آب و آتشِ کربلای پنج درد و دل های کاغذی ناگفته های شهر من فرمانده ای که پشت خط نمی خوابید به ظهور امام زمان (عج) چیزی نمانده موتورسوار چمران مردابدی یادداشت های لبنان/ نوشته های شهید دکتر چمران پیروزی در سنگر مدارس برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب
عملیات فتح المبین شروع شده بود و در تپه های «علی گره زد» با لودر مشغول ساختن سنگر بودیم. بین راننده لودرها، یکی از بچه های اصفهان به نام حسین، فعالتر و مصمّم تر از بقیه کار میکرد. یکروز از سر صبح، بی وقفه مشغول ساختن سنگر بود. ظهر آمد نمازش را خواند و دوباره […]