شهید مظفرعلی ذوالقدر یکی از شهدای فداییان اسلام در سال ۱۳۳۴ از افتخارات شهرستان خدابنده و شهر کرسف محسوب میشود.
سیدمجتبی نواب صفوی قطعاً یکی از تاثیرگذارترین افراد در تاریخ انقلاب اسلامی به شمار میرود، شهیدی که به واسطه از جانگذشتگی که داشت نامش برای همیشه در تاریخ کشورمان خواهد درخشید.
سیدمجتبی میرلوحیتهرانی معروف به نواب صفوی از روحانیون شیعه ایرانی، بنیانگذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام است، شهیدی که دروس حوزوی مانند فقه و اصول، تفسیر قرآن و اصول سیاسی و اعتقادی را در تهران و سپس در نجف فرا گرفت. از علامه امینی و سید حسین طباطباییقمی به عنوان اساتید وی در حوزه علمیه نجف یاد شده است.
شهید نواب از پیشتازان مبارزات مسلحانه علیه حکومت پهلوی بود. با ظهور احمد کسروی نواب صفوی جهت مبارزه با تفکرات او از نجف به ایران آمد. قتل کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی و مبتنی بر عقاید مذهبی نواب صفوی و فدائیان اسلام به شمار میرود. برخی از نویسندگان تاریخ معاصر، تلاشهای نواب صفوی و یارانش را در پیروزی جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران موثر دانستهاند.
مخالفت با اقدامات دولت دکتر مصدق به دلیل عمل نکردن به احکام اسلامی از دیگر فعالیتهای وی بود که حبس را برای سید مجتبی در پی داشت. کتاب «جامعه و حکومت اسلامی» از آثار نواب صفوی است. وی در دوران فعالیت سیاسی خود سفرهایی به اردن و مصر داشت که طی آن در دانشگاه الازهر سخنرانی کرده و با ملک حسین پادشاه اردن ملاقات داشته است.
فداییان اسلام در اعتراض به پیوستن ایران به پیمان بغداد، حسین علاء نخستوزیر وقت را در آستانه سفر به بغداد برای شرکت در اجلاس این پیمان در روز ۲۵ آبان ۱۳۳۴ توسط مظفر ذوالقدر ترور کردند اما وی جان سالم به در برد و ضارب دستگیر شد و به دنبال آن نواب صفوی و دیگر اعضای مؤثر فدائیان در اول آذر آن سال بازداشت شدند.
شهید صفوی و یارانش تحت شکنجههای شدید قرار گرفتند و در دی همان سال در دادگاهی نظامی محاکمه شدند. سرانجام پس از چند جلسه، دادگاه، نواب صفوی به همراه مظفر ذوالقدر، خلیل طهماسبی و محمد واحدی به اعدام محکوم شد. حکم دادگاه در بامداد ۲۷ دی ۱۳۳۴ به اجرا درآمد. پیکر آنها را در مسگرآباد تهران به خاک سپردند.
نقطه قوت فعالیت جمعیت فدائیان اسلام برای زنجانیها حضور یک زنجانی در بین یاران شهید نواب صفوی است، شهید مظفرعلی ذوالقدر یکی از شهدای فداییان اسلام در سال ۱۳۳۴ از افتخارات شهرستان خدابنده و شهر کرسف محسوب میشود.
شهید ذوالقدر از پدر و مادر روستایی و از طبقه زحمتکش و سادهزیست در یکی از خانههای خشتی کرسف دیده به جهان گشود. دوران حساس کودکی و نوجوانی خود شاهد زحمات بیشائبه پدری مهربان و کشاورز بود که همواره دسترنجش، نصیب اربابان ظالم یعنی فئودالهای آن زمان میشد و به این صورت طعم تلخ اربابزدگی را چشید.
شهید ذوالقدر با طی دوران کودکی و پا نهادن به عرصه بزرگسالی خود را به پایتخت رساند. این بزرگمرد عدالتخواه و مسلمان کارهای ساده کارگری و بنائی و شاگردی نانوائی را پیشه کرد ولی از مسائل عمومی کشور غافل نبود. بعد از مدت زمانی اندک اقامتش در تهران به آبادان سفر و در حین سفر ضمن درگیری با مشروبفروشان آبادان که چرا در کشور اسلامی اقدام به فروش مشروب میکنید، با یکی از یاران فدائیان اسلام به نام مهندس نیکو آشنا شده و توسط او به نواب صفوی معرفی میشود. از آنجا که شهید نواب صفوی در چهره و بینش مظفر صفا، سادگی، بصیرت و آگاهی را میبیند، او را به عنوان یکی از اعضای فدائیان اسلام میپذیرد.
