حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

شنبه, ۱۷ شهریور , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6324 تعداد نوشته های امروز : 1 تعداد دیدگاهها : 363×
روحانی شهید محمدعلی حاتمی
5

زندگینامه روحانی شهید محمدعلی حاتمی محمدعلی حاتمی فرزند زوج محمدصادق و فاطمه حاتمی در تاریخ ۲ خرداد ماه ۱۳۵۰ در روستای هیجرود زنجان دیده به جهان گشود. او سالهی شیرین کودکی را در کنار خانواده سپری کرد و با فرا رسیدن زمان ورود به مدرسه مشغول تحصیل شد. تحصیلات ابتدائی خود را در روستا پشت […]

پ
پ

زندگینامه روحانی شهید محمدعلی حاتمی
محمدعلی حاتمی فرزند زوج محمدصادق و فاطمه حاتمی در تاریخ ۲ خرداد ماه ۱۳۵۰ در روستای هیجرود زنجان دیده به جهان گشود. او سالهی شیرین کودکی را در کنار خانواده سپری کرد و با فرا رسیدن زمان ورود به مدرسه مشغول تحصیل شد.
تحصیلات ابتدائی خود را در روستا پشت سر گذاشت. خانواده حاتمی به زنجان نقل مکان کردند و محمدعلی وارد مدرسه راهنمایی شد و پس از اتمام مقطع راهنمایی وارد حوزه علمیه زنجان شد. شش سال از آغاز جنگ تحمیلی می گذشت و محمدعلی که پانزده ساله بود تصمیم گرفت ندای رهبر فرزانه اش را لبیک گفته و برای دفاع از دین و وطنش در برابر متجاوزان بعثی از طریق یگان اعزامی سپاه پاسداران در سال ۱۳۶۵ وارد جبهه های جنگ شود.او به عنوان غواص مشغول به خدمت شد و سرانجام پس از رشادتها و دلاوریهای بسیار در میدان نبرد در حالی که چند ماه بیشتر از حضورش در جبهه نمی گذشت، در چهارمین روز از اسفندماه ۱۳۶۵ شهد گوارای وصال را در شلمچه عملیات کربلای ۵ نوشیده و به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.
پیکر پاک این شهید راه ایثار و فداکاری در مزار پایین شهدای زنجان به خاک سپرده شد تا عند ربهم یرزقون گردد.
شمع یادش تا ابد در سرای یادها پرتو افشان باد

