حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

یکشنبه, ۲۵ شهریور , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6324 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
غواص شهید رسول محرمی
9

نام پدر: حسین محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۴۸/۹/۱   تاریخ شهادت: ۶۵/۱۰/۲۰  نام عملیات: کربلای ۵ منطقه‌عملیاتی: شلمچه محل شهادت: شلمچه مزار شهید: مزار شهدای پایین زنجان   زندگینامه شهید رسول محرمی شهید رسول محرمی در ۱/۹/۴۸ در خانواده مذهبی و متوسط حسین و شکوفه شعبانی در روستای احمدکندی متولد شد. او ۳ برادر و […]

پ
پ

رسول محرمینام پدر: حسین

محل تولد: زنجان

تاریخ تولد: ۴۸/۹/۱  

تاریخ شهادت: ۶۵/۱۰/۲۰ 

نام عملیات: کربلای ۵

منطقه‌عملیاتی: شلمچه

محل شهادت: شلمچه

مزار شهید: مزار شهدای پایین زنجان

 

زندگینامه شهید رسول محرمی

شهید رسول محرمی در ۱/۹/۴۸ در خانواده مذهبی و متوسط حسین و شکوفه شعبانی در روستای احمدکندی متولد شد.

او ۳ برادر و یک خواهر داشت و خود سومین فرزند خانواده بود. با فرارسیدن زمان مدرسه مانند دیگر هم‌سن و سالانش به مدرسه قدم گذاشت و تحصیلات خود را آغاز کرد. او تا مقطع سوم راهنمایی به تحصیل پرداخت ولی با شروع جنگ تحمیلی دیگر ادامه تحصیل نداد.

 در دوران مبارزات انقلابی با آن که سن کمی داشت ولی به سهم خود در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت داشت و همزمان به تحصیل علم می‌پرداخت. در کنار درس در دیگر فعالیت‌های جمعی نیز شرکت می‌کرد. بعد از انقلاب هم در پایگاه محل یعنی پایگاه امیرالمؤمنین (ع) فعالیت داشت.

با شروع جنگ تحمیلی درس و تحصیل را رها کرد تا به گونه‌ای دیگر دین خود را به انقلاب ادا نماید.

رسول تلاش‌های متعددی ‌کرد که به جبهه اعزام گردد، ولی مسئولین امر به جهت سن کم او از اعزام وی به مناطق جنگی خودداری می‌کردند. بالاخره با تلاش فراوان توانست در بسیج ثبت‌نام کرده و پس از سپری کردن آموزش‌های لازم از سال ۶۲ به مناطق جنگی اعزام شود. او در عملیات‌های متعددی شرکت داشت از جمله خیبر، بدر، کربلای ۴ و ۵.

اخلاق نیکو و بشاشی که داشت موجب شده بود که دیگران را به خود جذب کند. در منطقه هر امر سختی که پیش می‌آمد، او پیش‌قدم شده و آن کار را بدون احساس خستگی انجام می‌داد.

او در جبهه از خود رشادت‌های فراوانی نشان داد تا اینکه در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه در تاریخ ۲۰/۱۰/۶۵ بر اثر اصابت ترکش به صورتش به آرزوی دیرین خود رسیده و به لقاء پروردگار شتافت.

