فکه را «قتلگاه» می گویند، قتلگاه شهیدان خودش یک سرزمین پهناور مملو از رمل و ماسه، با چند تا تپه ماهوری و نیروهایی که در محاصره دشمن داخل شیار بین دو تپه پناه گرفته، شیار پر از مین والمر، آتش دشمن متمرکز بر شیار سه روز مقاومت، بدون آب و غذا و سرانجام قتل عام.
در محور لشکر ۱۷ علیبنابیطالب، بچهها در ساعت ده شب، با دشمن درگیر میشوند و خط دشمن شکسته میشود. جنگ شدیدی درمیگیرد. شهید زینالدین دستور میدهد بچههای مهندسی سریعاً اقدام به زدن خاکریز کنند اما حجم شدید آتش دشمن مانع میشود و سرآغاز حماسه مظلومانهای در فکه شکل میگیرد، حدود ساعت ۲:۱۵ خبر میرسد مهمات بچهها در حال اتمام است و تعداد زیادی از بچهها زخمی و شهید شدهاند، با توجه به حجم شدید آتش دشمن و وضعیت خاص منطقه (رملی بودن) امکان ارسال مهمات به سختی ممکن است. عراقیها بچهها را از سه طرف محاصره میکنند، اما فرزندان عاشورایی خمینی تا ساعت حدود هفت صبح مقاومت میکنند، وقتی دستور داده میشود کمی بچهها به عقب برگردند صدایی از آن طرف بیسیم برای همیشه جاودانه میشود فرمانده گردان میگوید اطراف من بچههایم روی خاک افتادهاند، من اینها را چطور تنها بگذارم.
از ناگفته هایی که فکه آرام و ساکت در سینه دارد، نحوه شهادت اسرا و مجروحین است. گروه تفحص در حین عملیات جست وجو به سیم های تلفنی رسیدند که از خاک بیرون زده بود. رد سیم ها را که گرفتند رسیدند به یک دسته از شهدا که دست و پایشان با همین سیم ها بسته شده بود، معلوم بود که آنها را زنده به گور کرده اند. چرا که کسی دست کشتهای را نمیبندد.
نمی دانم چقدر از گردان حنظله می دانی؟! سیصد نفر در یکی از کانال ها محاصره شدند و اکثراً با آتش مستقیم دشمن یا تشنگی مفرط به شهادت رسیدند. در آن موقعیت، عراقی ها مدام با بلندگو از نیروها می خواستند که تسلیم شوند و بچه ها در جواب با آخرین رمق خود، فریاد تکبیر سر می دادند. آن شب آنان فریاد سر دادند اما سر تسلیم فرود نیاورند.
گرچه فکه از لحاظ نظامی، پیروزی آنچنانی به خود ندید، اما قصه مقاومت رزمنده ها در شرایط بسیار سخت جنگی و تشنگی مفرط، کربلایی دیگر را برای این مملکت رقم زد و در واقع اذن دخول سرزمین فکه، همین «تشنگی» است.
در یادداشت های باقی مانده از یکی از شهیدان گردان حنظله آمده است:
«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم
آب را جیره بندی کرده ایم. نان را جیره بندی کرده ایم
عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا، که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند
دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)!»
فکه را «قتلگاه» می گویند، قتلگاه شهیدان خودش یک سرزمین پهناور مملو از رمل و ماسه، با چند تا تپه ماهوری و نیروهایی که در محاصره دشمن داخل شیار بین دو تپه پناه گرفته، شیار پر از مین والمر، آتش دشمن متمرکز بر شیار سه روز مقاومت، بدون آب و غذا و سرانجام قتل عام. […]
ثبت دیدگاه