وصیت نامه شهید محمدباقر اکبری
تاریختولد :۱۳۳۰/۰۲/۱۵
تاریخ شهادت :۶۵/۰۱/۰۶
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربک راضیه مرضیه فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى فجر۲۸تا۳۰
اى نفس قدسى و مطمئن و دل آرام به یاد خداى امروز به حضور پروردگارت باز آى که تو خشنود از این نعمتهاى ابدى و او راضى از عمل نیک توست و باز آى در صف بندگان خاص من درآى و در بهشت رضوان من داخل شو.
وصیتنامه اینجانب محمد باقر اکبرى در مورخه ۶۴/۱۲/۱۸
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان. با سلام و درود فراوان بر یگانه منجى عالم بشریت و یگانه پرچمدارحکومت اسلام، امام زمان (عج) و سلام بر نایب برحقش امام امت، پیر جماران و ابرمرد تاریخ روح الله الموسوى الخمینى و سلام و درود بر ارواح پاک و طیبه و طاهره شهداى اسلام از صدر اسلام تا امروز خصوصا شهداى مظلوم جنگ تحمیلى و شهداى گمنام ایران، وصیت نامه خود را با یاد خدا و براى خدا آغاز مى کنم.
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله.
آرى، سپاس خداوند بزرگ را که ما را وارثان شهادت و سپاس خداوند یکتا را که بر ما منت نهاد وما انسان ها را بهترین موجود زنده روى زمین قرار داده و به ما عقل داده تا بتوانیم خوب و بد را تشخیص دهیم و نیز در خط اسلام و دین و عمل و عدالت و حق و در راه صراط المستقیم قرار داد و با فرستادن پیامبران عظیم ما را از جهل و جهالت وظلمت و بدبختى نجات بخشیده و به روشنایى و نور هدایت فرمود و شکر خداى را که توفیق یافتم در راه مبارزه حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه را دارم در طبق اخلاص نهاده و تقدیم ایزد منان نمایم و شکر خداى بزرگ و متعال که نامم را در زمره مجاهدان فى سبیل الله ثبت نموده.
حال اى سروران عزیز و گرامى! به ملتم و کشورم و به رفقایم بگویید: که پشتیبانى از ولایت فقیه پیام تمام شهدا بوده و هست و هرگز امام عزیز را، این اسوه انقلاب را تنها نگذارید و در تداوم هر چه بیشتر این انقلاب جهانى بکوشید تا آن را به کمک امدادهاى الهى به انقلاب مهدى (عج) متصل نمایید و در همه ابعاد با وحدت و یکپارچگى عمل کنید و از تکروى و نفاق بپرهیزید تا مدیون خون شهدا مباشید و سرانجام این رسالت الهى موفق و موید باشد
ان شاءالله
و دیگر امام را دعا کنید و شعار نه شرقى و نه غربى و فرموده امام را که فرمودند:جنگ، جنگ تا رفع فتنه ازعالم را از یاد نبرید.
دیگر اینکه لازم به گفتن مى باشد و خیلى هم ضرورى هست، مسئله روز که در حقیقت اصل مطلب مى باشد،باید به پدرم و مادرم و برادرانم بگویید که اینجانب حقیر، هیچ روزه و نماز قضایى ندارم و خمس و زکات بدهکارنیستم و از طرف من از همه دوستان و آشنایان حلالیت بطلبید که مرا حلال کنند و از هر لحاظ چه از طرف مالى واخلاقى و شرعى و در حق همسایگى و امیدوارم که انشاءالله حلال نمایند.
بارى برادران و خواهران!
امیدوارم صبر را پیشه خود نمایید که بهترین صفات مومن است. مادرجان! مى دانم با شنیدن خبر شهادت من سخت ناراحت خواهى شد، اما فقط صبر کن. خدا با صابران است. مادرم! امیدوارم زینب وارباشى و صبر کنى و به خداوند بگو این امانت را به خوبى و خشنودى از ما بپذیر و مواظب باش در میان یک عده نادان و عوام و در خواب غفلت فرو رفته، خم به ابرو نیاورى که آنها سو استفاده مى کنند و همیشه مانند مادران سایر شهدا،شجاع و استوار باش و شکر خداى را به جاى بیاور و دعا براى پیروزى اسلام در تمام گیتى و در تمام دنیا و براى سلامتى امام عزیز دعا کن.
برادرانم!
همیشه در خط ولایت فقیه حرکت کنید و تنها بر خدا توکل کنید و تنها او را بپرستید و تنها از او یارى بطلبید که تنها اوست همه را یارى مى کند و تنها اوست، سزاوار پرستش. امیدوارم فرزندانتان را چنان تربیت کنید که آنها هم در آینده فداکاران و مجاهدان فى سبیل الله باشند و در خط صراط المستقیم قدم بردارند و به راه بیگانه پرستان وحزب شیاطن نروند و جزو وارثان شهادت باشند نه وارثان {شیطان}. جزو روشن دلان باشند نه سیه دلان و کوردلان ان شاءالله .
اما همسرم! امیدوارم مرا ببخشید که هر چه فکر مى کنم که آیا من آن وظیفه شرعى را که در گردن داشتم، به خوبى ایفا نموده ام، مى بینم نه ایفا ننموده ام. امیدوارم که {همانند} زینب و همسران شهدا شما در فراقم صبر کنى.
بدهى من به شرح زیر مى باشد:
۳۴۰۰ تومان به برادرم محبت بدهکارم. ۶۰۰۰ تومان به مادر زنم بدهکارم. دیگر به کسى بدهکار نیستم و ازکسى هم طلب ندارم.
مادر زن مهربانم! از تو خواهش مى کنم که هر چه از من بدى دیده اى مرا به رضاى خدا حلال نمایید. بعد از من از فرزندانم مواظبت کنید، مثل بچه هاى خودتان و آن فرزندى که در شکم مادرش است، اگر آن دختر بود، اسمش رازهرا بگذارید و اگر پسر بود، اسم آن را حسین بگذارید. تا آنجایى که در توان دارید، بگذارید درس بخوانند. از پدرزنم مشهدى سیفعلى مى خواهم که هر گونه بدى از جانب بنده دیده اید، مرا حلال نمایید.
پدر عزیزم! حاج حکمعلى! اگر عیالم خواست در خانه من بماند، از بچه هایم مواظبت کند، مانع نشوید و اگرگفت: من از بچه ها مواظبت نمى کنم، بچه هایش پیش شما باشد، ایشان اختیار دارد. مى خواهد بماند، بماند. برود،برود. مانع از رفتن ایشان {نشوید} و هیچ نگران نباشید.
یک قطعه زمین داشتم، نفروشید بچه ها آن را براى خود خرج کنند. بنده پدرم را وصى قرار مى دهم.
برادرم محبت على اکبرى را وکیل قرار مى دهم. برادر جان محبت! هر چه بدى از من دیده اید، امیدوارم به من حلال کنید و بچه هاى بنده را از بچه هاى خود جدا نکنى. همسرم! تا به امروز هر چه بدى از من دیده اى،به من حلال کن.
هر کس که تو را شناخت جان را چه کندفرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنى هر دو جهانش بخشى
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
(امضا) محمد باقر اکبرى
(امضا) حسین نورى
ثبت دیدگاه