حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. ساعت تعداد کل نوشته ها : 6315 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
روحانی شهید جواد نصرالدینی فرد زنجانی
5

زندگینامه روحانی شهید جواد نصرالدینی فرد زنجانی زدت عشق تو هر جا که می روم دستی نـهاده بر سر خـاری شکسته در پایـی است هـزار سرو به معنی به قامـتت نرسـد و گرچه سرو و به صورت بلند بالایی است پرواز از کرسی خاک تا ورای افلاک را فاصله‌ای است از من تا او. منی […]

پ
پ

زندگینامه روحانی شهید جواد نصرالدینی فرد زنجانی

زدت عشق تو هر جا که می روم دستی نـهاده بر سر خـاری شکسته در پایـی است
هـزار سرو به معنی به قامـتت نرسـد و گرچه سرو و به صورت بلند بالایی است
پرواز از کرسی خاک تا ورای افلاک را فاصله‌ای است از من تا او. منی که شکسته شد و به دریای او پیوست، از تیرگی ظلمت رسته، در بی‌نهایت او – اویی که هر چه هست از اوست – سرشار از نور می‌گردد
و غرق می‌شود.
شهیدان اخترشماران آسمان عشق خودشکنانی‌اند که راه‌های آسمان را بالا رفتند و تا بی نهایت او اوج گرفتند. ایوان قدس از کشتی زرنگار وجود آنان مقدس شد و ظلمت از نورشان روشن گردید.
شهید جواد نصر الدینی فرزند کامبیز، متولد ششم فروردین ماه ۱۳۴۱ یکی از این آرایش دهندگان طاق معناست. زاده شهر زنجان، همزاد ایمان که با شیر مادر شیره ولایت به عمق جان نوشید. کتاب تاریخ‌ او را که ورق می‌زنی، بوی عطر دین، ادب و معرفت شامه جانت را نوازش می‌دهد.
از کودکی‌اش همراه جست وخیز کودکانه، مسائل مذهب و آداب اخلاق را تجربه کرد. او با سجود ساجدین و رکوع راکعین در نمازخانه‌های عشق معنای عبودیت را درک کرد.
دستی گشاده و سینه‌ای مالامال از عشق به خدا داشت. از کنجکاوی و ذکاوتی خدادادی برخوردار بود و همین ذکاوت هم عاقبت کار دستش داد! شش – هفت ساله بود که پای در عالم علم و معرفت گذاشت. دبستان و دوران راهنمایی را در مثل دیگران پشت سر نهاد. شاید میز و صندلی‌های مدرسه راهنمایی مترجم همایون
فره‌وش و دبیرستان صدر جهان هنوز در خاطرات تلمذش را حفظ کرده باشد. انقلاب نور که بر ضد استبداد جهل و ظلمت استثمار و ناعدالتی در راه بود. او نیز مثل بسیاری دیگر به آستانش دوید تا دبستان اخلاص و ایمانش، خار و خاشاک جهل و عناد را وجین کند و راه را برای ظهور دین منجی قرن بیستم مهیا سازد.
در دوران دبیرستان بود که ثمره تلاش مجاهدمردان با اخلاص که درد دین داشتند و عاشق خدا بودند به بار نشست و جشن پیروزی برپا شد. شهید به کمک چند تن از یاران متعهد و مومن اقدام به تشکیل انجمن های اسلامی نمود و خود یکی از اعضای فعالش گردید. تهیه مقاله، ایراد سخنرانی تهیه روزنامه دیواری و …. تلاش و عزم این نوجوان رعنا شد در حراست و پاسداشت مرجان فشانی آنان که از هستی‌شان برای دین گذشتند.
آن روزها گرد و غبار افکار مسموم چپ و راست فضای پاک تنفس خداخواهان را تنگ کرده بود و وی خود را مسئول پاکسازی چنین فضایی می دید. او پس از پایان دوران تحصیلات کلاسیک راهی حوزه علمیه شد تا هر چه بیشتر خود را در دریای نور و معنویت غرق سازد و روح تشنه خود را سیراب سازد. مدرسه علمیه امام صادق -علیه السلام- در شهر مقدس قم شهر خون و اجتهاد میعادگاه او شد.
در زلال پاک معارف اهل بیت عطش جان به «قال الصادق و قال الباقر» فرونشاند و خود را آماده امتحانی بس عظیم نمود. امتحانی که در آن مردان را محک می‌زنند. آن هم با تیغ برهنه. تعطیلات نوروز سال۱۳۶۱ که از راه رسید و بهار عروجش را می خواست جشن بگیرد، از طریق سپاه عازم جبهه های رزم شد. جبهه شوش و عملیات فتح المبین شاهد رشادت او شد و او شاهد رجعت روح پاک بزرگ مردان نوجوانی که از بهترین دوستانش بودند. روح جواد دیگر خیلی منقلب شده بود. پس از یک ماه رزم به شهر آمد و در فضای شهر با خود جنگید. با حجاب نفس که او را از خدایش دور ساخته بود.
سال تحصیلی که پایان یافت در۳۱ تیر ماه۱۳۶۱ روز نهم ماه مبارک رمضان بار دیگر کمربند را محکم کرد و با کوله باری از صبر و تقوا و با توکل عزم ناموس گاه کرد. او پای به کشتگاه نهاد تا فریاد زند کشته یار است. خاک سرخ شلمچه در ۳۱/۴/۱۳۶۱ به خوبی شهود کرد شهیدی را که به کمال ید آسمان دست یافت.