دستنوشته شهید رسول محرمی

جنگ جنگ است عزت شرف ما در گروه جنگ است آری جنگ یعنی مرگ و زندگی آمادگی دست دادن، گوش دادن، پا دادن و یا مفقود شدن، اسیرشدن در جنگ باید انگیزه و هدف باشد. در جنگ باید عقل و تدبیر کار کرد. در جنگ نباید مغرور شد. مغرور شدن کار انسان را می‌کند. خدایا تو را شکر می‌کنم ما را در جنگ با کسانی همنشین می‌کنی که خودت آن‌ها را دوست داری و آن‌ها را می‌بری پیش خودت. خدایا تو را شکر می‌کنم. مرا با یعقوب و امثال یعقوب‌ها و مسعودها در یک گردان قرار می‌دهی آن‌ها کی هستندو  ما چه کسی هستیم. آری روزی ما به دنیا آمدیم و روزی از دنیا می‌رویم چه بهتر است که ما عمر خود را صرف راه حق و راه خدا قرار دهیم و عمرمان با دوستان خدا بگذرانیم. خدایا سال‌هاست که ما عمرمان را در بیابان و دشت‌ها و کوهستان‌ها می‌گذرانیم تو به حال ما رحم کن و به ما توفیق بندگی بده . توفیق بده که شکرگذار باشیم. آری ما درس زندگی مادی رها کردیم سودا را از بهترین بندگان یعنی شهیدان می‌خواهیم بیاموزیم چگونه آن‌ها درس خواندن و قبول شدن و رفتن زندگی از پدر و مادر آن‌ها که چگونه زندگی می‌کند ولی آن‌ها صابر هستند و مقاوم و با عشق به امام زندگی می‌کنند. ما باید با تقلید از شهیدان راه آن‌ها را برویم نگذاریم خون آن‌ها در زمین بماند. خدایا به ما قدرت گرفتن خون شهیدان را بده. خدایا ما را ببخش خدایا به ما توفیق عبادت و بندگی بده. خدایا همه‌چیز ما از توست هر چه خودت صلاح می‌دانی بکن. خدایا چقدر انتظار بکشیم؟ مهدی ما را بفرست. خدایا دوستان ما رفتند و ما ماندیم. در فراق یاران همیشه نالانیم.

خدایا به ما رحم کن به خودمان وامگذار. خدایا کار جنگ یکسره کن . خدایا انسان‌ها رفتند خانه ما خراب شد. مادران داغدار شدند. برادر بی‌برادر شد. پدر بی‌پسر شد. مادر عزیزش، جان میوه دل را داد. خواهر بی‌برادر شد. خدایا آن‌ها همه برای توست در راه تو باید بیشتر از آن‌ها باید داد. خدایا ما هم می‌آییم ما را هم قبول درگاهت کن. خدایا درهای رحمت را باز کن. به روی بندگان خالصت خدایا امام گفته سال سال پیروزی است. به ما پیروزی بده تا قلب امام و خانواده‌های شهدا و اسرا شاد شود.

آری بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه. آری بیایید ببینید که چگونه این جان برکفان در راه معشوق جان بازی می‌کنند. آری یک عدد سر در آب رفتند و الان یک عدد به معشوق خود رسیدند. و عدد معلوم نیست در کجا هستند آری دشمن ما چیزی نیست که بتواند مقابل رزمندگان مقاومت کند. اگر باد بیاید آن‌ها را می‌برد ولی اگر خدا بخواهد این کار خواهد شد.

به امید آن روز .

روایت عشق

راوی: مسلم قهرمانی

۱۳ سالش بود. به همین علت به او گفتند که تو در پشت خط در چادرها بمان. قبول نمی‌کرد. شب مسئول گروهمان که ابراهیم یوسفلو، از بچه‌های بیجار بود، به من گفت: شب که به طرف خط می‌ریم او رو از پشت ماشین به پایین بنداز. بچه‌اس می‌ترسه.

شب وقتی که سوار ماشین‌ها شدیم تا به خط برویم، ما سوار ماشین روبازی شده بودیم. وقتی ماشین‌ها حرکت کردند من رسول را به پایین از ماشین انداختم و حرکت کردیم.

ما رفتیم و شب ساعت یک بعد از نیمه شب درگیر شدیم. وقت نماز صبح شد. من و سیدی روحانی نماز می‌خواندیم که دیدیم کسی می‌آید. وقتی نزدیک‌تر شد، دیدیم رسول از آن‌طرف آمد.

با تعجب گفتم: چطوری اومدی؟

گفت: شما فکر کردین که من نمی‌تونم بیام؟ شما که اومدین من یک مقدار پیاده اومدم بعد توی جاده سوار یک تویوتا شدم و خودمو به اینجا رسوندم.

