یادداشت های لبنان/ نوشته های شهید دکتر چمران پیروزی در سنگر مدارس برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود
بسمه تعالی همسر گرامی رباب خانم سلام علیکم رباب جان ضمن سلام سلامتی شما را از خداوند متعال آرزومندم و امیدوارم در پناه اسلام مانند حضرت زینب (س) صابر و مقاوم باشید و هیچ ناراحت نباشید. من در زنجان نیستم.شما وظیفه مادری و پدری نسبت به زهرا دارید و از زهرا خوب نگهداری و خوب […]
پس پدر کی ز جبهه می آید باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کودکش که بهار غنچه ها و شکوفه ها که رسید باز کودک ز مادرش پرسید کی بهار و شکوفه می آیند گفت مادر که هر زمان در باغ غنچه ها لب به خنده بگشایند روز دیگر سراغ باغچه رفت کودک […]
هنوز تنم گرم بود زنده بودم ونفس- نفس هوا درون سینه ام درست کنار گلوله ای که رد نشد از استخوانم و نشست سرخ کنار حرف های آخر پدر: دلت گرفت حسین را بهانه کن! قرار میگرفت سرعلی روی شانه ام که از شقیقه اش عشق می […]
خط هشتم یک رمان داستانی جذاب از زندگی شهید پهلوان پرویزعطایی است.پرویز بنیانگزارکونگ فو در شهر زنجان بود و برای پاسداری از انقلابی که نوپا بود شاگردان زیادی تربیت کرد که بسیاری از آنها نیز به شهادت رسیده اند.پرویزدرسال۱۳۳۶ در خانواده مذهبی از اهالی شهرستان لنجان اصفهان (روستای کچوئیه) به دنیا آمد. تحصیلات خود را […]
زنجان در ایام فاطمیه میزبان دو شهید گمنام
پیکر مطهر شهدای گمنام عصر سه شنبه ۱۰ اسفندماه ساعت ۱۶ از میدان سبزه میدان شهر زنجان به طرف گلزار شهدای پایین تشییع و روز پنجشنبه ۱۲ اسفند در شهر زرین رود شهرستان خدابنده تدفین می شوند.
بسیار جای دلسوزی دارد اما بیش از اینکه دل ما بر مظلومیت آنان بسوزد دل آنها نگران ماست.شهدا رفت و آمدشان هم ،بی حساب و کتاب نیست؛ هم رفتنشان پیام دارد و هم آمدنشان. شهدا هیچ گاه حزبی و جناحی نبودند اما تک تک وصیت نامه هایشان را که ورق بزنیم خواهیم دید که بر […]
وقتی قرارشد شکوفه های خیبری ات دربدر،حماسه هزارباغ رابه ثمربنشیند، وقتی قرار شد که نگاهت هوردر هور آسمان رابه نوربنویسد، وقتی قرارشدقدمگاه عاشقیت خاک را آبرو بخشد، آب وآفتاب به اشارت چشمان تو، هزار وادی دلدادگی را، در راه ورسم یک نگاه تو به خون نشستندوآبروگرفتند، هورازحدیث تیروترکش وخمپاره باتن تو… راستی هور با توچه […]
چه شبی است امشب خدایا! این بنده تو هیچگاه اینقدر بی تاب نبوده است.این دل ودست و پا هیچگاه اینقدر نلرزیده است.این اشک اینقدر مدام نباریده است.چه کند علی با اینهمه با تنهایی! ای خدا!در سوگ پیام آور تو که سخت ترین مصیبت عالم بود ،دلم به فاطمه خوش بود.می گفتم:گلی از آن گلستان در […]
انسان هاى مقاومت را، از عاشقى نترسانید! ما چه مى کردیم؟! ما چه مى کردیم، اگر اینها نبودند؟!… دلباخته هاى حقیقى، سرباخته هایند. انسان هاى مقاومت را، از عاشقى نترسانید! بر شانه هاى شهر، مگر مرگ مى آورند؟ بچه هاى کربلا دارند مى آیند: بچه هاى اشک و آتش، بچه هاى غیرت و غربت و […]
