت مادر شهید خیراله رمضانی
آزادی خرمشهر | روایت دستاول از عملیات بیتالمقدس به قلم شهید ابراهیم اصغری
شهید قندعلی گنجخانلو | مردی که جبهه را بر همه چیز مقدم دانست
طبس، نماد شکست استکبار و پیروزی ایمان
چیزی که در راه خدا بدی، برکتش ده برابر برمیگرده
مادرجان من شهید نشدم
این عید خوش بگذرد
جا مانده های بدر
چو اسیر توست اکنون؛ به اسیر کن مدارا
خیبر ، نقطه صفر مرزی
نبرد در مجنون
این راه امام حسین است
ناصر گفت بچه ها غوغا کردند
دل تنگی های راحله و قیاس
زندگینامه روحانی شهید محمدعلی حاتمی محمدعلی حاتمی فرزند زوج محمدصادق و فاطمه حاتمی در تاریخ ۲ خرداد ماه ۱۳۵۰ در روستای هیجرود زنجان دیده به جهان گشود. او سالهی شیرین کودکی را در کنار خانواده سپری کرد و با فرا رسیدن زمان ورود به مدرسه مشغول تحصیل شد. تحصیلات ابتدائی خود را در روستا پشت […]
با سلام و درود به حضرت مهدى (عج) و نایب برحقش امام خمینى. با سلام و درود بر رزمندگان جبهه حق علیه باطل و با سلام و درود بر شهیدان گلگون کفن. اولا: از مردم ایثارگر کمال تشکر را دارم که از جبههها حمایت مىکنند و رزمندگان را یارى مىکنند تا صدام جنایتکار را از […]
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر معین ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین -بقره ۲۵۰ ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. شهید مظلوم بهشتى به نام کسى که جانم در دست قدرت اوست. اگر در میدان جنگ با هزار ضربه شمشیر بمیرم، این مرگ […]
شهید ذوالفقار احمدی فرزند گنجعلی در سال ۱۳۴۷ در روستای اردجین و در یک خانواده زحمتکش کشاورز بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا و در مدرسه ابتدایی شهید محمد افضل گروسی سپری نمود. همزمان با تحصیل در امورات کشاورزی نیز به پدرش کمک می نمود. عشق وعلاقه ایشان به شهادت و جبهه موجب […]
جواد آقامیری تنها فرزند پسر خانواده عزیز و سیده بتول صفوی بود که در بیستم فروردین ماه سال ۱۳۴۴ در شهرستان زنجان چشم به جهان گشود. جواد بعد از گذراندن دوران ابتدایی تحصیلاتش را تا سوم نظری در مدرسه پهلوی (شریعتی فعلی) ادامه داد. همزمان با شروع و اوج گیری فعالیت های انقلابی در مسجد […]
بهمن، پسری بود که خدای بزرگ او را اول مهرماه سال ۱۳۴۶ به خانواده ای متعهد عطاء فرموده بود. وی از همان دوران کودکی، تحت پرورش صحیح و اسلامی پدر و مادرش قرار گرفت و عشق به اسلام و موازین متعالی آن با گوشت و خونش عجین شد. بهار نوجوانی بهمن مقارن شد با آغاز […]
زندگینامه سردار شهید مجتبی شهبازی مجتبی شهبازی در سال ۱۳۳۵ در خانوادهای متدین و معتقد به اسلام ناب محمدی(ص)از پدری با ایمان و مادری مهربان و مومنه قدم به عرصه هستی نهاد. تربیت او در زیر سایه پدر و مادر تحصیل کرده و متدین موجب پیشرفت و آگاهی بیشتر او نسبت به مسائل اجتماعی و […]
در تاریخ 28/6/1347 در شهر ابهر در خانواده ای مذهبی و فرهنگی بدنیا آمد . بعد از گذراندن دوران کودکی پا به مدرسه گذاشت و در دبستان ابن سینا تحصیلات ابتدایی را پشت سر نهاد ؛ سپس در مدرسه راهنمایی امیر کبیر و پس از آن در دبیرستان دکتر شریعتی به ادامه تحصیل پرداخت […]
هدایت در روستای تقی کندی به دنیا آمد. پس از ازدواج به شهر آمد و صاحب یک دختر شش ساله و یک پسر کوچک شد. برای تشویق دخترش به نماز خواندن برایش جانمازی خریده بود و هر روز زیر جانمازش شکلات می گذاشت. دخترش بعد از خواندن هر نماز مزد دنیایی خود را از پدر […]
