حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. ساعت تعداد کل نوشته ها : 6315 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
خداحافظ سالار
5

خداحافظ سالار خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی می باشد. این کتاب در ارتباط با حضور سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی و خانواده‌اش در سال ۱۳۹۰ در سوریه و رشادت‌های این شهید گرانقدر است. کتاب «خداحافظ سالار»، خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی همسر سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی، قافله‌سالار مدافعان حرم […]

پ
پ

خداحافظ سالار خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی می باشد.

این کتاب در ارتباط با حضور سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی و خانواده‌اش در سال ۱۳۹۰ در سوریه و رشادت‌های این شهید گرانقدر است.

کتاب «خداحافظ سالار»، خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی همسر سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی، قافله‌سالار مدافعان حرم است، که به زندگی و فراز و نشیب‌های این شیرزن بزرگ پرداخته که از کودکی آغاز و نهایتا به شهادت سردار همدانی در سال ١٣٩۴ ختم می‌شود.

کتاب خداحافظ سالار به صورت داستانی است که شروع ماجرای آن از سال ١٣٩٠ است، که شهید همدانی خانواده خود را در اوج بحران سوریه که دمشق در آستانه سقوط بود، آگاهانه به دمشق می‌برد.

زندگی شهید همدانی پر بوده از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگی که ناشناخته مانده است و بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس ۳ لشکر سپاه در سال‌های دفاع مقدس، و ماموریت‌های متعددی از جمله حضور وی در آفریقا و نهایتا دفاع از حرم اهل‌بیت در سوریه می‌پردازد. همه این‌ها در کنار شنیدنی‌های قصه حرم و مقابله با تفکیری‌ها در کتابی به عنوان خداحافظ سالار جمع شده است.

برشی از کتاب

پائیز را دوست داشتم و ترکیب متنوع و چشم نوازِ برگ های زرد و سبز و سرخ روی درختان را. باد لای شاخ و برگ درختِ بلندِ بید جلوی خانه، می پیچید و درخت را از برگ می تکاند و کف حیاط، از حجم برگ ها پر می شد. مریض بودم و بی رمق و بی حال، نزدیک ظهر بود که عمه گوهر برای احوال پرسی آمد. دید که سر حال نیستم، آستین بالا زد و برای نهار آش گذاشت. پیاز داغ و نعنا را که روی تابه به هم زد، ناخواسته دلم به هم خورد. نخواستم مادر شوهرم را نگران کنم. امّا او با نگاه نافذ، به چشمانم خیره شد و گفت:« پروانه جان، مژه هات کنار هم، جفت شده، تو می خوای مادر بشی و من صاحب نوه» و بغلم کرد و صورتم را بوسید.

***

نام نویسنده : حمید حسام
نام انتشارات : مرکز مطالعات پژوهشی ۲۷ بعثت (نشر ۲۷) | نشر صاعقه
سال انتشار : ۱۳۹۶
نوبت چاپ: ۱
شابک کتاب : ۹۷۸۶٠٠۷۴۷۲۴۶٠
جلد کتاب : شومیز
قطع : رقعى
تعداد صفحات : ۴۶۴ صفحه
قیمت : ۱۷٠,٠٠٠ریال

نوشته های مشابه

سفر شهادت
2 هفته قبل
کاشوب
2 هفته قبل
حیدر
1 ماه قبل

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.