حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×

آرشیو » بایگانی‌ها خاطرات - صفحه ۸ از ۲۹ - خط شکن ها

ازدواج ساده اما الهی | روایت عاشقانه‌ای از ازدواج شهید اکبر منصوری
۱۴۰۴-۰۳-۰۶

ازدواج ساده اما الهی | روایت عاشقانه‌ای از ازدواج شهید اکبر منصوری

ازدواج امام علی و حضرت زهرا، الگویی بی‌نظیر برای زندگی مشترک در سالروز ازدواج آسمانی امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)، نگاهی داریم به خاطره‌ای ناب از ازدواج عاشقانه سردار شهید اکبر منصوری که الهام‌گرفته از همان سبک زندگی ساده، معنوی و هدفمند بود.   ازدواج امام علی و حضرت زهرا، الگویی بی‌بدیل از […]

مصطفی دلسوز پیرزن همسایه بود
۱۴۰۰-۰۷-۰۳

مصطفی دلسوز پیرزن همسایه بود

زمستان سال ۶۱ بود و هوا سوز داشت. مصطفی دسته‌‌‌ی زنبیل حصیری را توی دستش گرفت و به راه افتاد. یک طرف جاده خاکی بود از بوته‌‌‌‌های در هم و پیچ خورده و تلی از هیزم‌‌‌‌های خرد شده. در طرف دیگر، جاده مارپیچ و سر بالا بود.مشهدی رقیه کنار در خانه‌اش قوز کرده بود و […]

چه من برگردم و چه برنگردم خدانگهدار شماست
۱۴۰۰-۰۶-۱۳

چه من برگردم و چه برنگردم خدانگهدار شماست

در زمان به ثمر رسیدن انقلاب در همان سال‌های خون و قیام بود که شهید امیرعلی حیدری برای رفتن به مسجد جامع و برپایی مراسم ضدحکومتی و گذاشتن قرار‌ و‌ مدارهای تظاهرات بود که مسجد را محاصره می‌کنند، ساواکی‌ها و وارد مسجد شده و تمامی مردم داخل مسجد را مورد ضرب‌و‌جرح قرارمی‌دهندو امیرعلی هم مورد […]

در دل او اروندرودها جریان داشت
۱۴۰۰-۰۶-۱۳

در دل او اروندرودها جریان داشت

بسم الله الرحمن الرحیم اصغر بیات – عشقعلی یکی از غواصان که حتی می توانم قسم بخورم که در قلب او نه در درون اروند که همه می گویند دیوانه است همان چیزی که اول عرض کردم که باعث شده بود ارتش دنیا نتواند از آن عبور کند و خوف و هراس داشتند. همان دیوانگی […]

کمک به نیازمند
۱۴۰۰-۰۶-۱۳

کمک به نیازمند

 اسمعلی حسن‌خانی برادر بزرگتر من بود که هر روز در نماز جماعت مسجد شرکت می کرد و در حد توان خود از ضعفا و مستضعفان دست‌گیری می نمود و بسیار مهربان و دل‌سوز بود در منزل نیز در کارهای خانه و خانواده کمک می کرد و همیشه به همراه چند تن از دوستان خود در […]

دیدار حضرت مهدی عجل‌الله
۱۴۰۰-۰۶-۱۳

دیدار حضرت مهدی عجل‌الله

خاطرات شهید احمد حامدی دیدار حضرت مهدی عجل‌الله روز سه شنبه مورخ ۱۵ شهریور ۱۳۶۲ پس از نماز مغرب و عشاء که در زمین ورزش پایگاه زیر آسمان کبود یکی از برادران پشت بلندگو گفت که امشب دعای توسل در همین مکان ساعت ۹ شب برقرار است و از عموم علاقمندان دعوت به شرکت در […]

اباذرم رفت که رفت دیگر برنگشت
۱۴۰۰-۰۶-۰۹

اباذرم رفت که رفت دیگر برنگشت

پسرم اباذر بچّه خوبی بود، هرجا که کار خیر بود و پیش‌قدم بود دست همه را می‌گرفت از نماز و روزه‌اش غافل نمی‌ماند. یه ماه رمضان یخچال می‌برد به مسجد، مسجد جوادالائمه، زیربنایش را خودش ریخته و درست کرده بود. بهش گفتم پسرم بیا برات نامزد کنیم. گفت: من نامزدی نمی‌کنم،باید به وطنم خدمت کنم […]

اگر به جنگ می‌رویم فقط به خاطر خدا می‌رویم
۱۴۰۰-۰۶-۰۹

اگر به جنگ می‌رویم فقط به خاطر خدا می‌رویم

گاهی اوقات که مادرم از شهید تعریف میکنند که ایشان چه بااخلاص‌ بودند و تقوی داشتند یادم می‌آید که مادرم تعریف می‌کند که نیروهای ارتشی داشتند با تانک می‌آمدند که بروند تهران زمان انقلاب دایی من با چندتا از دوستانش رفته‌بودند وتانک ها را آتش زده بودند و به دستور آیت‌الله مدنی این کار را […]

عملیات آخر
۱۴۰۰-۰۶-۰۹

عملیات آخر

دل مان برایش تنگ شده بود،به همراه مادرش وسایل مان را جمع کرده،بلیط گرفتیم و برای دیدنش عازم سقز شدیم. رسیدیم به سقز،در اطراف سیلوی سقز در پاسگاه نگهبانی می‌داد. یکی از دوستانش رفت و به جبار خبر داد که برایش مهمان آمده است.دیدم که آرام آرام به طرفم آمد برادر بزرگش هم همراهش بود.با […]