وصیتنامه

بسم رب ا لشهداء و الصالحین
«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا، تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون.»(فصلت/۳۰)
بعد از چهارده قرن که از ظهور اسلام می‌گذشت، ناگهان انفجاری در ایران رخ داد و همه قابها را در هم ریخت، همه خفتگان را بیداری، همه بیداران را هشیاری، همه جوانان را درس ایثار و همه نشستگان را درس قیام و همه ترسویان را شجاعت، به مستضعفان عزت، به مستکبران ذلت، به مظلومان یاری، به ظالمان خواری، به سکون‌ها حرکت، به حرکتها جهت، به جهت‌ها هدف، به هدف‌ها تقدس، به جدایی‌ها اتحاد، به بی‌دردها درد و به ظلمت ها نور بخشید و از آن جایی که هر انقلاب را ضد انقلاب و هر انفجاری را ضدانفجاری است، دشمنی‌ها با این حرکت و تحول آغاز گشت؛ از یک طرف آمریکا که پیر جماران و امام مستضعفان آن را شیطان بزرگ نامید و از طرفی دیگر شوروی و کشورهای مرتجع منطقه و هر آن که منافعش را در خطر می‌دید و از آن جا که ضد انقلاب دو گونه است: خارجی و داخلی. از داخل نیز به این نهضت هجوم شد. و اگر بگویم همه مخالف این حرکت شدند، مبالغه نیست. در نتیجه در این میان، قیام دوستانی «کالجبل الراسخ» و «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» و چونان فرموده امام علی -علیه السلام- «کونوا لظالم خصماً و للمظلوم عونا» و «فی صلاتهم خاشعون» به خود جلب کرد و دشمنان چونان ابوجهل‌ها و معاویه‌ها و… در مقابلش صف بستند و از روز پیروزی، یک آن آرام نگرفتند و هر روز با توطئه‌ای تازه با حق گلاویز شدند؛ ولی غافل از این که «و مکروا مکر الله و الله خیر الماکرین»؛ هر توطئه‌ای که چیدند، رسواتر شدند. روی کار آوردن ایادی خودشان در داخل، علم کردن گروهک منافقین، انتشار شایعات، تضعیف رهبری، ایجاد اختلاف بین مردم، ترور شخصیت مردان مومن و یاوران انقلاب، قیام مسلحانه، ترور شخصیت های بزرگ، طرح ریزی کودتا برای نابودی انقلاب و امام و بالاخره حمله به خاک ایران توسط صدام ملعون.
در مقابل، نیروهای مومن به انقلاب و یاران باوفای امام و اسلام عزیز، عکس‌العمل و مقابله لازم را درشرایط گوناگون توطئه از خود نشان دادند و تا کنون به یاری خدا مقاومت کرده‌اند و مقاومت خواهند کرد؛ تا انشاءالله ریشه کفر برچیده شود و امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- برپادارنده عدل، ظهور نماید و جهان را پر از عدل و قسط نماید و اما اکنون که ابرقدرت ها بسیج شده اند و به صدام کمک می کنند تا از سقوط و هلاک حتمی نجاتش دهند و به قول امام، تمامی کفر با تمامی اسلام درگیر شده است، باید ببینیم وظیفه ما چیست؟ وظیفه ما مثل گذشته معلوم است؛ اطاعت از اوامر رهبری و رزمیدن تا آخرین قطره خون و تا کفر را ریشه کن کردن.
و در این حمله ای که امشب یا فرداشب آغاز خواهد شد باید به یاری خدا پیشروی کنیم به طول ایران تا کربلا و از آن جا تا قدس باشد. و هیچ سستی به خود راه ندهیم که «ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین». خدایا! تو می‌دانی که ما جز برای احقاق حق و جز برای اسلام و قرآن تو قیام نکرده‌ایم. و خدا! تو از قلب من آگاهی و می دانی که من آرزوئی جز تقرب به تو ندارم و اگر این تقرب با شهادت میسر است، شهادت را نصیب من بفرما. و تو خود، شهید را «عند ربهم یرزقون» نامیدی و او را مقرب به خود کرده ای. خدایا! تو را سپاس که به من این لیاقت را دادی که در جبهه حق علیه باطل باشم و اگر قبول کنی، جزو سربازان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- باشم. خدایا، معبودا! تو خود وعده داده‌ای که مظلومان را یاری کنی و از ایمان آورندگان دفاع نمایی؛ «ان الله یدافع عن الذین امنوا». پس ای معبود عزیز! تو خود به مظلومان ایران و جنوب لبنان و فلسطین یاری بفرما.
ای خدایی که موسی را در مقابل فرعون و پیامبر را در مقابل ابوسفیان و علی را در مقابل دشمنانش یاری کردی، رهبر ما را نیز یاری فرما تا پوزه آمریکا و همه ستمگران را به زمین بمالد و کلید فتح کربلا و قدس به دست مبارک آن امام بزرگ و آن نایب به حق حضرت مهدی -عجل الله تعالی فرجه الشریف- باشد.
ای خدای بزرگ! پدر و مادر مرا از من خوشنود و راضی بفرما. و خانواده مرا در دنیا و آخرت عزیز بگردان.
و اما شما ای پدر و مادر عزیز: مبادا در مرگ من خود را محزون کنید؛ چرا که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و افتخاری را بالاتر از این نمی‌دانم که برای رضای خدا و به فرمان امام عزیز، خون ناقابلم را فدای اسلام عزیز نمایم و این نهایت آرزوی من است. «اللهم الرزقنی قتلاً فی سبیلک» و مگرنه این است که ما از خداییم و به سوی او می رویم؟ و چه بهتر که با جسمی خونین به حضور پروردگارم بروم؛ تا شاهدی باشم در ورق تاریخ برای مظلومیت اسلام و ظلم ظالمان.و از حضور شما تقاضا دارم که اگر هر بدی نسبت به شما انجام داده‌ام، به بزرگی خودتان عفو کنید و مرا از یاد نبرید؛ مخصوصاً در دعاهایتان.
و با تو ای برادر عزیز مصطفی جان! چه بگویم که تو خود بهتر از من مسائل را می دانی، ولی برای وداع چند کلمه‌ای با شما سخن می‌گویم:
برادر جان! رستگاری بدون علم و تقوا، میسر نسیت و این را که دو بال برای پرواز به سوی خدایند را فراموش نکن و در همه حال رضای خدا را در نظر بگیر؛و بعد از من سعی کنید پدر و مادرم زیاد ناراحت نشوند.و هر چه می توانی به آنها صحبت کن تا خدا هم از تو خوشنود باشد و به وصایایی که شفاهاً به شما گفتم عمل کنید. و از همه ی دوستان و آشنایان و فامیل حلالیت بطلبید.
شما ای خواهران عزیز و گرامیم! حجابتان را که مشت محکمی است به دهان دشمن، حفظ کرده و همیشه سعی‌تان این باشد که فردی باتقوا و مومن باشید. در خانه به همدیگر مهربان باشید ودر همه حال خدا را فراموش مکنید و همچنین مرا دعا کنید و در نمازها و عباداتتان مرا یاد کنید و مرا ببخشید که برادر خوبی برای شما نبودم. بار دیگر به حضورتان سلام عرض می‌کنم و شما را به خدای بزرگ می سپارم.
۲۱ رمضان ساعت ۱۰/۳ بعداز ظهر(۲۲/۴/۱۳۶۱)
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک
جواد نصرالدینی

