برادرم، میخوانم مرثیه ای از برای انسان بودنت ، انسان زیستنت و انسان گونه رفتنت . شعری می سرایم از برای خلوصت، ایثارت، حجبت، مردانگی ات، ابعاد متمایز خصایصت، شعری خواهم سرود از درون خونینم در فراق تو نور عین.
برادر ! ای سرود زندگی، کدامین اوصاف و القاب می توانست روح بلند تو را توصیف کند که اسمت وصف کرد.
برادرم، «ودود» بودی از برای محرومان و مستضعفان و از برای مظلومان . . .
برادرم، قفس دنیا برایت تنگ بود که زیبائی پروازت به سوی الله آن را نشان داد. چه شور انگیز به تمام وابستگی های دنیوی «لا» گفتی و به سوی معبود پر گشودی و چه شیرین در قله ایثار قرار گرفتی که ایثار را شرمنده کردی.
برادرم، ستبری قله های غرب از آنجا که کالبد مطهرانی چون تو و «مسعود» و دیگر همرزمانت را در خود جای داده، چندین برابر شده ، از کوه ها خواهم پرسید لحظه ی شیرین شهد شهادت نوشیدنت را .
از سختی کوه ها، مردانگی و ایستادگی ات را خواهم پرسید ، که این همه مردانگی ، روحیه بلند و ایثار از برای اعتلای کلمه الله ، خلیفه الهی انسان را تعبیر کرد یا نه!
از دشت و زمینی که در آن جسمتان به عنوام گواه مظلومیت اسلام و رهروی جوانان مکتب تشیع در همیشه تاریخ از سرور شهیدان به امانت گذاشته ، خواهم پرسید ، از وسعت روحتان ، از لحظه لحظه معراج خونینتان.
برادرم، اگر چه گل زیبائی بودی که در باغ زندگیمان ، طراوت و زیبائی ات همه را مفرح و شاد می نمود، اگر چه زیارت و دیدار مجددت در لحظه لحظه زمان ، آرزو و آمالمان بود، و از دست دادنت چون کوهی بر قلبمان سنگینی می کند و سختی تحمل این دوری ، خارج از توان است، لیک سربلندی ات در این شهادت و شیرینی ایثارت ، مرهمی است بر زخم دل.
برادرم، اگر چه تو و «مسعود» بعنوان شهید بی مزارید ولی مطمئن باش در تمامی عالم و همیشه تاریخ هر کجا که خونی از برای احقاق حق بر زمین ریخته شود، مزاری است برای رویش حقیقت و زیارتگاهی است برای ما.
برادرم، روحت به بلندای آفتاب و گستردگی زمین، شاد باد.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند/ روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق سالکی ز مردن مهراس/ مردار بود هر آنکه او را نکشند
مرداد ۶۷ – به مناسبت اولین سالگرد – خانواده شهید.
ثبت دیدگاه