این خواب را من چندین بار دیدم، یکبار که با همسرم به سفر حج مشرف شدیم در خواب خود و همسرم را دیدم که در صحرای بی آب و علفی قرار داریم. روح الله را دیدم که با یک دست کت و شلوار شیک در میانمان ایستاده است؛ تا دیدمش پرسیدم پسر جانم چرا رفتی؟ اما او با لبخند پاسخ داد پدرجان برای ایمانم، دینم، ناموسم و کشور و…
همه اینها را برای من شمرد و گفت شما اضلا نگران و ناراحت نباشید حال من و پسرعمهام خوب است.
راوی: پدر شهید ابراهیم خانی
ثبت دیدگاه