دموکراتیزاسیون،همجنس بازی و حلقه پنجشنبه ها
پس از ۱۶ اثری که عزت الله فولادوند در دهه ۱۳۶۰ ترجمه کرد به وسیله انتشارات خوارزمی چاپ میشد، در دهه ۱۳۷۰ نیز همین تعداد کتاب را به فارسی برگرداند.
در این زمان قرارداد نشر بیشتر آثارش را با انتشارات طرح نو میبست که از حمایت ویژه ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و احمد مسجد جامعی برخوردار بود.
او همراه حسین پایا،خشایار دیهیمی و عبدالله کوثری پروژه تحت عنوان “بنیانگذاران فرهنگ امروز” را با هدف به ترجمه جدیدترین آثار شارحان فلاسفه ماتریالیست غرب مانند ماکیاولی و نیچه آغاز کرد.
فولادوند آرام و بی حاشیه بر اساس یک زمانبندی و روش شناسی معین پیش میرود تا زیربنایی برای “علوم انسانی سکولار” در ایران بسازد، اما این زیربنا کم کم به نقطه عزیمتی برای طرح تئوریهای “کودتای مخملی” بدل شد.
مثلث سیاسی او در حال تکوین بود: “هم نظریه مهم است،هم عمل و هم شخص.” نظریه های سیاسی سکولار که نزدیک به دو دهه در فضای روشنفکری ایران تبلیغ می شدند، حالا سیاستمداران سکولار را میطلبید تا با عمل خود فرآیند”گذار” را رقم زنند. برای همین، پس از به قدرت رسیدن اصلاحطلبان در سال ۱۳۷۶ کلیدیترین کتاب خود را با نام خرد در سیاست منتشر کرد ؛ مجموعه ای از ۳۷ نوشته و ترجمه درباره سیاست ورزی سکولار در جهان معاصر که همزمان با طرح ایده “جامعه مدنی” و “گذار” از سوی سید محمد خاتمی به بازار آمد و برای نخستین بار اصلاحطلبان را با مدل های “گذار به دموکراسی” ( دموکراتیزاسیون) و “جنگ نرم ” آشنا ساخت. در این کتاب فولادوند با کنایه به فلسفه انقلاب اسلامی ایران و اینکه “راه دوزخ با نیات خیر فرش شده است” می نویسد:
” کمال در سیاست، سرابی بیش نیست. هرکس در سیاست و کشورداری، آرزوی “کمال” در سر بپرورد و در پندار مدینه ای باشد، خیال خام پخته است… بدتر از همه کسانی هستند که نه تنها بناهای خیالی برافراشته اند، بلکه کوشیده اند به یاری فرصت طلبان و چاپلوسان، خلق را با پس گردنی به منزل گرفتن در آن کاخ های موهوم وادارند. سپس چون دیده اند برآیند کار آن گونه نشد که خیال بسته بودند و مصیبت به بار آمد ، به دامان “نظریه توطئه” پناه برده اند و گناه را به گردن “شیاطین” داخلی و خارجی و صاحبان دست های پنهان و آشکار انداخته اند .
مترجم در مقدمه خود تلقی میکند که هیچ توطئه ای برای براندازی جمهوری اسلامی وجود ندارد و هر سخنی از “توطئههای پنهان دشمنان” زاده ی ذهن سیاستمداران خیال پرداز است،اما در متن کتاب نشان می دهد که برای فروپاشی یک نظام سیاسی “کمالگرا” که از قواعد لیبرالیسم رو برگردانده است، از کدام نقطه باید آغاز کرد.یعنی ابتدا مدعی وجود توهم توطئه” در ذهن حاکمان میشود و سپس خودش راهکارهای توطئه علیه حکومت را ترسیم می سازد!
سال ۱۳۷۷ فولادوند جدیدترین شرح پیرامون اندیشه سیاسی کارل پوپر را به فارسی انتشار داد. با حلقه چهارشنبه چهارشنبه ها در ماهنامه کیان مراوده داشت و سالهای سال تعامل نزدیک خود با “روشنفکران دینی” را ادامه داد . او با ترجمه ها و نوشته هایش در کیان از نخستین کسانی بود که پیش از عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، آرش نراقی، رامین جهانبگلو و شیرین عبادی کوشید تا راه دفاع از پدیده “همجنس بازی” در ایران را زیر چتر تئوریهای “پلورالیسم سیاسی” و “رواداری مذهبی” باز کند:
لیبرالیسم عقیده ای است که “مدارای جنسی” که نه فقط برای بی بند و بارها ، بله برای کسانی که معتقدند “روابط جنسی” جز با همسر گناه است،” توجیه” می کند… در بسیاری از امور، تسامح و تاهل عملا به این دلیل پدید می آیند که در حقیقت مردم دیگر تصور نمی کنند فلان گونه رفتار ، اصولا مساله ای قبیح است. در بسیاری از بخش های جهان ،در مورد “انواع رفتارهای جنسی” که سابقا مردم از ارتکاب به آنها منع و در برخی مواقع حتی مجازات میشدند.
