چن ساله با داغ دلت می سوزی
چن ساله چشمات و به در می دوزی
با چه امیدی پشت در می شینی
می خوای بازم جوون تو ببینی
آرزوهای اسمو نیتم رفت
فقط جوونت نه جوونیتم رفت
پونزده ساله از رفتنش گذشته
ولی مسافر تو برنگشته
دوریش تو رو خیلی کلافه کرده
خدا بخواد دوباره بر می گرده
اما اینا همش یه احتماله
که تو رو پیر کرده تو این چن ساله
تو خونه ی دلش یه دنیا درده
هر کسی نقش تو رو بازی کرده
اما تو بازیگر سرنوشتی
فیلم نامه رو با چشم تر نوشتی
با واقعیت اگه رو برو شی
باید براش رخت سیاه بپوشی
جوون تو گردن ما حق داره
غصه نخور نقش تو موندگاره
مردم کشورم بزرگوارن
هوای مادر شهیدا رو دارن
مردم ما همه با اصل و ریشن
به پای مادر شهیدا پا می شن
همه دست مادرا رو خصوصا
دست مادر شهیدا رو می بوسن
کار تو بیش از اینها تحسین داره
هزار تا سیمرغ بلورین داره
شاعر:مصطفی صابر خراسانی
ثبت دیدگاه