محمدرضا شجاعی در گفتوگو با فارس:
۸۰ درصد موفقیت «ایستاده در غبار» مدیون فیلمنامه مهدویان است/مشغله و دغدغه من طراحی صحنه و لباس نیست
برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس جشنواره فیلم فجر گفت:به اعتقاد من شاید تنها ۲۰ درصد از این موضوع به ساختار کار بازمی گردد و فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و حتی نوع دکوپاژ و میزانسن در موفقیت کار دخیل بوده و ۸۰ درصد کار مدیون فیلمنامه و نوع نگاه مهدویان نسبت به مقوله دفاع مقدس میشود.
به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، وقتی مستند آخرین روزهای زمستان یکی، دو سال قبل در تلویزیون پخش شد چیزی که بیش از همه جلب توجه میکرد کارگردانی نکتهبینانه اثر و در کنار آن طراحی صحنه و لباس بینظیر کار بود که توانسته بود با فضاسازی درست و اجرای قدرتمند از سوی کارگردان مخاطب را با زوایای پنهان شهید حسن باقری آشنا کند. این اتفاق در سینما نیز تکرار شد و مخاطبان سینما توانستند در فیلم خانه کنار ابرها جزئیات یک فضاسازی موفق در سالهای ابتدای شروع جنگ تحمیلی را روی پرده ببینند مشابه همان اتفاقی که در سریال «وضعیت سفید» و مستند داستانی «آخرین روزهای زمستان» افتاد و پشت همه این ابتکارات و فضاسازی موفق دکتر محمدرضا شجاعی بود که توانسته بود با دقت بر جزئیترین نکات مخاطب را به آسانی وارد فضای موردنظر کارگردان کند اما امسال در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر فیلمی به نمایش در آمد که باز هم یک سر آن خالق «آخرین روزهای زمستان» بود و وظیفه طراحی و صحنه لباس آن را محمدرضا شجاعی بر عهده داشت و حاصل این همکاری مشترک سیمرغ بلورینی بود که برای شجاعی به ارمغان آورد و البته «ایستاده در غبار» را نیز تبدیل به بهترین فیلم جشنواره سی و چهارم کرد. به همین مناسبت گفتوگویی را با دکتر محمدرضا شجاعی در خصوص ویژگیهایی که او را در طراحی فیلمهای مربوط به سالهای ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی منحصر به فرد کرده به گفتوگو پرداختیم.
اگر «ایستاده در غبار» فیلمنامه متوسطی داشت، موفق نمیشد
– «ایستاده در غبار» علاوه بر آنکه در ساختار و کارگردانی اثر منحصر به فردی بود در بخشهای مختلف فنی نیز اثر قابل اعتنایی است به ویژه در طراحی صحنه و لباس که کار کاملاً متفاوت و ویژهای را شاهد بودیم. برای نزدیک شدن به فضای اواخر دهه ۵۰ ابتدایی دهه شصت به خصوص فضاهای مربوط به دوران جنگ تحمیلی چه هماهنگی خاصی بین شما و کارگردان شکل گرفت؟
در کار سینما آن چیزی که بیش از همه چیز اهمیت دارد این است که سلسله مراتب رعایت شود چرا که سینما یک کار تیمی است و آن چیزی که اهمیت دارد این است که مراتب به درستی رعایت شود. «ایستاده در غبار» نیز فیلمنامه بخش اعظم کار بود و چون من پروژه «آخرین روزهای زمستان» را با او کار کرده بودم به خوبی با خصوصیات همدیگر آشنا هستیم و میدانم که او از جمله جوانانی است که به خوبی نسبت به فضای دفاع مقدس شناخت و معرفت دارد و حتی میتوانم بگویم نسبت به تاریخ انقلاب و دفاع مقدس به یک اجتهاد رسیده است که این اجتهاد نیز در اثر مطالعات ۱۰، ۱۵ سالهای بوده که او در این حوزه انجام داده است و مطالعات بسیار عمیقی بر روی دفاع مقدس انجام داده است به همین دلیل کار پژوهشی که بر روی متن فیلمنامه انجام شده بود بسیار قوی و خوب بود به همین دلیل بود که باید تمام بخشها در خدمت اجرای درست جزئیات فیلمنامه قرار میگرفت.
