توربوکاپیتالیسم، حیلهای نوین
کاپیتالیسم یا توربوکاپیتالیسم نظامی است که روند آمریکاگرایی را به عنوان یک پدیدهی سریع و غیرقابل تغییر بر دنیا تحمیل میکند. در مورد ویژگیهای این نظام کتابی نیز توسط انتشارات اودیل جاکوب به چاپ رسیده است.نام این کتاب «توربوکاپیتالیسم» است و توسط یک متخصص آمریکایی و بنیانگذار چندین شرکت تجاری و نظریهپرداز چیزی که خود آنرا «توربو کاپیتالیسم» مینامد، نوشته شده است. او که از منظری کاملاً متفاوت با ما به نظام آمریکا مینگرد، تحلیلی مشابه تحلیل ما، از آن ارائه میدهد؛ با این تفاوت که تحلیل وی برای تمجید از این نظام و ارائه پیشنهادی برای جهانی شدن آن میباشد.این دو تحلیل بیانگر دو دیدگاه متفاوت در توصیف یک پدیدهی واحد هستند. من از تمام کسانی که مایلند معنا و مفهوم جنبش تاریخی عصر حاضر را درک کنند، تقاضا میکنم کتاب «توربوکاپیتالیسم» نوشته ادوارد ان. لوتواک را بخوانند تا دریابند از هر نقطه نظری که به نظام آمریکا بنگریم – انتقادی یا ستایشآمیز – به یک نتیجه واحد خواهیم رسید.
اینک به بیان موضوعاتی خاص از دیدگاه این کتاب خواهیم پرداخت:
۱- تعریف نظام
صفحهی ۴۰ :
یک مفهوم مهم، مبنای قانون شماره یک توربوکاپیتالیسم آمریکا را تشکیل میدهد. نظر کتاب مقدس و گفتههای عیسی مسیح هر چه که باشد، داشتن ثروت منافاتی با تقوا و پرهیزگاری ندارد. بهعکس، داشتن ثروت نشانهی رحمت و برکت الهی است.
صفحهی ۴۴:
به همان اندازه که توانایی ثروت اندوزی به قداست نزدیک است، ناتوانی در خلاص شدن از چنگال فقر، بوی گناه و معصیت میدهد.
صفحهی ۱۳۰:
افزایش بیش از حد درآمد به واسطهی اخراج کارکنان مسیر میشود.
صفحهی ۵۰:
این الگو به صورت زیر خلاصه میشود: خصوصی سازی + خذف مقررات تجاری + جهانی شدن = توربوکاپیتالیسم = پیشرفت
صفحهی ۵۳:
طرفداران این نظام به عبارت «بازار آزاد» بسنده میکنند ولی منظور آنها از این عبارت چیزی غیر از توانایی خرید و فروش است. آنها تنها به دنبال یک الگو هستند و از آن پیروی میکنند که همانا الگوی شرکت خصوصی، آزاد از هر نوع کنترلی از سوی دولت یا سندیکاها، رها از ملاحظات احساساتی در مورد سرنوشت کارکنان یا تجمعات محلی، ناآشنا با موانع گمرکی و معاف از مالیات است. چیزی که آنها بر آن تأکید میکنند خصوصیسازی در تمام زمینهها و تبدیل شدن تمام مؤسسات اعم از دانشگاهها، زندانها، کتابخانهها، مدارس ابتدایی، آسایشگاههای سالمندان و غیره به شرکتهای درآمد زا است.
صفحهی ۱۵۰:
جنبش خصوصی سازی شرکتهای دولتی به منظور افزایش توان آنها یکی از اهداف میباشد. تحلیلگران، اخراجهای دسته جمعی کارکنان را یکی از شاخصهای مدیریت صحیح میدانند.
صفحهی ۱۱۲:
مطابق نظریههای جدید، شرکتی که باعث ایجاد شغل میشود، غلط اداره میشود چرا که این کار باعث کاهش سود دهی خواهد شد.
صفحهی ۱۱۴:
از این مقایسه یک چیز مشخص میشود: هر جا سرمایه سود رسان باشد، کار کم است و بر عکس هر جا سرمایه سود چندانی نداشته باشد کار فراوان است.
