روزهای پایانی دهه ۱۳۷۰ هنگام تب و تاب برگزاری هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری سعید حجاریان به ملاقات محرمانه ای با سید محمد خاتمی رفت گرچه او همچنان از عوارض ترور نا فرجام در اسفند ۱۳۷۸ رنج می برد با این حال به محض دیدن رئیس جمهور با لحن گزنده و کلماتی بریده بریده گفت که اصلاحات به سبب فقدان نیروی اجتماعی در حال فروپاشی است چون شما از رهبری اصلاحات امتناع کردید و این چنین “جنبش، بی سَر شد “و به زودی ” اصلاحات ” در ایران خواهد مُرد حجاریان از رئیس کابینه یک درخواست فوری داشت ؛ که خاتمی همزمان ((نقش رهبر اپوزیسیو)) را نیز بازی کند تا ((جنبش نمیرد)) اما ، او بی درنگ به حجاریان پاسخ داد که ” از سرنوشت بنی صدر می ترسد ” و گفت : ((من نمی خواهم مثل بنی صدر شوم . چون بنی صدری می گفت در دنیا فقط من هستم که هم رئیسجمهور و هم رئیس اپوزوسیون . )) پروژه اصلاحات یک ا((یدئولوژی انگلیسی )) و(( رویای آمریکایی )) بود که در کمتر از نیم دهه خاکستر شد و حجاریان خبر مرگ آن را به رئیس جمهور خاتمی داد ، اما اسفند ۱۳۷۵ وقتی که وقتی که جمیز بیسکاتوری و ریوا ریچموند ، معاون وزارت امور خارجه آمریکا و دستیار ارشد ش مقدمه گزارش شورای روابط خارجی را پیرامون رابطه ” اسلام با علوم اسلامی سکولار” و ” ارز یابی پروژه جامعه مدنی در ایران” مینوشتند ، گویی خبر درباره پشتوانه نازل معرفتی و سرگشتگی های سیاسی و فعالان این پروژه نداشتند. آنان آنقدر مجذوب مبالغه های تحلیلگران مثلث سرویسهای جاسوسی CIA، M16 و موساد از قدرت فزاینده گروهی موسوم به ” روشنفکران دینی ” با محوریت عبدالکریم سروش و سید محمد خاتمی بودند که با اشتیاقی وصف ناپذیر نتیجه گرفتند:
ظهور “طبقه روشنفکر ” در ایران که آموزشهای مدرن را دیده اند و با” علوم غربی “و ” سنتهای اسلامی” تا حدودی آشنا هستند، بخشی از یک حرکت فراگیرتر در جهت متلاشی کردن اقتدار دینی جمهوری اسلامی است… این بحث که ” ایدئولوژی دینی ” مانع تبعیت از” علم “است و قدرت سیاسی را هم فاسد می کند ، شاخصههای ساختار حاکم بر انقلاب ایران را زیر سوال میبرد … همچنین این جریان مشروعیت هر نوع حکومت دینی را زیر سوال میبرد.
کیان و نگاه نو ارباب حلقه ها ؟
پروژه روشنفکران دینی در ایران که دولت آمریکا را به وجد می آورد، با انتشار سلسله مقالات ” قبض و بسط تئوریک شریعت ” در ماهنامه کیهان فرهنگی صورتبندی شد. انتشار این سلسله مقالات از اردیبهشت ۱۳۶۷ آغاز گشت ؛ از قضاء همزمان با ” فروپاشی اروپای شرقی” ( ۱۹۸۹ .م) عبدالکریم سروش ادعا داشت که میخواهد تا فهم نوینی را از اسلام عرضه کند ما در گرو” اصلاح دین ” و تعقیب پروژه ” پروتستانتیسم اسلامی ” میدانست . او در” قبض و بسط ” معتقد بود در جهان امروز ، همه علوم وابسته به یکدیگرند و ما به یک ” جغرافیای معرفت ” روبهرو هستیم. هر تکانی در این جغرافیا ، روایت سروش، “جغرافیای معرفت ” در جهان معاصر حاوی ” معرفت شناسی نوینی” است که غرب با تکیه بر ” عقلانیت مدرن ” آن را عرضه کرده است و دین را بایدبر پایه آموزه های معرفت شنا ختی” عصر مدرنیته ” فهمید؛ معرفتشناسی که برآمده از آراء فیلسوف یهودی سرشناس سرکال پوپر است و”فهم علمی غرب” را معیار اثبات و ابطال “مسائل” می داند. یعنی آنچه که با عقلانیت مدرن قرن سازگار است علمی است و آنچه که با فلسفه مدرنیته نمی خواند غیرعلمی است
بر مبنای آموزه های معرفتی مدرنیته مانند (هرمنوتیک و تاویل و تفسیر متون دینی) سروش مدعی بود که کسی نمی تواند به عنوان متکلم یا فقیه ادعای “فهم حقیقت شریعت” را بکند. چون شریعت همان کلام وحی است و تجربه غرب مدرن در مواجهه با الهیات مسیحی نشان داده که دانستن معنای وجه برای انسان ممکن نیست.
از این رو کلام وحی قرآن کریم را باید شریعت صامت دانست که ثابت و تغییرناپذیر و غیر قابل فهم است ،اما هریک از آدمیان میتوانند برداشت شخصی خود را از این شریعت صامت ارائه کنند.
بنابراین “معرفت دینی” همان برداشت و تلقی ما است این است که “معرفتی عصری” است که با پیشرفت علم و تحول در معارف متحول می شود.
این چنین نظریه “عصری شدن دین” یا “سکولاریسم دینی” در ایران باز تولید گشت.
دین باید خودش را با جغرافیای معرفتی جهان مدرن سازگار کند و اکنون که جهان ایدئولوژی مدرنیته را در همه شئون پذیرفته است بنابراین سازگاری اسلام و مدرنیته پروژهای است که باید دنبال شود. فرجام سیاه این پروژه به دفاع بی پرده روشنفکران دینی از “همجنس بازی” رسید؛ چنانکه آرش نراقی عضو انستیتو هوور و شاگردان برجسته سروش با نگارش رساله ای درباره “اقلیت های جنسی” مدعی شد “همجنس گرایی” را ناسازگار با اسلام نمی یابد و آن را پدیده ای طبیعی و اخلاقی معرفی کرد.
سروش تلاش کرد تا بر مبنای اصول فلسفه علم سرکال پوپر و سرتوماس کوهن یک فلسفه دین جدید بسازد:
کوشیدم که چنگال های تحلیل های “فلسفه علم” را در تن “معرفت دینی” فرو ببرم و آن را خاضع تحلیلهای فلسفه علم بکنم و بتوانم تحلیل های خود درباره معرفت علمی را درباره معرفت دینی هم به کار ببرم.
ادامه دارد…
ثبت دیدگاه