اگر «ایستاده در غبار» فیلمنامه متوسطی داشت به هیچ عنوان نمیتوانست آن انتظارات لازم را چه در بخش فنی و چه در بخش محتوایی برآورده کند و من به شخصه تمام موفقیت کارم را مدیون فیلمنامه منسجم و خوب محمدحسین مهدویان میدانم و پس از آن نیز تیم تولید و تهیه به مدیریت آقای والینژاد توانست فضایی را به وجود بیاورد که با کمترین چالشی ما به هر آنچه که نیاز داشتیم برسیم و به نظر من یک بخش از این کار که این چنین حیرتانگیز شده است به دلیل تیم تهیه و تولید موفقی بود که توانست یک کار به این عظمت را در حدود ۴۸ جلسه فیلمبرداری و ۵۰ روز جمع کنیم در حالی که استاندارد موجود برای این چنین پروژههای سنگینی خیلی بیش از این زمان است و علیرغم اینکه کار بسیار سنگین بود به دلیل هماهنگیهایی که با تیم تولید و کارگردانی داشتیم به هیچ عنوان احساس خستگی نکردیم.
فضای دفاع مقدس و جنگ را از نزدیک تجربه کردم
– حجم کاری که در «ایستاده در غبار» شد بسیار سنگین و مشکل بود اما به نظر میرسد به دلیل تجربیاتی که شما پیش از این در آثار موفقی همچون «وضعیت سفید»، «آخرین روزهای زمستان» و «خانهای کنار ابرها» داشتید به یک تخصص در طراحی فضاهای مربوط به دوران انقلاب و جنگ تحمیلی رسیدهاید. این تبحر و تخصص در طراحی چنین فضاهایی از کجا نشأت میگیرد؟
شاید یک دلیل آن این است که من حضور در فضای دفاع مقدس و جنگ را از نزدیک تجربه کردم و در حال حاضر که حدود ۵۲ سال دارم هنوز آن فضاها در خاطرم حضور دارد و شاید تفاوت من با سایر دوستان این است که دوستان دیگر برای خلق چنین موقعیتهایی نیاز به پژوهش دارند اما من در آن فضا حضور داشتم و اجرای آن برای من سهلالوصولتر است. از طرف دیگر به دلیل اینکه تاکنون در چندین اثر مشترک به همراه تیمی که همراه من هستند حضور داشتهایم به یک تجربه خوبی رسیدهایم که این تجربه کمک حال ما است و در این سالها متوجه شدهایم که تصویر ما باید با چه کیفیتی به مخاطب منتقل شود و در کنار آن متوجه شدیم که چگونه باید این ملزومات را فراهم کنیم تا برای مخاطب نیز قابل باور باشد.
تمام جزئیات را در زمان ساخت «آخرین روزهای زمستان» تمرین کرده بودیم
– با توجه به اینکه «ایستاده در غبار» با دوربین سوپر ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری شده است طبیعتاً رنگبندی و جنس تصویر با آثار دیگر متفاوت است و این بافت رنگی متفاوت حتی در طراحی صحنه و لباس نیز باید رعایت میشد. قبل از اینکه وارد پروسه فیلمبرداری بشوید چند جلسه با کارگردان در خصوص این جزئیات صحبت کرده بودید.
