حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

یکشنبه, ۲۵ شهریور , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6324 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
دانشجوی شهیدی که رتبه علمی خود را پنهان می کرد
3

به نام شهید که یکی از نام های زیبای خداست. چه نام نیک و پرآوازه ای. خاطره گفتن و نوشتن از شهید به نظر می‌رسد نوعی روایت است؛ چرا که هر شهیدی به بالاترین این معنویت رسیده است مصداق حدیث قدسی است که خداوند فرموده است هر کس مرا بخواهد پیدا می کند، و هر […]

پ
پ

به نام شهید که یکی از نام های زیبای خداست. چه نام نیک و پرآوازه ای. خاطره گفتن و نوشتن از شهید به نظر می‌رسد نوعی روایت است؛ چرا که هر شهیدی به بالاترین این معنویت رسیده است مصداق حدیث قدسی است که خداوند فرموده است هر کس مرا بخواهد پیدا می کند، و هر کس مرا یافت محبوب من می شود و هرکس مرا دوست داشت، عاشقم می شود، و هر کس عاشقم شد عاشق او می شوم و هرکس که من عاشقش شده ام او را به شهادت می رسانم و هر کسی را که در راه عشق به حق به درجه شهادت برسد خونبهای او با من است (یعنی بهاء انسان که همان بهشت جاوید است. ( حدیث قدسی)

«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ.»

بنده در سال ۱۳۶۱ با یک انسان به تمام معنی آشنا شدم که قبلا هیچگونه رابطه ای با او نداشتم. روزی از روزها در جبهه جنوب، مقر تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام با یک جوان خوش سیما رو به رو شدم. بعد از احوالپرسی کم‌کم رابطه دوستی بیشتر و گرم تر شد. طوری با ایشان رابطه یمان گرم شد و همسنگر شدیم.

 همیشه در فکر و اندیشه بود. اگر کسی چیزی از او سوال نمی پرسید اصلا صحبت نمی کرد. بیشتر آرام و ساکت بود اما سکوت او معنا دار بود نه هر سکوتی که بی معنا باشد.  همواره به دور رسول ستاری حل قه می زدند و از او درخواست می کردند که برایشان نامه بنویسد شاید ساعت ها دورش می‌نشستند و او به همه درخواست کنندگان نامه می‌نوشت. اصلا خسته نمی‌شد چیزی که به یاد ماندنی است خنده های معنادار او بود. چرا که فکر او با افکار دیگر فرق می کرد.

من فکر می کنم ایشان شاید یک نامه هم برای خودش می‌نوشت. جالب این است خیلی اهل دعا و قرآن بود. به قرآن علاقه وافر داشت. به نماز خیلی عشق می‌ورزید حتی از جبهه می آمد در نماز جمعه اهواز شرکت می‌کرد.

و اما آنچه گفتنی است که برایم بعد از سال ها از شهادت ایشان کشف شد شگفت آور است، بارها از ایشان سوال کردم میزان تحصیلات شما چقدر است به من پاسخ درست نداند بعدا فهمیدم که ایشان دانشجوی کارشناسی در رشته زبان فرانسه در دانشگاه تبریز بودند.

چرا… ایشان اظهار نمی‌کرد که دانشجو هستند شاید برای این بود که بچه‌های دیگر پیش ایشان تحقیر نشوند و احساس کوچکی نکنند.

روزی او را آشفته دیدم. تعریف می کرد: شبی در عملیات رمضان سال ۱۳۶۱در فصل گرم تابستان شب با همسنگرها در عملیات شرکت کردیم. محور عملیات پاسگاه زید نوار مرزی ایران و عراق منطقه بصره و پرورش ماهی بود. بعد از پایان عملیات که همدیگر را گم کرده بودیم ساعت ۲ بعد ظهر بود که به سنگرها برگشتیم وقتی که پشت خط رسیدیم تعدادی از جنازه های مطهر رزمندگان را دیدم که روی پیکرشان را پوشانده بودند. سوال کردم که این جنازه های کیست؟ اسم چندنفری را گفتند وقتی به اسم شهید بزرگوار پرویز عطائی رسید خیلی ناراحت شدم به اندازه یک دنیا غم مرا فرا گرفت. برگشتم به سنگرها دیدم بچه ها در سنگرها سلامت هستند اما غبار غم و اندوه همه را فرا گرفته بالخصوص شهید بزرگوار رسول ستاری را.

ناصر صمیمی فرد در سال بیست و دوم آبان ۱۳۶۱در همان سال در عملیات محرم در منطقه عین خوش به خیل شهیدان پیوست.

شهادت شهد شیرین است برادر

که این نعمت به سهل آسان نگردد

بر آنکه این سعادت یار گردد

که از روز ازل پیمان ببندد

بلی آنان که این پیمان ببستند

به فیض اکمل و اعلا رسیدند

زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما   

 راوی: همرزم شهید ناصر صمیمی فرد                                         

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.