همه جا دود و آتش بودو چشم چشم را نمی دید صد متر عقب تر خاکریزی بود به علت فشار زیاد برگشتیم بشت خاکریز اینجا تا حدی از تیرهای مستقیم تانک ها در امان بودیم با حسن آندی و کریم بیات چند دقیقه مشورت کردیم و قرار شد با یک هجوم آنی تانکها را غافل گیر کنیم و فرصت عکس العمل را از آن ها بگیریم گفتیم یکی یکی
می رویم داخل تانک نارنجک می اندازیم و بر می گردیم.حرفمان تمام نشده بود که حسن اندی داوطلب برای رفتن شد.گفتم تو زخمی هستی)نرو.تند و تیز رفت و پرید روی یکی ار تانک ها. نارنجک را توی دستش آماده نگه داشته بود از برجک انداخت داخل تانک و برگشت نرسیده بیش ما صدای انفجار را شنیدیم.منورها آسمان بالای سرمان را روشن کرده بودند نفر بعدی رفت سراغ تانک دوم نارنجک را انداخت و برگشت .نفر سوم رفت سروقت تانک دیگر و این بار نارنجک را از لوله تانک انداخت توی صدای انفجارها یکی بس از دیگری به گوش می رسید.یک صحنه واقعی جنگ آدم ها و تانک ها بود ما وارد محوطه لشگر زرهی دشمن شده بودیم وضعیت به قدری آشفته بود که تانک ها در آن واویلای جنگ و گریز با همدیگر تصادف می کردند و راه فرار همدیگر را می بستند.
راوی:سردار اوصانلو از عملیات بیت المقدس
ثبت دیدگاه