کربلایی ها سلام!
چه خوب شد که آمدید بعد از آن همه انتظار و چشم به راهی های مادرانتان.هرچند دیر ولی خوش آمدید.
سال ها اروند قصه سرخ رفتن تان را در گوش ماهی هایش زمزمه کرده بود ،قصه غواصانی که موج هایش را در هم شکسته بودند.شیرانی که تلاطم وحشی امواجش رام نفس هایشان شده بود.برایمان از سفرتان بگویید از لحظه های دست بستگی تان…
مگر می شود با بال های زخمی و بسته هم پرید؟!برایمان از شکوه پروازتان،از زیر خاک سرد نفس-نفس،زنده-زنده،از لحظه های شهودتان حرف بزنید حالا که ما تمام قد به احترام شما ایستاده ایم و روی دست های دل ما تشییع می شوید از قصه سرخ رفتن تان بگویید و رویش سبزتان بعد از این همه سال که دل های ما مبتلای پاییز شده بود.
جنگ و جبهه که تمام نمی شود حرف حق و باطل است-حرف روزهای عاشقی ست
لاله ها و یاس،همیشه بهارها خوش آمدید.
ثبت دیدگاه