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه شهید محمد علی حاتمی
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
با سلام و درود بر آقا امام مهدی موعود عجل الله تعالی و نائب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و با سلام و درود بر پدر بزرگوار و مادر زحمت کش مهربانم و برادران ارجمند و خواهر گرامی حال وصیت با پدر و مادرم.
پدر و مادر از آن روزی که انسان پا به عرصه زمین می نهد مسئولیت فرزند و تربیت فرزند از آن پدر و مادر است
باید به فرزند خودشان با احکام قرآن و اسلام و با اولیای خدا و اوصیای خدا آشنا سازد و راه فلاح و رستگاری را در حیات خویش و عالمی که در محضر خداست یاد دهد.
شما هم با چنین برنامه های دنیا آشنا ساخته ایم و راه صراط مستقیم و اصول انسانیت برایم یاد داده‌اید. امیدوارم از زحمات کشیده تان نسبت به فرزندتان حلال و گذشت کرده باشید انشاالله.
پدر و مادر امروز وظیفه است بر آنانیکه پیروی از مولای خویش و پیروی از رهبر خویش هستند.
باید از اسلام و از دین و از مذهب و از میهن خویش دفاع کند و از خود ادای تکلیف و انجام وظیفه نماید. امروز ما شیعه امام خود علی علیه السلام که حضرت علی علیه السلام فرمودند الجِهادَ عِزّا ًللإسلام یعنی جهاد عزت اسلام است .ما باید غافل از این امر مهم نشویم که امام علیه السلام همواره با پیامبر اسلام هر وقت جهاد واجب می‌شد برای جهاد در راه خدا به پا می‌خیزید. همراه با رسول خدا جهاد می کرد. امروز ما هم در وقت مقتضی قرار گرفتیم. باید پا بیرون از خانه گذاشته و راه علی علیه السلام که پرچم دار اسلام بود و راه آنانی که امروز رفتند برای دفاع از اهداف خویش شهید شدند و ما را وارثان خودشان قرار دادند و ما را با رفتن خودشان مسئولیتمان را سنگین تر کرده اند حماسه های این شهدای عزیز که با خون خویش درخت نونهال این انقلاب را آبیاری کردند و این انقلاب را به ثمر رساندند ادامه دهیم تا که این اسلام را زیر چکمه پوشان ضد اسلام قرار گیرد. آیا امروز وقت آن نرسیده خود را مهیا کرده و پا به عرصه عمل گذاشت تا که این اسلام عزیز و مسلمین دین ما را زیر بار مکار دنیا برود آیا امروز وقت آن نرسیده که با پیروی از نائب عصر زمان اصلاح قرار دادن عمل این شهدای عظیم الشأن انقلاب و جنگ پایان نیافته این جنگ را ادامه بدهیم و این کربلای حسین که هنوزم که هنوز است در هایش بسته از باز کنیم و این جنگ را ادامه بدهیم تا بتوانیم قدس عزیز را هم از چنگال صهیونیسم را آزاد کنیم که این غزل اگر قبل از مسلمین نبود باید عمل خالص انجام داد و قلب‌ها را متوجه خدا کرد تمام این مشکلات در گرو اعمال ماست. باید بیشتر به سوی خدای خویش رفت تا سریع‌تر به هدف رسید. اتحاد و یگانگی مسئله مهم است باید اتحاد همدلی داشته باشیم تا بتوانیم این جنگ را به پیروزی برسانیم تا اسلام با پیروزی این جنگ در جهان حاکم بشود و هر دو این هم یعنی پیروزی جنگ و یعنی اعمال خالص و اتحاد و انسجام بین ما زمینه ساز ظهور عصر زمان امام مهدی عجل الله فرجه گردد ان شاءالله تعالی.
ای خدای بزرگ تو شاهد باش که من برای تکلیف خود و قدم در راه تو به جبهه‌های می روم. ای خدای بزرگ تو شاهد باش که من برای رضای تو جهاد در راه برای یاری اسلام و دین مبین پیامبر تو به جبهه ها میروم. ای خدای بزرگ تو شاهد باش که برای یاری رساندن به جنود اسلام تا حاکم بر جهان شود به جبهه ها می روم. ای خدای بزرگ تو شاهد باش که من با پیروی از پیامبر گونه رهبر عظیم و شر جهان و لبیک گفتن به فرزند حسین زمان به جبهه ها می روم. خدایا تو شاهدی که من برای پابرجا ماندن رسالت پیامبر بزرگ اسلام به جبهه ها می روم. این خدای عزیز فرشتگانت را شاهد بگیر و من بنده گناهکارت را ببخش و بیامرز. مرگم را به شهادت پایان ببخش. ای معبود من گناهکارت را بیامرز ببخش و مرا در نزد خودت با خاصان و صالحان خود همنشین مرحمت فرما. همیشه شکرگزار توام. خدای من در آخر پدرم یکسال نمازم به قضا رفته است آن را انجام دهید و یک ماه و ۱۸ روز روزه ام را خوردم آن را انجام بدهید.
اجرکم عندالله و سلام علیکم و رحمهالله خداحافظ شما
وصیت نامه شهید محمد علی حاتمی(امضا)
امام را دعا کنید

خاطره

عملیات فاو
یک بار از ناحیه صورت به شدت زخمی شد. فکر کنم دزفول بود. او را کرمان منتقل کرده بودند، رفتیم عیادتش. چند روز بعد از آن بیمارستان اما خمینی تهران بستری شد و یک مدت بعد آمد زنجان. دکتر به او گفته بود: باید صورتش دوباره عمل شود. آن روزیکه قرار بود تهران برویم و وقت عمل بگیریم، بدون اینکه من بدانم ، ساکش را جمع کرده بود تا برود. برادرش گفته بود: پنهانی جبهه نرو! عمل صورتت از همه چیز واجب تر است.
گفته بود تنها چیزیکه الان واجب است جبهه است، نه عمل صورتم. سالم بمانم برمی گردم و عمل می کنم وگرنه … رفت و ۲-۳ روز بعد جنازه اش آمد.
بعد از گفتن این حرف پدر پیر و مریض شهید اشکی بر پهنای صورت مردانه اش نشست. گفت: هر چه از محمدعلی بگویم کم است. او برایم یکی یکدانه بود. خیلی خوببود. به حرفم گوش می داد و یک بار نشد سرکشی کند. وقتی طلبه شد به او افتخار می کردم، عاشق این چیزها بود. اصلا اهل حرفهای بد نبود و عصبانی می شد، مسجد علی بن موسی الرضا خیابان درمانگاه فعالیت می کرد. البته همه شهیدان خوب و گلچین بودند که رفتند، امید آن داریم آن دنیا صحرای محشر دست ما را بگیرند و ما را فراموش نکنند. بعد از حرف زدنش برای ما هم دعای خیر کرد و عصایش را به دست گرفت و به آن تکیه داد و آرام، آرام پله ها را آمد پایین و ما را بدرقه کرد.
راوی: محمدصادق حاتمی پدر شهید

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.