هم اکنون چنین اتفاقی افتاده است و روابط بیرون از دایره زناشویی یا “هم خانگی همجنسبازان” ممکن است …گرایش تدریجی به بی اعتنایی ،همچنین ممکن است یگانه راه رفع مناقشات مذهبی باشد، چنانکه در اروپا چنین بود… لیبرالیسم حاضر به استفاده از قدرت دولت برای سرکوب برخی دیدگاهها در جامعه نیست. برجستهترین صورت این آرمان احیانا از سنت فلسفه لیبرال به دست می آید که از” ایمانوئل کانت” سرچشمه می گیرد .
فولادوند به حضور در این حلقه بیشتر از تعامل با دیگران محافل علاقه نشان میداد. این حلقه نزدیک میدان فردوسی داخل بن بست رفعت جاه در دفتر بخارا تشکیل جلسه می داد و هر از گاهی میزبان فریدون آدمیت، تاریخنویس فراماسون بود.
روشنفکران سکولار مانند داریوش شایگان، محمود دولت آبادی، محمد علی همایون کاتوزیان، گلی ترقی، حسن عشایری، پری زنگنه، میشل کویی پرس، محمدتقی غیاثی،جلال خالقی مطلق، انور خامه ای، حسن کامشاد، مصطفی ملکیان، شهریار عدل، پیروز سیار، عبدالله کوثری و روح انگیز شریفیان اغلب به حلقه پنجشنبه ها رفت و آمد میکردند. حتی سلطنتطلبانی مانند سیمین بهبهانی (عضو بنیاد اشرف پهلوی در واشنگتن) یا روشنفکران لائیک مثل جمشید ارجمند ( عامل امیر عباس هویدا و عضو حزب خلق مسلمان ایران) برای پیشبرد پروژه شناسایی شبکهای از نویسندگان فارسیزبان با این حلقه همکاری داشتند.
گاهی علی دهباشی برای جذب جوانان، بازیگران سینما از جمله فاطمه معتمد آریا را به عنوان میهمان به حلقه پنجشنبه ها می آورد. در یکی از جلسات هنگام حضور معتمد آریا و بهانه سفرخوانی، ایرانیان مسلمان را به سبب شیوه زیارت بارگاه امامان شیعه مانند توسل به امام رضا(ع) به استهزا گرفتند و یک بار هم فولادوند در ضمن بحثی درباره هانا آرنت او را به سبب انکار “حقوق الهی” ستود.
اسلام ستیزی فولادوند هر بار در شکلی ظهور میکرد؛ یکبار با دفاع از همجنس بازی، گاهی لابلای تبیین فلسفه های ضد توحیدی و این بار هم در میزگردی با حضور داریوش شایگان و فرهاد خسروخاور. هرقدر که از زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و وقت درخشش دوباره گفتمان اسلام ناب محمدی(ص) نزدیکتر می شد، لحن و ادبیات ضددینی فولادوند نیز بیشتر خود را نشان میداد.
او در یک هفته باقی مانده به انتخابات با برگزاری سمینار های گوناگون در تهران میکوشید تا حتی دوران اوج فرهنگ و فلسفه اسلامی و حتی علمای طراز اول آن نظیر فارابی و ابن سینا را نزد جوانان بی اعتبار سازد و آن ها را به اردوگاه سکولارها جذب کند.
براندازی با ۱۰ هزار رای!
پس از رخدادهای دوم خرداد ۱۳۷۶ فولادوند معتقد بود “کشور ما به مرحلهای رسیده است که از آن باید به. بیبازگشت تعبیر کرد.” فرآیند “دموکراتیزاسیون” و فروپاشی جمهوری اسلامی را ناگزیر می دید و می گفت همه پژوهش ها حکایت از آن دارند “در هر اقدامی صرف نظر از کیفیت فردی یاجمعی بودن آن، دیر یا زود به نقطه ای میرسید که از آن به بعد دیگر امکان انصراف و بازگشت وجود ندارد.” در روزنامه ایران به اصلاحطلبان هشدار میداد که راهی را انتخاب کرده اید و باید تا پایان ادامه دهید:
این امر منوط به تصمیم شما نیست، منطق رویدادها چنین ایجاب میکند و ایران به نقطه بی بازگشت رسیده است.
اما سال ۱۳۸۴ کنشهای سیاسی ایران نشان میداد که “منطق رویدادها” در جهت عکس تحلیل های فولادوند از فرایند دموکراتیزاسیون پیش میرود و “نقطه بی بازگشت فروپاشی جمهوری اسلامی، روندی معکوس یافته است. از این رو در هنگام نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ،وقتی دو کاندیدا به دور دوم انتخابات راه یافتند، عزت الله فولادوند علیرغم اینکه جزء تحریم کنندگان انتخابات بود، روز ۲۹ خرداد ۱۳۸۴ به میدان آمد و روشنفکران را به حمایت از علی اکبر هاشمی رفسنجانی فراخواند. طنز تلخ انتخابات برای کاندیدای رقیب اصولگرایان این بود: شخصیت سکولاری که همه فخرو فضیلتش در مبارزه با اسلام، ترویج همجنس بازی و تبلیغ صهیونیسم سیاسی خلاصه می شد، ناگهان یک روحانی شاخص را بهعنوان گزینه انتخاباتی مطلوب خود برگزید تا با استفاده ابزاری از موقعیت او پروژه اش را پیش ببرد.
ثبت دیدگاه