بسیاری از ارتشیان با تجهیزات و لباس نظامی به مردم پیوستند ولی شهربانی شدیدا مقاومت میکرد. مردم انقلابی برای تصرف ساختمان شهربانی واقع در سبزه میدان تجمع کرده بودند و باشعار مرگ بر کهالی به ساختمام هجوم می آوردند. کهالی رییس معدوم وقت به همه نیروها دستور آماده باش داده بود. درگیری شدیدی پیش آمد.نجفعلی […]
صبح پانزدهم محرم بود.عباس نمازش را خواند و برای ماموریتی که از طرف انقلابیون به او محول کرده بودند از خانه بیرون زد. دم ظهر که به خانه رسید آوای خوش اذان هم در کوچه و خیابان طنین انداز شده بود. ناگهان درب خانه با ضربات پی در پی شکست و چهارنفر از گاردی ها […]
ابوالفضل فرزند عبدالمجید و گلشن در سال ۱۳۲۹ در روستای دولاناب به دنیا آمد.او تا ششم ابتدایی درس خواند و در شرکت تعاونی روستا مشغول به کار شد.بعدها در کارخانه میخ زنجان استخدام شد. در تظاهرات خیابانی با سیل جمعیت به طرف چهارراه آمریکایی می رفتند که نیروهای مسلح رژیم شروع به تیراندازی کردند.ابوالفضل هم […]
در سالهای ۵۷-۱۳۵۶ زنجان در تب و تاب انقلاب می سوزد، شهر در بستری از خون و قیام آرمیده است، شعلههای خشم و نفرت ازهر سو زبانه میکشد، مردم از خرد و کلان به انتظار دیدار خورشید نشستهاند. احمد مرتضایی یکی از جوانان غیور زنجان در راهپیمایی شب پنجم شهریور ماه سال ۱۳۵۷مجروح شده پس […]
زندگی بر محمدحسین کشاورز در روستای کلکته سخت شده بود.به همین دلیل برای تامین امرار معاش به شهر مهاجرت کرد.برای کمک به پدرش در شهرداری به عنوان باغبان مشغول به کار شد و خدمت سربازی را هم در مشهد گذراند. انقلاب به اوج خود رسیده بود.عبدالحسین دائما در مجالس آقا سیدهاشم و آقای شجاعی شرکت […]
در ازدواجش حلقه ی طلای مردانه برایش خریده بودیم.پس فرستاد و خود انگشتر عقیقی خرید که رویش حدیث(حسین منی و انا من حسین) حک شده بود. بعداً فهمیدم حلقه طلا برای مرد حرام است. ۱۵ دی ماه ۱۳۵۷ ماموران به خانه آمدند.خلیل خانه نبود وقتی برگشت موضوع را فهمید و گفت:من باید سریع از خانه […]
آخرین باری که خانه آمد گفت:مادر قراره امروز همه ی شراب فروشی ها برچیده شوند.گفتم:مجتبی بیرون نرو مادر خطرناک ! گیر میافتی؟مجتبی گفت:مادر جان شما چگونه مسلمانید؟ دستور امام است و باید همه در راهپیمایی شرکت کنیم و بعد رفت. سبزه میدان صفیر گلوله ها.شعار مرگ بر شاه.صدای آژیر آمبولانس ها.بوی دود و باروت. مجتبی […]
۱۶ آبان ۵۷ بود.منصور به جمع جمعیت خروشان شهر پیوسته است.درگیری به خیابان های اطراف آمریکایی کشیده شده.جمعیت شعار می دهند این است شعار ملی:خدا قرآن خمینی جمعیت خیابان ها رابسته اند و لاستیک ماشین هادر وسط خیابان می سوزد.ناگهان تیراندازی می شود و پیکرمنصور از کمر خم می شود و به شهادت می رسد. […]
پدر و مادر اسماعیل ساکن روستا بودند و او برای ادامه تحصیل به زنجان آمده بود ودرمان دایی اش زندگی می کرد. اخبار درگیری ها و ناآرامی ها به روستای حلب رسید. مشهدی زکریا نگران فرزند خویش بود و برای بازگرداندن اسماعیل روانه شهر شد. عصرهمان روزی که پدر به شهر آمد درخیابان امام تظاهرات […]
تقی در محله شوقی مغازه بقالی دارد.پسرش نقی را خیلی دوست می دارد.نقی تا سوم متوسطه درس خوانده و حالا جوانی است برومند که در اداره جنگل بانی زنجان کار میکند. او در حوادث انقلاب شرکتی فعال دارد.یک روز که از دست مامورین در حال فرار است از پشت سر در کوچه زند مورد اصابت […]