صفحهی ۱۱۲:
میبینیم نمونههای موفقیتآمیز در مورد صادرات تکنولوژی برتر آمریکا بویژه در بخش اطلاعرسانی بسیار زیاد بوده است و درستی و صحت آزاد سازی تبادلات – یعنی تلاش آمریکا برای یکی کردن اقتصاد جهانی از طریق برداشتن کلیه موانع موجود بر سر راه تجارت، سرمایه گذاری یا اخراج کارکنان – به همه ثابت شده است. در مقابل طبق روشنترین برآوردها، از دست دادن حدود دومیلیون شغل بر اثر واردات در سایر بخشها قابل اغماض است چرا که این شغلها پایینترین شغلها هستند.
صفحهی ۲۵:
توربوکاپیتالیسم در جهت حذف امتیازات، نه تنها باعث ناراحتی کارگران خواهد شد، بلکه تاجران خرده پا نیز – که از انحصار محلی برای توزیع تولیدات خود سود میبردند و با زیاد شدن سوپرمارکتها یا فروشگاههای بزرگ زنجیرهای به ورشکستگی کشیده میشوند – از این سیستم ضربه خواهند دید.
۲- عدالت اجتماعی و سود اقتصادی
صفحهی ۲۷۹:
طبعاً ممکن است تقسیم درآمدها بسیار نابرابر صورت گیرد. مثلاً در آمریکا در سال ۱۹۷۰ درآمد خانوادههای غنی یعنی ۵% کل جمعیت این کشور، ۱۶ تا ۱۵ درصد کل درآمدها بوده است. این رقم در اوایل دهه بعد به ۱۸ تا ۱۷ درصد و در سال ۱۹۹۶ به ۴/۲۱ درصد رسید.
صفحهی ۱۵۰:
در فرانسه و ایتالیا که بخش دولتی کنترل کل اقتصاد را به عهده دارد، خصوصی سازی سود قابل ملاحظهای به همراه خواهد آورد. نتایج این کار برای تولید ناخالص ملی بسیار مفید و برای بازار کار بسیار مخرب خواهد بود.
صفحهی ۱۵۳:
تعدیل نیروی کار باید با راهکارهای زیر صورت گیرد: -۱ تسهیل اخراج کارکنان (اطلاع از قبل را به یک ماه کاهش دهیم) -۲ پرداخت غرامتهای کمتر -۳ محدود کردن مرخصی با حقوق -۴ کاهش بهای اضافه کاری.
صفحهی ۹۳:
مسؤولین شرکتهایی که با دایمی کردن آموزشها جلوی اخراج کارکنان را میگیرند و از این طریق به توسعهی تواناییهای کارکنان کمک میکنند، اشتباه جبران ناپذیری را مرتکب میشوند. این عمل آنها ناشی از احساسات زنانه است. اینگونه احساسات در دنیای نئوداروینیستها جایی ندارد.
صفحهی ۸۸:
شرکت هواپیما سازی بوئینگ با کاهش کارکنان در تمام سطوح (از کارکنان بخش مونتاژ گرفته تا دفتر تحقیق و سرویسهای اداری و غیره…) موفق شد بین سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ از شر ۴۵ هزار تن از کارکنانش خلاص شود. بهاین ترتیب وال استریت دریافت که کاهش هزینههای تولید با افزایش فروش در بازارهای هواپیماهای غیرنظامی همراه است.
۳– جهانی شدن
صفحهی ۱۹:
کل دنیا محکوم به پذیرش الگوی جدید اقتصادی است که توسط آمریکا ابداع شده است.
صفحهی ۳۰:
وظیفهی اصلی جهانی شدن از حالت محلی در آوردن تولیدات است تا افزایش آن. از این پس هر نوع نقل و انتقال بینالمللی احتیاج به تبادل ارز و گاهی اوقات سایر عملیاتهای مالی دارد و در نتیجه ورود توربوکاپیتالیسم در همه جا با رشد بخش مالی و بورس همراه خواهد بود که هیچ ارتباطی با توسعهی اقتصاد «واقعی» شرکتها، کارخانهها یا فروشگاهها ندارد.
۴– پیامدهای فرهنگی
صفحهی ۱۳۱:
بیایید به جای پرداختن به فیلمهای هالیوود که فقر را به رنگ پوست انسانها ارتباط میدهد نگاهی به آمار و ارقام بیاندازیم. در سال ۱۹۹۶ در آمریکا از ۰۰۰/۵۲۹/۳۶ فقیری که به طور رسمی شمارش شدهاند، ۰۰۰/۶۵۰/۲۴ نفر آنها سفید پوست و ۰۰۰/۶۹۴/۹ نفر بقیه سیاه پوست بودهاند. از بین سفید پوستان ۰۰۰/۲۶۷/۱۶ نفر غیر اسپانیایی بودهاند.
