یکی از هیجانانگیزترین لحظات جنگ، لحظهی شروع جنگ یا به تعبیر درستتر لحظهای بود که ما از {حملهی تحمیلی} حملهی متجاوزانهی رژیم عراق مطلع شدیم. همانطور که همهی ملت ایران یادشان هست، قاعدتاً جنگ در بعدازظهر روز ۳۱ شهریور اتفاق افتاد. من شخصاً خودم در یک کارخانهای رفته بودم که سخنرانی کنم و در حالی که نشسته بودیم و منتظر بودیم که وقت سخنرانی بشود، کارخانه هم نزدیک فرودگاه مهرآباد بود ناگهان صدای عجیبی و حرکاتی در پنجرهها و درها و اینها که ناشی از موج انفجار بود راشنیدم و برادران پاسداری که با من بودند رفتند بیرون بلافاصله و آمدند خبر آوردند که چند هواپیمای شکاری را در آسمان دیدند که بمب روی فرودگاه مهرآباد و جاهای دیگر پرتاب کرد و طبعاً من سخنرانی را که لازم بود تقویت روحیهی آن کارگرها هم باشد انجام دادم، سریعاً آمدم به محل ستاد مشترک که اطاق جنگ در آنجا بود و نشستیم به بحث و بررسی این رویداد غیر منتظره با بقیهی مسؤولین کشور که آن وقت همه بودند، از رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور و اینها تا همهی مقامات نظامی که ذیربط بودند. برای ما البته جنگ غیر منتظره بود و هر چیز غیر منتظرهای در آغاز یک مقداری بهتانگیز است. برای ملت ایران که اطلاعات کمتری از مسائل جاریِ مرزیِ بین ایران و عراق داشتند و منتظر چنین وضعی نبودند، و در جریان تحقیقات سیاسی و نظامی هم قرار نداشتند طبعاً بیشتر غیر منتظره بود. یادم میآید که در آنجا بحث شد که اطلاع این مسأله را چگونه به مردم بگوئیم و با چه زبانی موضوع را برای مردم که در مقابل یک جنگی قرار گرفتند که هیچ ابعاد آن هم مشخص نیست، زمان آن هم معلوم نیست، قرار بدهیم. بالأخره تصمیم جمعی بر این شد که من به عنوان نمایندهی امام در شورای عالی دفاع و به عنوان کسی که با مردم هر هفته صحبت میکردم در تریبون نماز جمعه و آشنا بودند مردم با صدا و با مطالب من، مطلب را با مردم در میان بگذارم و من یک اطلاعیهای تهیه کردم و خودم با صدای خودم این اطلاعیه را در رادیو خواندم و بارها آن پخش شد و مردم کشور اطلاع پیدا کردند که ما در حال جنگ هستیم.
***
دولت عراق از اوّل پیروزی انقلاب، از اوایل پیروزی انقلاب، مقدمات یک درگیری مرزی را با ما شروع کرده و این تجاوزها بسیار تجاوزهای موذیانه و خباثتآمیزی بوده. یعنی با پرتاپ خمپاره، پرتاپ توپ، پرتاپ موشک، با حملهی به پاسگاهها و به رگبار بستن پاسگاههای مرزی، با حمله به مردم، مردمی که مثلاً داشتند میکاشتند زمین را یا عبور میکردند یا با الاغشان یا با نمیدانم وسیلهی نقلیهشان، موتورسیکلتشان میرفتند تجاوز به اینها، حملهی به اینها، با ربودن قایق در لب شط، قایق مثلاً آن عربی که دارد صیادی میکند، قایقش را بگیرند ببرند یا اموالشان را بگیرند ببرند یا خود افراد مرزی را بگیرند ببرند آن طرف کتک بزنند، مجروح کنند و رها کنند یا حتی رها نکنند و با آتش زدن باغات میوه با حمله به چاههای نفت و بالأخره بمباران مناطق مرزی، چه پاسگاهها و چه منازل و چه روستاها این حملات ۲۸۹ موردی که گفتم به این وسیلهها انجام گرفته و چه حملات زمینی، چه حملات هوایی و چه حملات دریایی که البته کمتر بوده دریایی در طول این زمان به این کیفیت مستمراً ادامه داشته.