خاطره

۱. غروب که شد سفره را پهن کردم تا چیزی بخورم. جواد از این کار من تعجب کرد که چرا زود شام می خوریم. با تعجب پرسید: شام می خوریم؟
گفتم نه روزه بودم. گفت: قبول باشه…
مامان می گویند خدا دعای مادر را در حق فرزند زودتر اجابت می کند. از شما می خواهم که برام دعا کنید.
دستام رو باز کردم رو به آسمان گفتم: خدایا پسرمن رو هم مثل جوان های دیگه به سرو سامان برسون.
گفت: مامان من که اینو نخواستم. از شما میخواهم از خدا باری من شهادت بطلبید.
گفتم جواد تو هنوز جوونی چرا این حرف را می زنی؟
گفت: مامان شما نمی دونید شهادت چقدر لذت بخشه و انسان با شهادت به ملاقات معبودش بره.

۲. یک روز که ما را برای عروسی دخترعمه اش دعوت کرده بودند از شهید جواد خواستم که با ما به عروسی بیاید. چون عمه اش او را دوست داشت و می خواست که او هم در مجلسشان حضورداشته باشد. گفتم اگرگ نیایی عمه ات ناراحت می شود. خلاصه هر طوری بود او را راضی کردم تا به عروسی برویم اواسط مجلس بود که از دامادمان پرسیدم جواد کجاست گفت مادر جان او یک چای خورد و رفت. وقتی برگشتیم دیدم در اتااق نشسته و صوت قرآن می خواند. طلبه بود و قرآن را از کودکی یاد گرفته بود. قبل از طلبگی هم همیشه نوروز را در قم به سر می برد و می گفت عید آنجاست…

۳. همسایه ها در خانه مان را زدند و گفتند که سرهنگ مسعودی دارد با شهید جواد صحبت می کند. زمان انقلاب بود و جو خیلی ناآرام بود. نگران شدم خواسته بروم ببینم.مبادا او را بگیرند و بازداشت و … باز هم صبر کردم و پشت در ایستادم تا اینکه شهید جواد آمد و گفت که به من می گفت چرا درختها را آتش می زنید. اگر امام بیاید شما درخت نیاز ندارید تا شهر را تزئین کنید. من هم گفتم که اگر امام بیاید ایران خودش گلستان می شود و نیازی به درخت ندارد….

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.