به گزارش ایثار واحد زنجان به نقل از مهر، سردار محمدتقی اوصانلو شامگاه جمعه در مراسم شب خاطره غواصان دریادل در حسینیه عاشقان ثارالله زنجان، با بیان اینکه باید راهرو و ادامه دهنده مسیر شهدا باشیم، افزود: شهدا جان خود را ندادند که ما محافظه کارانه عمل کنیم. وی ادامه داد: امروز دفاع نکردن از […]
هدایت در روستای تقی کندی به دنیا آمد. پس از ازدواج به شهر آمد و صاحب یک دختر شش ساله و یک پسر کوچک شد. برای تشویق دخترش به نماز خواندن برایش جانمازی خریده بود و هر روز زیر جانمازش شکلات می گذاشت. دخترش بعد از خواندن هر نماز مزد دنیایی خود را از پدر […]
بسیاری از ارتشیان با تجهیزات و لباس نظامی به مردم پیوستند ولی شهربانی شدیدا مقاومت میکرد. مردم انقلابی برای تصرف ساختمان شهربانی واقع در سبزه میدان تجمع کرده بودند و باشعار مرگ بر کهالی به ساختمام هجوم می آوردند. کهالی رییس معدوم وقت به همه نیروها دستور آماده باش داده بود. درگیری شدیدی پیش آمد.نجفعلی […]
صبح پانزدهم محرم بود.عباس نمازش را خواند و برای ماموریتی که از طرف انقلابیون به او محول کرده بودند از خانه بیرون زد. دم ظهر که به خانه رسید آوای خوش اذان هم در کوچه و خیابان طنین انداز شده بود. ناگهان درب خانه با ضربات پی در پی شکست و چهارنفر از گاردی ها […]
ابوالفضل فرزند عبدالمجید و گلشن در سال ۱۳۲۹ در روستای دولاناب به دنیا آمد.او تا ششم ابتدایی درس خواند و در شرکت تعاونی روستا مشغول به کار شد.بعدها در کارخانه میخ زنجان استخدام شد. در تظاهرات خیابانی با سیل جمعیت به طرف چهارراه آمریکایی می رفتند که نیروهای مسلح رژیم شروع به تیراندازی کردند.ابوالفضل هم […]
در سالهای ۵۷-۱۳۵۶ زنجان در تب و تاب انقلاب می سوزد، شهر در بستری از خون و قیام آرمیده است، شعلههای خشم و نفرت ازهر سو زبانه میکشد، مردم از خرد و کلان به انتظار دیدار خورشید نشستهاند. احمد مرتضایی یکی از جوانان غیور زنجان در راهپیمایی شب پنجم شهریور ماه سال ۱۳۵۷مجروح شده پس […]
زندگی بر محمدحسین کشاورز در روستای کلکته سخت شده بود.به همین دلیل برای تامین امرار معاش به شهر مهاجرت کرد.برای کمک به پدرش در شهرداری به عنوان باغبان مشغول به کار شد و خدمت سربازی را هم در مشهد گذراند. انقلاب به اوج خود رسیده بود.عبدالحسین دائما در مجالس آقا سیدهاشم و آقای شجاعی شرکت […]
در ازدواجش حلقه ی طلای مردانه برایش خریده بودیم.پس فرستاد و خود انگشتر عقیقی خرید که رویش حدیث(حسین منی و انا من حسین) حک شده بود. بعداً فهمیدم حلقه طلا برای مرد حرام است. ۱۵ دی ماه ۱۳۵۷ ماموران به خانه آمدند.خلیل خانه نبود وقتی برگشت موضوع را فهمید و گفت:من باید سریع از خانه […]
۱۶ آبان ۵۷ بود.منصور به جمع جمعیت خروشان شهر پیوسته است.درگیری به خیابان های اطراف آمریکایی کشیده شده.جمعیت شعار می دهند این است شعار ملی:خدا قرآن خمینی جمعیت خیابان ها رابسته اند و لاستیک ماشین هادر وسط خیابان می سوزد.ناگهان تیراندازی می شود و پیکرمنصور از کمر خم می شود و به شهادت می رسد. […]