مصاحبه با گروه ایران و جنگ شبکه اول صدا و سیما پیرامون هفتهی جنگ ۱۳۶۱/۶/۲۹
این جنگ را آمریکا و مزدورانش یکجور تحلیل میکنند و ما جور دیگری تحلیل میکنیم. امریکا و مزدورانش بعد از آنی که در طول نوزده ماه هر چه کردند نتوانستند جمهوری اسلامی را به زانو دربیاورند – حتی حملهی نظامی هم کردند – با خود فکر کردند ما ایران را به جنگی تحمیلی و ناخواسته میکشانیم. عراق را تحریک میکنیم که با ایران جنگ را شروع کند و با این کار چند فایده میبریم. اوّلاً نیروهای نظامی ایران را تحلیل خواهیم برد، ابزار جنگی آنها را مستهلک خواهیم کرد. ثانیاً مراکز حیاتی و تولیدی و اقتصادی آنها را منهدم خواهیم کرد. پالایشگاهها را منهدم میکنیم، نفت را از آنها میگیریم، سوخت را میگیریم، راهآهن را و ارتباطات را میگیریم، مخابرات را میگیریم، زبدهترین عناصر رزمندهی قهرمان را میگیریم. وقتی که میان مردم نان نبود، برق نبود، رادیو تلویزیون نبود، تولید نبود، کشاورزی نبود آنوقت امور جمهوری اسلامی را متلاشی میکنیم و بعد هرکس رشته و زمام حکومت ایران در دستش باشد و حتی اگر زمامداران کنونی هم تا آن روز بمانند چارهای ندارند جز اینکه دست احتیاج به سوی ما دراز کنند و ما آن وقت وارد ایران میشویم. همانطوری که در زمان شاه ملعون وارد ایران شده بودیم. باز هم امریکاست و غرب و ابرقدرتها همه کارهی ایران، با این تحلیل به سراغ صدام حسینِ احمقِ جاهطلبِ مغرورِ بدبخت رفتند. جنایتکاران فراری چند ماه است روی او و رژیم پوسیدهی او و دولتمردان او کار میکنند. او را وادار کردند و او با این فکر و با این نیت که خواهد توانست مقابله بکند، چیزی هم به او در این میان خواهد رسید، ثروت مردم عراق را به صورت میگها و تانکها فرستاد به داخل مرزهای ایران. هر روزی هم که میگذرد با اینکه میگهای دشمن مثل برگ خزان بر روی آسمان ایران و آسمان دریا فرو میریزد و تا امروز میلیاردها ثروت مردم مستضعف عراق که در ابزار جنگی یعنی تانکها و میگها متبلور شده بود به وسیلهی مزدوران امریکا یعنی عوامل مفلوک «خسر الدنیا و الاخره»ی صدام یزید به داخل ایران آمده بودند در اینجا از بین رفته بودند و با آتش نیرومند دلاوران اسلام در هوا و زمین و دریا کوبیده شدند. هر روزی هم که میگذرد و این همه خسارت روزبهروز بر او وارد میآید، باز او را دلگرم میکنند، میگویند جنگ را تو ادامه بده ما به تو پشتیبانی میرسانیم. این تحلیل کفر و استکبار جهانی یعنی امریکا و مزدورانش. آنها صحنهی جنگ را این طوری که گفتم مشاهده میکنند. به میدان کشیدن ایران در یک جنگ تحمیلی و تحلیل بردن او و نیروهایش و متلاشی کردن نظامش و آنگاه روی کارآوردن یک دولتِ ضعیفِ مفلوک و آنگاه سلطهی همه جانبه بر ایران، این تحلیل امریکاست. و اما تحلیل ما. تحلیل ما این است که اسلام و انقلاب اسلامی میدانی برای جَوَلان میجست، این میدان به دست دشمن در مقابلش باز شد. ما کسی نبودیم که به خاک عراق یا هر خاک دیگری وارد بشویم و حمله را شروع کنیم. لذا ما حمله را شروع نکردیم اما دشمن که شروع کرد ما ضرب شصت را اوّل به این دشمن نزدیک و شروع کننده نشان دادیم.
خطبههای نماز جمعه ۱۳۵۹/۴/۷
ثبت دیدگاه