ما تمام این جزئیات را چند سال قبل در زمان ساخت «آخرین روزهای زمستان» تمرین کرده بودیم و به خوبی میدانستیم وقتی میخواهیم فیلمی در ارتباط با سالهای اولیه انقلاب و دفاع مقدس بسازیم باید چه نوع بافت رنگی داشته باشد و حتی طراحی صحنه و لباس نیز چگونه باشد و پیش از این تمام این بحثها در آن کار انجام شده بود و به یک نقطه تفاهم مشترکی رسیده بودیم و هر کدام از دوستان دیگر که وارد پروسه تولید میشدند به دلیل تجربهای که پیش از این ما داشتیم همراه میشدند و مشکلی از این بابت وجود نداشت. از سوی دیگر نیز ما برای این کار خیلی وقت نداشتیم و پیش تولیدمان نیز تنها ۱۵ روز طول کشید و دیگر فرصت اینکه تمام آنچه پیش از این به تفاهم رسیده بودیم را دوباره تکرار کنیم نداشتیم و با همان تجربه موفق کارهای قبلی وارد این کار شدیم که خوشبختانه نتیجه کار نیز کاملاً مطلوب بود.
۸۰ درصد موفقیت «ایستاده در غبار» مدیون فیلمنامه مهدویان است
– «ایستاده در غبار» شاید به لحاظ فرمی شبیه به «آخرین روزهای زمستان» باشد» اما به لحاظ ساختاری و اجرا اثر کاملاً مجزایی است اما یک آگاهی در پشت این پروژه وجود دارد که باعث موفقیت آن شد این آگاهی نسبت به تمام جزئیات از کجا نشأت میگرفت؟
به اعتقاد من شاید تنها ۲۰ درصد از این موضوع به ساختار کار برمیگردد و فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و حتی نوع دکوپاژ و میزانسن در موفقیت کار دخیل بوده و ۸۰ درصد کار واقعاً مدیون فیلمنامه و نوع نگاه محمدحسین مهدویان نسبت به مقوله دفاع مقدس میشود. قالب کارهایی که در حوزه دفاع مقدس انجام میشود متأسفانه اکثر مواقع کارفرماها مطالعه را این دارند که در این حوزه بیشتر به صورت تجلیلی به دفاع مقدس و شخصیتهای دفاع مقدس نگاه شود اما محمدحسین مهدویان کاری که کرد این بود که بیشتر یک رویکرد تحلیلی را وارد این عرصه کرد و از منظر مخاطب بدون آنکه حب و بغضی نسبت به این حوزه و آدمها داشته باشد نسبت به این مسائل نگاه کرد و به همین دلیل همین موضوع کارش را دلنشینتر میکند و فکر میکنم تمام موفقیت این کار را مدیون رویکرد تحلیلی کارگردان به مقوله دفاع مقدس و شخصیتهای دفاع مقدس است و البته در کنار آن خوشبختانه در ساختار نیز این هماهنگی به وجود آمد که محتوای ارزشمند اثر نیز بیشتر متجلی شود.
برای باورپذیری چارهای جز قرارگرفتن در محیط واقعی را نداشتیم
– یکی دیگر از ویژگیهای «ایستاده در غبار» این است که در عین تعدد لوکیشن به هیچ عنوان نشانی از بازسازی موقعیتها و مکانها دیده نمیشود که خود این موضوع در باورپذیرتر شدن فیلم بسیار مؤثر بوده است و البته کار شما را نیز برای طراحی صحنه و لباس سختتر کرد به طوری که در فیلم هم شاهد کردستان هستیم با جزئیات کامل آن سالها و هم به خوبی فضای دفاع مقدس در جنوب ترسیم شده است، این موضوع به چه نحو در کار انجام شد.
ما حتیالمقدور احساس کردیم اگر در موقعیتهای مکانی اصلی قرار بگیریم هم به لحاظ جنس و نوع تصویر برای کار بهتر است و هم اینکه در میزان هزینههای تولید تا حد بسیار زیادی صرفهجویی خواهد شد و همین که به لحاظ سرعت اجرای کار نیز حضور در موقعیتهای اصلی بسیار مهمتر بود تا اینکه بخواهیم همه چیز را ابتدا در تهران بازسازی کنیم و بعد گروه مشغول فیلمبرداری شوند. اما تمام امکانات و ملزوماتی که لازم بود تا کار به یک کیفیت مطلوب برسد را حتی در لوکیشنهای اصلی نیز لحاظ کرده بودیم.
