حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۹ مرداد , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
شهید ابراهیم اصغری
8

اصغری، ابراهیم: دوم تیر ۱۳۳۶، در روستای مزرعه از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش سکینه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ادبیات فارسی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی۱۳۶۵‏، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مدفن او در مزار پایین […]

پ
پ

اصغری، ابراهیم: دوم تیر ۱۳۳۶، در روستای مزرعه از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش سکینه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ادبیات فارسی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی۱۳۶۵‏، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مدفن او در مزار پایین شهرستان زنجان واقع است.

وصیتنامه:

خواهرانم ! اسوه تقوا و عفت و حجاب باشید، بلکه راه ما و شهیدان را به فرزندانتان بیاموزید. ازتجمل، دست بردارید و بدانید که هیچ کس چیزی از این دنیا نمی برد، همه فانی هستند. با هم دیگر مهربان باشید, هم دیگر را به تقوا و نظم و عفت و حجاب راهنمایی کنید. از خانواده های ضد انقلاب دوری کنید و با آنها معاشرت ننمایید، آنها را طرد کنید، شاید از اعمال زشت پشیمان شوند.

خاطره:

یک روز قبل از عملیات کربلای ۵ بود . باید برای شناسایی به منطقه عملیاتی می رفتیم ، لذا همراه برادران کادر گردان حرکت کردیم . وقتی که به منطقه رسیدیم ، طبق معمول سراغ او را از بچه ها گرفتم ، تا اینکه بالاخره پس از کمی پرس و جو توانستم سنگرش را پیدا کنم . اما او در سنگر نبود . یکی از همسنگرانش گفت : رفته شهر ، می خواست با خانواده اش تماس بگیرد . من حسابی جا خوردم . محال بود به کسی اجازه خروج از موقعیت را بدهند . مخصوصاً اگر از بچه های اطلاعات عملیات باشد که منطقه عملیاتی را شناسایی کرده اند و این به خاطر مسایل امنیتی و پیش گیری از لو رفتن عملیات است .
فردای آن روز به گردان ما پیوست . او پس از نماز مغرب و عشاء ، همه بچه ها را دور خودش جمع کرد و با صدای دلنشینی دعای توسل خواند ، عجب جمع با صفا و با معنویتی بود ! ساعتی بعد از دعای توسل دیدم کنار خاکریز ایستاده است . وقتی که ما را دید ، دوان دوان پیش آمد و گفت :حلالم کنید ! و روی ما را بوسید . من بیشتر تعجب کردم . حسابی ماتم برده بود ،اصلاً سابقه نداشت که به هنگام عملیات با کسی وداع کرده و حلالیت بطلبد . همیشه هنگام حرکت می گفت : ان شاءالله آن طرف همدیگر را دیده و رو بوسی می کنیم .
ولی آن شب کلی فرق کرده بود . احساس می کرد رفتنی است . لذا با همه بچه ها خداحافظی کرد . وقتی هم که بچه های غواص گردان روانه می شدند ، او برای استتار ، سر و روی آنها را گل مالید و خود به عنوان مسئول گروه اطلاعات گردان و بلد راه ، پیشاپیش همه حرکت کرد . بچه ها می گفتند : او اولین کسی بود که در منطقه آبگرفتگی شهید شد .
بعد از عملیات کربلای ۵ ، وقتی که یکی از برادران درباره قضیه آن روز صبح پرسیدم گفت : آن روز صبح ، وقتی که از خواب بیدار شد از مسئول واحد اجازه خواست که به شهر برود ، تا با خانواده اش تماس گرفته و حلالیت بطلبد ، ولی مسئول مربوطه اجازه نداد و گفت: به هیچ وجه امکان ندارد . نمی توانم این اجازه را به شما بدهم . اما او دست بردار نبود . می گفت : اگر من حلالیت نگیرم ، اصلاً نمی توانم در این عملیات شرکت کنم ! خیلی اصرار کرد و بالاخره موفق شد. شهید ابراهیم اصغری ، از مسئولین اطلاعات عملیات لشگر عاشورا بود که در عملیات کربلای ۵ در دشت شلمچه ، دریچه های نور برویش گشوده گشت وسوار بر مرکبی از خون به سوی جزیره ابدیت روانه شد.

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.