مصاحبه با شهید رسول محرمی

  • سلام آقا رسول؟
  • سلام آقا غلی!
  • کیف احوال؟
  • نوکرتم آقا غلی.
  • خسته نباشی.
  • سلامت باشی.
  • با لهجه خودت هم اسم و هم فامیلیت رو بگو.
  • من رسول محرمی
  • آقا رسول این جا چیکار می‌کنی؟
  • دعات می‌کنم. آمدیم اینجا دیگه.
  • خب چیکار می‌کنید؟
  • برای عملیات آماده می‌شیم. برای عملیاتی که در پیش است تا بریم عملیات.
  • با چه لباسی خواهید رفت؟
  • انشاءا… قسمت بشود غواصی.
  • لباس‌هایت را چک کردی؟
  • بله چک کردم.
  • همش رو؟
  • بله همش رو.
  • کی خواهید رفت؟
  • انشاءا… والا شاید امشب.
  • انشاءا… انشاءا… تجهیزاتت را چک کردی؟
  • والا هنوز خشاب ندادند.
  • خشاب ندادند؟
  • خشاب‌ها خراب شده‌اند.
  • انشاءا… می‌دن. به نقشه توجیه شدین؟
  • بله به نقشه هم توجیه شدیم.
  • پس به نقشه هم توجیه شدید. نظرت در مورد عملیاتی که در پیش است مخصوصا مانور گردان خودتون چیه؟
  • والا اون‌طور که امام گفته و مسئولین پیش‌بینی کردند برای جمهوری اسلامی و خانواده‌‌های شهدا یک ارمغان بزرگ خواهد بود. خلاصه چیز بزرگیه. که امام فرموده امسال سال پیروزیه. ما می‌خواهیم حرف امام را ثابت کنیم. مانور گردان هم خب گردان گردان ولیعصر (عج) است. گردان خط شکن است. دو گروهان به عنوان گروهان غواصی هستن و یک گروهان هم به عنوان ساحل‌شکن است. ما هم در گروهان برادر یعقوبعلی محمدی می‌شویم. که جای دسته ما یک پد است که می‌خوایم بریم و اون‌جا رو بگیریم. انشاءا…
  • خدا سلامت کند انشاءا… می‌رید اون پد رو هم می‌گیرید. اطراف پد را هم می‌گیرید. سنگرها را هم منهدم می‌کنید.
  • انشاءا…
  • الان شما اینجا روحیه برادران را چه طوری می‌بینید؟ البته این‌جور چیزها را از شما می‌پرسیدن یک مقدار خوبیت ندارد و این‌ها روحیه‌شان را طی ۶ سال جنگ ثابت کرده و نشان داده‌اند.
  • این‌ها والا این جور برنامه‌ها را نمی‌شود گفت و قابل توصیف نیست. قلم نمی‌تونه بنویسه و زبان نمی‌تونه بگه این‌ها یه برنامه دیگه‌اس. والا من نمی‌تونم بگم چیه. اصلا همه این‌ها تو عالم دیگه‌ایه.
  • احساس خودتان چیه الان آقا رسول؟
  • احساسم اینه که، چه جوری بگم؟ آقا غلی نمی‌دونم احساسم چیه.
  • خوشحالی. نیستی؟ بازم هر چی باشه قلبت می‌تپه. نمی‌تپه؟
  • هم خوشحالیم، هم شادیم هم ناراحتیم، هم می‌رقصیم.

(با خنده) خدا انشاءا… سلامت کنه انشاءا… شب عملیات اون‌ور خط هم می‌خواهیم بزنیم و هم برای سر سلامتی امام دعا می‌خواهیم بکنیم.

  • انشاءا… خدا همه را کمک کند.
  • آقا رسول در آخر شما حرفی نداری؟
  • در آخر هم سلامتی امام پیروزی رزمندگان، پاکسازی جامعه از یکسری افراد. فقط همین‌ها.
  • آقا رسول! یک کم بخند.
  • هه هه هه هه،  … این هم خنده ما …
  • خدا انشاءا… همیشه خندانت بکنه

انشاءا… همه را بخنداند.

نامه شهید رسول محرمی

بسم‌ا… الرحمن الرحیم

با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نایب برحقش امام امت و سلام بر شهیدان انقلاب اسلامی و سلام بر شهیدان جنگ تحمیلی و سلام بر شما خانواده محترم.

