دستنوشته ای از شهید داود جزاسماعیلی
روزی بود روزگاری بود، کشوری بود کشورداری بود، فرماندهی بود و فرمانبرانی، باغی بود و باغبانی، گلستانی بود و گل هایی. کشورداری چون امام امت،خمینی بت شکن، فرماندهی چون روح الله (شیر خدا)، فرمان برانی چون شهیدان مظلوم بهشتی ها، مطهری ها، رجائی ها، باهنرها، مدنی ها، صدوقی ها، دستغیب ها، اصفهانی ها، سید رضا حقیقی ها، پاکدادها، قامت ها، مسعودها، سهراب ها .
منافقان بدتر از کفار، باغبانانی همچون بهشتی ها، مطهری ها … را از گل ها گرفتند. آنان به دیدار معشوق رفتند. گل های باغبان ماندند، تشنه بودند و هر روز تشنه تر می شدند دنبال باغبانان دویدند سیراب شدند. اما آن گل ها، گل هایی چون سید رضاها و پاکدادها، قامت ها، مسعودها، داودها، سهراب ها و قنبرها … اول پرپر شدند بعد سیراب شدند. چون شاعر هم می گوید: چو گنجی خواهی، در طلب، رنجی بری. آنان پرواز کردند و به دیدار یار رفتند ولی افسوس که بال پرواز ما سوخت و بی پروا و بال شدیم.
هفت شهر عشق را یاران گشتند و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
از راست برادر آزاده نادر فضل اللهی و شهیدداود جزاسماعیلی
ثبت دیدگاه