حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. ساعت تعداد کل نوشته ها : 6315 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
برای نسلهای آینده
1

اگر خدای ناکرده دوباره جنگی پیش آمد ، و تو را دعوت به نبرد کردند ؛ می دانی چه بگویی؟  از قول ما بگو ؛ به خدا ما دنبال جنگ نرفته بودیم. بلکه جنگ آمد دنبال ما او آمد بی‌هیچ استدالی و منطقی ما ابتدا می‌جنگیدیم که کشته نشویم، اما بعد جنگ یادمان داد بکشیم […]

پ
پ

اگر خدای ناکرده دوباره جنگی پیش آمد ، و تو را دعوت به نبرد کردند ؛ می دانی چه بگویی؟
 از قول ما بگو ؛
به خدا ما دنبال جنگ نرفته بودیم.
بلکه جنگ آمد دنبال ما
او آمد بی‌هیچ استدالی و منطقی
ما ابتدا می‌جنگیدیم که کشته نشویم، اما بعد جنگ یادمان داد بکشیم تا کشته نشویم
و عده‌ای شهید شدند تا آینده زنده بماند.
اما نه آینده‌ای به این شکل!!
راستی ما باید چه می‌کردیم؟
عده‌ای آمده بودند تا آدم حسابی شوند
عده‌ای آمدند و بی‌پیکر شدند.
و عده‌ای نیز پیکر تراش شدند!
در جبهه حس عاشقی و معشوقی جریان داشت.و ما جز جنگیدن چاره‌ای نداشتیم.
آیا می توانستیم دفاع از کشور و مردم را رها کنیم؟

ما هم ، آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم،
اما جنگ ۸ سال نزدیک تر از آینده بود
جان عزیز بود،
ولی پای عشق هم در کار بود،
در جبهه ها رقص مستانه‌ی شهدا غوغا می‌کرد
و ما چه باید می کردیم؟
آیا نباید یوسف می‌شدیم؟
و بر روی مین ها ، می رقصیدیم؟

 ای نسل‌های بعد! باور کنید…
ما جوانِ جوان رفتیم ، پیرِ پیر برگشتیم!
حال شما بگوئید ماچه باید می کردیم؟
می‌گریختیم که کوفی مسلک شویم؟
که اعتقاداتمان به نرخ دلار و سکه حراج نشود؟
که نام لشکرمان را بر پیشانی بانکی رباخوار ننویسند؟
ما باید چه خاکی بر سرمان می‌کردیم که امروز سرکوفت نشنویم!؟

 بله ، ای نسل‌های آینده! قرارمان این نبود.!
راستی اگر دوباره جنگی آمد و شما را دعوت به جنگ کردند ؛ از قول ما بگوئید : رزمندگان! به بعد ازجنگ هم بیاندیشید!
وقتی ارزش‌ها را در خاکریزها جا گذاشتیم و ارزشها عوض شد و عوضی‌ها ارزشمند شدند!

امروز خوب بنگرید ؛ چگونه ما را غریبه می‌پندارند!
باور کنید ، آن روزها ما قطار قطار می رفتیم ، واگن واگن بر می گشتیم!
راست قامت می رفتیم ، کمر خمیده برمی گشتیم!
دسته دسته می رفتیم و تنهای تنها برمی گشتیم!
بی‌ هیچ استقبال و جشن و سروری …
فقط آغوش گرم مادری چشم انتظار و دیگر هیچ…….!

 اما ما ایستادیم.
شاید بپرسید پس ما چه مرگمان بود؟
باور کنید ما هم دل داشتیم،
فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم،
اما…
با دل رفتیم ، بی‌دل برگشتیم!
با یار رفتیم ، با بار بر گشتیم!
با پا رفتیم ، با عصا بر گشتیم!
باعزم رفتیم ، با زخم برگشتیم!
پر شور رفتیم ،با شعور برگشتیم!

ما اکنون پریشانیم، اما پشیمان نیستیم!
ما همان کهنه سربازان و کهنه رزمندگان پیاده‌ایم که سواری نیاموخته‌ایم!
ما به وسوسه‌ی قدرت نرفته بودیم!
ما مردانگی را تنها نگذاشتیم! ماغارت! را آموزش ندیدیم،
رفتیم و غیرت را تجربه کردیم.
اکنون نیز فریاد می‌زنیم که اینان از ما نیستند.
این حرامیان قافله‌ی اختلاس!
از ما نیستند.
گرگانی که صد پیراهن یوسف را می درند ؛ از ما نیستند .
باورکنید

 ما اسب امام زمان( عج ) را ندیدیم، اما با ذکر او و یاد او می جنگیدیم.
با ذکر فاطمه ( س ) ، با ذکر حسین (ع) و با ذکر تمامی اهل بیت جنگیدیم و کراماتی دیدیم که بی معرفتان ندیدند.

 ما استخوان در ‌گلو، از امروز شرمنده‌ایم،
ما را بهتر قضاوت داشته باشید ،
کسانی که آلوده شدند و آنان که شرافت خود را فروختند، از ما نبوده و از ما نیستند.

خوشا آنانکه جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند

بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند

درود به روان پاک شهیدان و درود و سلام به تمامی رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.