شب گذشته شب بیست و سوم ماه رمضان بود بعد از شام شایعه شد که حاج اصغر و کلامی آمده اند.راس ساعت نه و سی به مسجد رفتیم.برادر سیدجمال برنامه احیا را شروع کرد.کم کم دیدیم کلامی و حاج اصغر هم آمدند و برنامه اوج گرفت.مجلس باحالی شد که تا ساعت دوازده ادامه یافت.حسابی سینه زدیم.سپس ادامه دادیم و خوابیدیم.البته بچه های باحال شب زنده داری کردند.
صبح پس از صبحگاه چون دوشنبه بود ندویدیم.ساختمان و اطرافش را نظافت کردیم.راس ساعت در کلاس احکام شرکت کردیم.حدود ساعت ۱۰ کادر گردان به جلسه دعوت شد.در جلسه بعد از معرفی یکایک برادران که توسط خودشان انجام شد خدمت فرماندهی گردان محمود عباسی معرفی شدند.برادر عباسی سخنان مبسوط و جامعی راجع به موقعیت جنگ بیان کرد.موضوعاتی مهم راجع به گردان گفت.مژده داد که ما گردان ویژه شده ایم.نیروهای دواطلب گردان را جدا می کنیم و دورهی فشرده غواصی می بینیم.باید شش ماه تعهد خدمت دهیم.ان شاالله در یک عملیات بزرگ شرکت بکنیم.فغلا بنا به مصلحت با نیروها صحبت نکردیم تا توسط فرماندهی توجیه شوند.
بعدظهر قدری خوابیدیم.غروب باز هم برای چیدن علف و یونجه به مزرعه مجاور رفتیم.خوب کار کردیم.شام میرزاقاسمی داشتیم.خیلی غذای جالبی بود.
دستنوشته شهید مهرداد خلیفه
ثبت دیدگاه