راز/ خاطره ای از شهید حمیدرضا فرائی
سعادت بزرگ/ شهید قیاسعلی اله وردی
با درس خواندن مشتی بر دهان اربابان آمریکا بزن
گریه نکنید مادر جان، شما هم یک روز مادر شهید خواهید شد!
وداع آخر، کنار ایوان قدیمی
معلم جوان عاشق آنجا شده و گم شدهاش را آنجا یافت
راز گل سرخ/ شهید بیت اله آقامرادی
بدانید که این دنیا فانی است
ما را به جرم عشق موأخذه می کنند، امّا کدام عشق؟
یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم
این نامه را مولایت حسین (ع) برایت فرستاده
بیمحابا نارنجکهایی از بالای معبر روی سرمان میریخت
مظلومیت آقا سیدمرتضی آوینی
عشق به جبهه
جشن شهادت/ شهید مهدی طهماسبی
سروده ای زیبا برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آماده ی جنگیم ، محور را به ما بسپار پشت علی با رفتنت خالی نخواهد شد مالک خیالت تخت، حیدر را به ما بسپار هرچند شانه های او لرزید در سوگت تاوان اشک و آه رهبر را به ما بسپار افتاده ای بی سر، بدون دست، […]
در رگ حادثه ، خون موج زد ، آیینه شکست شعله ور شد در و دیوار حرم ، سینه شکست خون مالک به زمین ریخت ، خبر سنگین است بعد مالک ، به تن حوصله ، سر ، سنگین است اشک آغاز جنون است ، تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت […]
ساعت هفت صبح چهارشنبه یازدهم دی ۱۳۹۸ دمشق، با خودرویی که دنبالم آمد عازم جلسه شدم. هوا ابری بود و نسیم سردی میوزید. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همهی جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضر بودند. ساعت ۸ صبح بود و همه با هم صحبت میکردند که در باز شد […]
بعد از وقوع سیل در استان خوزستان، من با حاج قاسم تماس گرفتم و بعد از سلام گفتم: «حاجی، کجایی؟» گفت: «چطور مگه؟» گفتم: «همه چکمه پوشیدن رفتن خوزستان.» گفت: «خب الان میگی چی؟ منم برم چکمه بپوشم، یکی بیاد فیلم بگیره و بره؟» گفتم: «نه، حضور شما خیلی تأثیرگذاره.» گفت: «من از این واقعه […]