آخرین حمله مرصاد
۱۴۰۰-۰۶-۰۸

آخرین حمله مرصاد

من خواهر شهید کریم جعفری راد هستم. شهید در بغداد به دنیا آمد و تا پنجم ابتدائی در بغداد تحصیل کرده اند و بعد از آن به همراه خانواده به ایران نقل مکان کردند و بعد از اینکه حدود ۷ سال در ایران زندگی کردیم انقلاب شد ایشان در تظاهرات ها بر علیه شاه شرکت […]

نوجوانی در جبهه
۱۴۰۰-۰۶-۰۸

نوجوانی در جبهه

در سن سیزده سالگی عضو بسیج شد و می‌خواست به جبهه برود،اما سنش کم بود و اجازه نمی دادند. پانزده روز تمرین‌های فشرده را در بسیج گذراند،چون در دیدن آموزش‌های لازم استعداد خاصّی داشت، پس از مدتی او را به جبهه فرستادند. در عملیات زیادی شرکت نمودند و چندین بار که شمار آن هم زیاد […]

شهید عید غدیر خم
۱۴۰۰-۰۶-۰۸

شهید عید غدیر خم

شهید محمّد شریف جانمحمدی در سال ۱۳۵۳ در یکی از روستاهای شهرستان زنجان دیده به جهان گشودند وی دوران کودکی را با همه خوبی هایش به پایان رساند ایشان فرزندی سر به زیر،آرام،نمازخوان،مودب و قرآن خوان بودند. هیچ گاه نماز اول وقتشان ترک نمی شد همیشه به مسجد می رفتند، ایشان تا چهارم مقطع ابتدایی […]

اگر در جبهه شهید شدم زینب وار صبر کن
۱۴۰۰-۰۶-۰۸

اگر در جبهه شهید شدم زینب وار صبر کن

«بسم ربّ الشهدا و الصدیقین» وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ مپندارید آنان‌ که کشته شدند در‌راه خدا، مرده‌گانند، بلکه زنده‌گانند نزد پروردگارشان‌روزی داده می‌‌شوند. شهید‌ دائما در برابر مشکلات صبر می‌کرد چون با‌ایمان و با خدا بود از زمانی که با ایشان زندگی کردم درس فداکاری،گذشت،محبت،دوستی و […]

تا آخرین قطره خون
۱۴۰۰-۰۶-۰۷

تا آخرین قطره خون

 کریم‌ تنها پسرم بود.او در سن ۱۲سالگی پدر خود را از دست دادند.و با آن سن کم مسئولیت مرا نیز بر عهده گرفتند و کار می‌کردند و امرارمعاش می‌کردیم.خیلی به من و دیگر بزرگترها احترام می‌گذاشتند. تا اینکه وقت خدمت سربازی‌اش رسید و داوطلبانه به خدمت رفت و چون علاقه شدیدی به خدمت به کشور […]

شهید خلبان اکبر بیگدلی مرید امام بود
۱۴۰۰-۰۶-۰۷

شهید خلبان اکبر بیگدلی مرید امام بود

گرامیداشت یاد و خاطره شهید خلبان اکبر بیگدلی سانحه دلخراش هوایی در ارتفاعات اطراف فرودگاه کرما، حادثه غم‌انگیزی بود که در آن جمع کثیری از پاسداران باصفا جان عزیز خود را از دست دادند. در میان سرنشینان والای هواپیمای ساقط شده شماری از برجستگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز حضور داشتند که یکی از آنان […]

دیدار مادر در شب احیا
۱۴۰۰-۰۶-۰۷

دیدار مادر در شب احیا

 نادعلی بیگدلی بسیار خوش اخلاق و مهربان بود. با خواهر کوچکترش بسیار بازی می‌کرد. و اگر هم خسته بود بروز نمی‌داد و با او بازی می‌کرد. در کارهای خانه و بیرون به مادر خود کمک می‌کرد. بسیار قرآن خواندن را دوست داشت و در هر فرصتی که داشت قرآن می‌خواند. در فعالیت‌های انقلابی شرکت داشته […]

سهم فقرا از نذری محفوظ بود
۱۴۰۰-۰۶-۰۶

سهم فقرا از نذری محفوظ بود

او بسیار انسان خوش‌اخلاق و خوش برخوردی بود زمانی که نوجوان بود در روستایش یک پیرزن کور و فقیر بود که محمدعلی در همه کارهایش به او کمک می‌کرد. حتی هنگام فوت پیرزن محمدعلی بر سر او قرآن خواند. او همیشه در مراسم مذهبی شرکت می‌کرد. هیچ‌وقت از کارهای خیر دست برنمی‌داشت و به کمک […]

شهد شهادت
۱۴۰۰-۰۶-۰۶

شهد شهادت

عشق به جبهه باب‌الله برای رفتن به جبهه چند بار به پایگاه محل مراجعه نمود اما هر بار به دلیل کم سن وسال بودنش ممانعت کردند. یک روز خیلی خوشحال بود. – مادر جان بلاخره مرا ثبت‌نام کردند و من به زودی اعزام می‌شوم. – چطوری؟ – داخل کفش خودم مقداری کاغذ گذاشتم تا قدم […]

عاشق جبهه
۱۴۰۰-۰۶-۰۶

عاشق جبهه

بسم الله الرحمن الرحیم خاطره‌ای از شهید پرویز بهشتی به نقل از محرم بهشتی، پدر شهید پسر خوبی بود و عاشق جبهه بود. اصلا ترس در وجودش نبود. پسر پاک و عجیبی بود در بیرون بودیم که یک بار خودش را انداخت به خانه. گفتم چه شده بعد متوجه شدم که این شعار امام خمینی […]