در۱۵ مهرسال۶۱ که هلیکوپترجنگنده کبرای ما موردهدف موشک دشمن بعثی قرار گرفت وخلبان همراهم شهیدیحیی شمشادیان به شهادت رسید بنده صورت وگردن ودست هایم شدیدا سوخت وبه علت ضایعه نخاعم ازناحیه گردن که کلا ازگردن به پائین فلج شده بودم.دربیمارستان ۵۰۱ ارتش درتهران بستری بودم روزی یکی ازخانم های پرستار با دیوان خواجه حافظ وارد اتاقم شد،نیتی کردم وازایشان خواستم تا تفالی ازدیوان خواجه بازکند.
بابازکردن کتاب غزلی آمد که بنده مطلع غزل وشاه بیت آن را حضورتان مرقوم می دارم.مطلع غزل!
بامدعی مگویید اسرارعشق ومستی
تا بی خبر بمیرد در رنج خود پرستی
وشاه بیت غزل،
با ضعف وناتوانی همچون نسیم خوش باش
بیماری اندرین ره خوشتر زتندرستی!
که گویای واقعی احوال بنده درآن حالت بود.
راوی:امیر جانباز خلبان یدالله واعظی
ثبت دیدگاه