مولف کتاب : علیرضا نوری
راوی کتاب : علیرضا نوری
ناشر کتاب : سوره مهر
وزن(گرم) : ۳۷۹
شابک : ۹۷۸-۶۰۰-۰۳-۲۶۱۹-۷
نوع جلد : جلد نرم
قطع : رقعی (۲۱*۱۴)
سال نشر : ۱۳۹۷
شمارگان : ۱۲۵۰
چاپ جاری : ۱
تعداد صفحات : ۳۱۶
نوشتن از رشادتها و دلیریهای مردان بزرگی که حماسه آفریدند و جانفشانی کردند تا نام ایران اسلامی به گستره جهان امروز مرزها را درنوردد و صدای آزادی، آزادگی، عدالتخواهی، و ظلمستیزی را به گوش تمام جهانیان برساند، کار دشواری است.
فرهنگ تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری در ادبیات دفاع مقدس جایگاه ویژهای دارد که هر چه در آن دقیقتر میشویم، به ابعاد مختلف و تازهای از آن پی میبریم، و هر چه موشکافانهتر نگاه میکنیم، همه تازه و بکر است و مشحون از مطالب ریز و درشتی که هر کدام حرفهای ناگفتهای برای نسلهای آینده دارد.
اگر چه معتقدیم راه طولانی و درازی برای رسیدن به هدفهای متعالی پیشِ رو داریم، اما به اندازه توان و بضاعت موجود، تلاش میکنیم تا گوشهای از جانفشانیها، ایثار، استقامت، و پایداری مردان و زنان سرزمینمان را به مدد حضور این گنجینههای ارزشمند، ثبت و ضبط کنیم.
شهید رجبعلی نوری از جمله شهدای دفاع مقدس در زنجان است که زندگی پرفراز و نشیب این شهید و خانواده بزرگوار ایشان، قبل و بعد از شهادت، از زبان فرزند برومند ایشان شنیدنی و خواندنی است.
علیرضا نوری فرزند شهید، خود هنرمندی است خوشذوق و قریحه که در کنار مستندسازی و کارگردانی آثار دفاع مقدس و دیگر فعالیت های هنری خود که در عرصه خوانندگی موسیقی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و روایتگری دفاع مقدس پیام آوران ایثار از جمع خانواده های شهدا و ایثارگران است قلم زیبایی هم دارد.
دست نوشته های او که در این مجموعه آمده است در سال ۱۳۹۰ در چندین کنگره ملی و جشنواره های استانی حایز مقام شده و در ادامه با انگیزه مضاعف به تکمیل موارد نهایی دست نوشته هایش پرداخت .
در سال ۱۳۹۳ دستنوشتههای خود از خاطرات و زندگی پدر شهید و خانوادهاش را به جشنواره خاطره نویسی سطر و سنگر بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان زنجان ارسال و در ان نیز حائز رتبه شد در ادامه با تکمیل کردن دیگر خاطرات و جمع بندی آن را برای انتشار به حوزه هنری سپرد.
بخش عمدهای از خاطرات توسط ایشان نگاشته و گردآوری شده بود. تحقیق و پرسوجو و جمعآوری زوایای پنهان و پیدای زندگی این خانواده کار دشواری بود که طی سال توسط خود فرزند شهید با رفتوآمدهای متعدد به شهرها و روستاهای مختلف و ساعتها گفتوگو با دوستان و همسایگان و آشنایان گرد آمده است.
پس از گردآوری و نگارش خاطرات توسط فرزند شهید، اثر حاضر برای ویرایش نهایی به یکی از نویسندگان خوب و فعال عرصه دفاع مقدس، آقای فرزاد بیاتموحد، سپرده شد و ایشان نیز با تلاشهای خود به ویرایش نهایی کتاب همت کردند و ماحصل این تلاشها کتابی است با عنوان «من بلال آقاجان هستم» که توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده و اکنون پیش روی شماست.امید که این کتاب و این تلاشها قدمی باشد هر چند کوچک در جهت ثبت و ضبط تمام رشادتها و فداکاریهای بزرگ شهدا و خانوادههای صبور آنان، و انتقال به نسلهای آینده این مرز و بوم.
برشی از کتاب
در شهر لاهیجان زندگی می کردیم . درست در همین ایام بود که وقتی پاهایم کم کم به راه رفتن باز می شدند، آقاجان در کنار وظایف دیگر پدری اش دست های کوچک مرا می گرفت و به هیئت ها و تکایا می برد . بعدها خواهرهایم یک به یک به دنیا آمدند و مرا از تنهایی در آوردند و به قولی جمع مان جمع تر شد . تازه وارد کودکستان شده بودم که همراه آقاجان به زورخانه محله می رفتیم . در آنجا می دیدم که ورزشکاران وارد رختکن می شوند و با آقاجان خیلی گرم می گیرند . آقاجان هم از همان فرصت استفاده می کرد و برایشان از امام و انقلاب می گفت . آنجا بهترین مکانی بود که او می توانست بصورت پنهانی اعلامیه های امام خمینی را در میل زورخانه جاسازی کند و به معتمدان و مذهبی های محل برساند . اما روزی که همسر شاه به لاهیجان آمده بود ، متوجه شد که یکی از کسانی که در زورخانه بروببایی داشته ، در استقبال از فرح کم نگذاشته است . بعد از آن دیگر زورخانه را جای امنی برای فعالیت نمی دانست . این فعالیت ها به مغازه آقاجان هم کشیده شد اما ساواک آگاه شد و مغازه را به مدت بیست روز بستند .همه این کارهای آقاجان حرف و حدیث هایی بود که چیز زیادی از آنها را سر در نمی آوردم ، اما در حافظه ام ثبت و ضبط می شدند .
ثبت دیدگاه