در خیالم گفتمی یک شب به غواص شهید
گو به من ای نازنین از هر چه بیم و از امید
خندهای کرد و نگاهی از سر تردید و گفت
من شکایت دارم از جمع شما یاران، شدید
وعدهی ما این نشد، کو جانفشانیها ز ما
لیک در بزم شما، نسیان و غفلت در مزید
گفتمش بر گو مرا از هر چه آزارت دهد
گفت ای جانا کسی سوز دل ما را ندید
ما به دست بسته و در گور جمعی زیر خاک
عدهای با دست باز و غافل از خون شهید
بر زبانها، جملهی «راه تو باقی تا ابد»
لیک این «راهت»، به آن «راحت»، چه راحت پر کشید
بی خیال مال مردم، فارغ از مستضعفین
دور دنیا رفته و صد خانه و ویلا خرید
در زبان گوید «امام» و لیک در گفتار او
شمهای کوچک ز حال و روز این ملت ندید
گر چه نفرین میکند شیطان و استکباریان
لیک با اهل و عیالش در اروپا ور پرید!!
پا برهنه مردم و او بهر آقا زادهاش
مازراتی دید و با شادی پسندید و خرید
کاسبی با مال ملت دارد و هر روز و ماه
می شود برپا به هر کوچه، یکی بانک جدید
سودها رو به فزونی، غافل از حکم ربا
هر که جاهش بیشتر، سود کلانش در رسید
وام گیرد بیشمار و لیک در پس دادنش
میخورد صدها قسم بر ساحت خون شهید
جملهی اخبارتان، باشد خطا و اختلاس
احتکار و قیمت ارز و طلاها و حدید
گر چه در بالایم و در عرش روزی می خورم
لیک دارم غصه بر هر آنچه بر مردم رسید
ثبت دیدگاه