فرزند سوم خانواده بود. تا کلاس پنجم درس خواند، سپس ترک تحصیل کرد و عازم جبهه شد. قرآن را نزد یک روحانی محله آموخت.
قبل از متولد شدنش در خواب دیدم که در یک باغ پر از گل سرخ هستم، مشغول چیدن گلها. گلها را می چیدم و داخل پارچه سفید می گذاشتم. ۲ روز از خوابم می گذشت که او متولد شد.
ابتدا خبر شهادتش را به من نمی دادند، می گفتند که او زخمی شده و در بیمارستان بستری است اما بعدها فهمیدم که او شهید شده.
قبل از شهادتش در خواب دیدم که هوا به شدت طوفانی است و برف سنگینی می بارد و یک جنازه روی زمین است. روی جنازه پر است از گل سرخ و باد این گلها را به هر طرف می برد.
خاطره ای از مادر شهید بیت اله آقامرادی
ثبت دیدگاه