بحضور پدر و مادرم رسیده ملاحظه فرمایند. پس از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب بوده باشد و اگر از احوالات اینجانب رسول محرمی خواسته باشید الحمد… سلامتی حاصل و برقرار است. پدرجان حالت چطور است؟ و امیدوارم که خوب است ببخشید که تلفن نمی‌کنم انشاءا… اگر وقت که در برای شما تلفن می‌زنم که ناراحت نباشید و این نامه را برای شما نوشتم که ناراحت نباشید انشاءا… با پیبروزی برمی‌گردیم. سلام مرا به تمام دوستان و آشنایان برسانید. به اکبرآقا و ناصر و منصور دیگران سلام می‌رسانم دیگر سرتان را به درد نمی‌آورم. خداحافظ

امضا

رسول محرمی – ۶۵/۱۰/۸

وصیتنامه

بسم‌ا… الرحمن‌الرحیم‌

به‌نام‌خداوند که‌بشر را آفرید و به‌بشر عقل‌، درک‌، فهم‌داد و به‌بشر راه‌و روش‌داد و به‌او الگو داد. خدایا! ما را ببخش‌و بیامرز. خدایا! تو را شکر می‌کنیم‌، باز هم‌شکر می‌کنیم‌و هر چقدر شکر کنیم‌، کم‌است‌. خدایا! ما را از سربازان‌آقا امام‌زمان‌(عج‌) قرار بده‌. خدایا! تو را شکر می‌کنیم‌که‌رهبری‌چون‌امام‌خمینی‌به‌ما دادی‌. خدایا! امام‌ما را تا انقلاب‌مهدی‌نگهدار و به‌خانواده‌های‌شهدا، اسرا، مجروحین‌، معلولین‌صبر و استقامت‌عطا بفرما و شهیدان‌را در جوار خود با شهدای‌کربلا محشور بگردان‌.

چند قلمی‌برای‌دوستان‌و آشنایان‌بنویسم‌: آری‌ما ماندیم‌، یاران‌رفتند و سال‌ها و ماه‌ها، روزها در فراق‌، انتظار کشیدیم‌. و پدر و مادر شما را هم‌سپاس‌می‌کنم‌که‌من‌و برادرانم‌را در راه‌اسلام‌و قرآن‌خوب‌تربیت‌کردید که‌خدمتگزار اسلام‌باشیم‌. پدر و مادر اصلا در شهادت‌من‌ناراحت‌نباشید، بلکه‌خوشحال‌باشید که‌یک‌هدیه‌در راه‌دین‌و قرآن‌دادید. شما افتخار کنید که‌چنین‌فرزندانی‌دارید. پدر و مادر شما افتخار کنید، فرزندانتان‌بسیجی‌و سپاهی‌هستند.

ای‌منافق‌و ای‌کور دل‌! ما این‌راه‌را با جان‌و دل‌قبول‌کردیم‌و در این‌راه‌تا آخرین‌قطره‌ خون‌خواهیم‌جنگید.

آری‌، جسم‌ما از پیش‌شما می‌رود ولی‌روح‌ما با شماست‌. چند جمله‌از عملیات‌آینده‌که‌ما در پیش‌داریم‌، برای‌شما می‌نویسم‌. گردان‌ما خط‌شکن‌است‌. خدا را شکر می‌کنم‌که‌ما را باز هم‌در این‌کار قرار داد. کار ما بسیار سخت‌است‌. اما برای‌ما آسان‌هست‌. گروهان‌ما هم‌غواص‌هستند. غواص‌ها به‌صورت‌زیر آبی‌اشنورکل غواصی‌می‌گردند تا خود را به‌خط‌های‌دوم‌و سوم‌برسانند و با خصم‌بجنگند. اشنورکل لوله‌ای است‌که‌با آن‌تنفس‌می‌کنند. برادران‌و دوستان‌ببخشید که‌خطم‌خراب‌است‌. جمله‌‌ها را نمی‌توانم‌، برسانم‌ولی‌هر چه‌هست‌، این‌است‌. در آخر یک‌وصیت‌نامه‌در خانه‌در لابه‌لای‌کاغذها هست‌. برای‌من‌یک‌ماه‌روزه‌و یک‌ماه‌نماز بخوانید.

رسول‌محرمی‌(امضا) ۶۵/۹/۳۰

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.