– با توجه به اینکه گفتید پیشتولید خیلی زیادی نداشتید و همه چیز در فاصله کوتاهی صورت گرفت فکر میکنم همین موضوع لذت و شیرینی سیمرغ را برای شما بیشتر هم کرده است.
حقیقتاً دوستان دیگر هم در خصوص سختیهای کار از من سؤال کردند اما به ما واقعاً در طی تولید «ایستاده در غبار» خیلی خوش گذشت و حتی در پروسه تولید «وضعیت سفید» و «آخرین روزهای زمستان» هم همین وضعیت را داشتیم چرا که وقتی یک گروه خوب از ابتدا کنار هم چیده میشوند و به یک تفاهم مطلوب میرسند دیگر مشکلی پیش نمیآید اما برخی مواقع در یک تلهفیلم حضور پیدا میکنیم که به اندازه یک سریال صد قسمتی ما را خسته میکند اما در این کار چون از قبل به یک تفاهم رسیده بودیم هیچ سختی عجیبی نداشتیم و همه چیز واقعاً خوب پیش رفت و به ما خیلی خوش گذشت.
مشغله و دغدغه من طراحی صحنه و لباس نیست
– نسل جوانتر وقتی سیمرغ میگیرند این سیمرغ به نوعی سکوی پرتاب برای کارهای بعدی آنها محسوب میشود اما با توجه به سبقهای که شما در کار هنری دارید سیمرغ خیلی نمیتواند برایتان سکوی پرتاب باشد اما این سیمرغ برای خود شما چه معنا و مفهومی دارد و چه احساسی نسبت به آن دارید؟
در درجه اول باید بگویم که من تقریباً تمام فیلمهای بخش مسابقه امسال را دیدم و تا حد زیادی اعتقاد دارم که کمیته داوران و انتخاب سعی کرده بودند بر اساس تقوا و عدالت عمل کنند و من شخصاً کار سایر ب چههایی که نامزد شده بودند را خیلی پسندیدم و شاید اگر خودم حق انتخاب داشتم سیمرغ را به کار اصغر نژادایمانی در فیلم «نفس» میدادم چرا کار بسیار ویژهای را انجام داده بود و حتی کار بقیه دوستان هم خوب و مطلوب بود. اما اینکه سیمرغ چه اتفاقی برای من ایجاد کند من هیچ وقت به گرفتن آن فکر نمیکردم و الان هم که برای «ایستاده در غبار» سیمرغ گرفتم بیشتر برای خود کار و زحماتی که برای ایجاد چنین فضایی کشیده شده بود خوشحال هستم چرا که کار ما بسیار کار خاصی بود و ما هم مدیون شهدا هستیم و خوشحالم که زحمت همه عوامل فیلم به خوبی دیده شد اما از نظر شخصی معتقد هستم نه مشغله من طراحی صحنه و لباس است که بخواهم بر اساس این حرفه امرارمعاش کنم و نه حتی دغدغهام طراحی صحنه و لباس است بلکه بیشتر دوست دارم کار فرهنگی انجام دهم. علیرغم آنکه پزشک عمومی هستم همیشه دغدغه فرهنگ را داشتم و هر کاری را هم پذیرفتم همیشه سعی کردم به بهترین نحو انجام دهم و چون دغدغه شخصیام طراحی صحنه و لباس نیست به لحاظ شخصی سیمرغ برایم خیلی معنای خاصی ندارد اما بسیار خوشحالم که با اهدای سیمرغ زحمت عوامل فیلم به درستی دیده شد.
ثبت دیدگاه