مظفر ذوالقدر در راه رسیدن فدائیان اسلام به هدف متعالی خود مشقات زیادی متحمل میشود تا آنجا که ضمن مسافرت به کویت و کارگری در آنجا از لحاظ مالی، فدائیان اسلام را یاری میدهد. دوران نخست وزیری علاء و تصمیم رژیم پهلوی برای شرکت در پیمان منطقهای خاورمیانه که ابتدا پیمان بغداد نام داشت و بعدها به پیمان نظامی ـ اقتصادی سنتو (cento) مشهور شد.
شهید نواب صفوی نیک میدانست که این پیمان برای کشورهای اسلامی، به ویژه ایران، آثار مادی و معنوی شومی را به همراه خواهد داشت، بنابراین در جلسات مشورتی فدائیان اسلام، قرار بر این شد که حسین علاء معدوم شود تا به این طریق، طرح این پیمان به شکست بینجامد.
در آن روزها، فرزند ارشد آیتالله کاشانی، مصطفی کاشانی که نماینده مجلس بود، فوت کرده و دولت اعلامیهای رسمی منتشر کرد که در عصر روز بیست و پنجم آبان، به مناسبت درگذشت او، در مسجد شاه مجلس ختمی برگزار خواهد شد و نخست وزیر هم، همراه با چند تن از وزاء، در این مجلس شرکت خواهد کرد.
شهید نواب به مظفرعلی ذوالقدر مأموریت داد تا در مراسم ختم، حسین علاء را از میان بردارد. آن روز رژیم برای حفظ نخست وزیر و سایر وزراء، از تدابیر امنیتی ویژهای استفاده کرده بود. مظفرعلی ذوالقدر کفنی را که روی آن با رنگ قرمز شعارهایی نوشته بودند، به تن کرد و آماده عزیمت شد. مظفرعلی ذوالقدر راهی مسجد شاه شد و در فرصت مقتضی، به سوی علاء شلیک کرد اما او کشته نشد و از این حادثه جان سالم به در برد و مظفرعلی ذوالقدر دستگیر شد.
در سال ۱۳۳۴ شهید نواب، همراه با شهید خلیل طهماسبی، شهید سید محمد واحدی و سید مهدی عبدخدایی در منزل مرحوم آیتالله طالقانی مخفی میشوند. شب پنجم، شهید نواب به همراه سید محمد واحدی آنجا را به قصد منزل حمید ذوالقدر که به گمان آنها، کمتر از هر جای دیگر مورد سوءظن رژیم است، ترک میکنند و شهید طهماسبی و عبدخدایی میمانند. آنها پس از مدتی، استخاره میکنند و تصمیم میگیرند به دنبال شهید نواب، خانه مرحوم طالقانی را به قصد خانه حمید ذوالقدر ترک کنند.
مظفرعلی ذوالقدر در بازداشت تحت شدیدترین ضرب و شتمها قرار میگیرد تا هنگامی که تیمور بختیار، ریاکارانه مأموران خود را توبیخ میکند که چرا فردی مسلمان و نمازخوان را مورد آزار قرار دادهاند و در جلسهای خصوصی و با حضور یک فرد روحانی نما، ذوالقدر را متقاعد میسازد که فدائیان اسلام در واقع خلاف احکام اسلام حرکت میکنند و او نباید خود را در اعمال ایشان شریک سازد و اگر با رژیم همکاری کند، از اعدام رهایی خواهد یافت.
مظفرعلی ذوالقدر به تصور اینکه منزل حمید ذوالقدر جایی است که فدائیان اسلام به احتمال قریب به یقین آنجا نخواهند رفت، نام و نشانی او را میدهد. از سوی اداره آگاهی، فردی به نام سرهنگ معنوی، مأمور دستگیری فدائیان اسلام در منزل حمید ذوالقدر می شود. شهید نواب، شهید سیدمحمد واحدی و شهیدخلیل طهماسبی دستگیر میشوند و محمد مهدی عبدخدایی، به طرز معجزهآسایی میگریزند.
رژیم پهلوی پس از دستگیری سران فدائیان اسلام، به قول خود پایبند نمیماند و مظفرعلی ذوالقدر، همراه با شهید نواب، شهید سیدمحمد واحدی و شهید خلیل طهماسبی در سحرگاه هفتم دی ماه ۱۳۳۴، تیرباران شده و پیکرشان را همراه با سایر اجساد در مسگرآباد دفن کردند ولی بعدها جنازهها به دارالسلام قم انتقال داده شد.
شهید مظفر علی ذوالقدر دراولین مواجهه با شهید نواب صفوی پس از دستگیری وی در فرمانداری نظامی تهران
شهید مظفر علی ذوالقدر درحال ایراد دفاعیات خویش در دادگاه نظامی
ثبت دیدگاه