صفحهی ۲۲۷:
حقوق شصت میلیون کارمند آمریکایی در سالهای ۱۹۷۰ که هنر اقتصاد دارای قواعد و مقررات بود، بسیار بالاتر از حالا بود. امروزه ۱۷ میلیون کارمند تمام وقت (۴۰ ساعت در هفته، ۵۰ هفته در سال) زیر خط فقر زندگی میکنند.
صفحهی ۱۰۰:
وجود این سیستم اقتصادی دلیل موجهی برای نرخ بالای جرم و جنایت در آمریکا و وجود «مناطق ممنوعه» در بسیاری از شهرهای این کشور است.
صفحهی ۲۱:
بین این شصت میلیون آمریکایی که شانس کمتری دارند تعداد زیادی پس از آنکه کارشان را در صنایع یا بخش خدمات از دست دادهاند مجبور شدهاند به کارهای کم درآمد و موقتی نظیر خرید و فروش، سرایداری، پیش خدمتی در رستورانها، انبارداری، رفتگری و غیره رو بیاورند. این ناپایداری و سیر نزولی باعث شده طبقهی پایین کارگران از دنیای کار طرد بشوند. طبق جدیدترین آمارها، حدود ۸/۱ میلیون از این افراد در زندانها به سر میبرند. به این تعداد بایدرقم ۷/۳ میلیون نفر را که در آزادی مشروط به سر میبرند یا در انتظار محاکمه هستند، اضافه نمود؛ بدین ترتیب تعداد کل مجرمان آمریکا به ۵/۵ میلیون نفر یعنی ۸/۲ درصد جمعیت این کشور بالغ میشود. این رقم دو برابر تعداد مجرمان در سال ۱۹۸۰، زمانی که توربوکاپیتالیسم هنوز مراحل اولیهی ظهورش را طی میکرد، میباشد.
صفحهی ۸۶:
درسال ۱۹۹۵، ۹/۴ میلیون آمریکایی تحت کنترل قضایی بودند. از این تعداد ۸/۲ میلیون نفر به مجازاتهای تعلیقی محکوم شده بودند و ۰۰۰/۶۷۱ نفر در آزادی مشروط به سر میبردند. ۷۰۴/۹۵۸ نفر در زندانهای دولتی، ۰۳۴/۹۵ نفر در زندانهای فدرال و ۰۰۰/۴۴۶ نفر در زندانهای محلی محبوس بودند. این ارقام بدان معنا هستند که از هر ۱۸۹ نفر یک نفر در زندان به سر میبرده که افزایش قابل توجهی نسبت به رقم۱۴۸۰ در سال ۱۹۸۰ را نشان میدهد. از آن زمان به بعد این رقم همواره افزایش داشته به نحوی که در سال ۱۹۹۷ تعداد مجرمین در آمریکا به ۵/۵ میلیون نفر رسید.
از این پس آمریکاییها از ابعاد عظیم این «بلوای» دایمی و آمار ۸ میلیون فقره دزدی کوچک، سه میلیون فقره دزدی مسلحانه، ۶/۱ میلیون فقره دزدی اتومبیل، یک میلیون فقره حملهی مسلحانه، ۶۳۹ هزار فقره کلاهبرداری، ۱۰۲ هزار فقره تجاوز و ۲۳ هزار فقره قتل، که تازهترین آمار جرم و جنایت در آمریکاست، متعجب نمیشوند. این آمار نشان میدهد هرسال ۶ تا ۱۰ درصد بر میزان جرم و جنایت در حومهی شهرهای بزرگ و در شهرهای کوچک که در گذشته بسیار امن بودند، اضافه میشود.
FBI، پلیس فدرال آمریکا، هر ۲۲ دقیقه یک فقره قتل، هر پنج دقیقه یک فقره تجاوز، هر ۴۹ ثانیه یک فقره دزدی، هر سی ثانیه یک فقره حملهی مسلحانه و هر ده ثانیه یک فقره دزدی مسلحانه را گزاش میکند.
صفحهی ۱۳۸:
قاچاق مواد مخدر در سال ۱۹۸۷ درآمدی محدودی داشته ولی اکنون به سود آورترین شغل بدل شده است. به عبارت دیگر، اطلاعات قابل دسترسی به خوبی نشان میدهند کسانی که درگیر قاچاق مواد مخدر هستند، بهترین و عاقلانهترین راه را برگزیدهاند و کسی نمیتواند با سند و مدرک خلاف این امر را ثابت کند.
صفحهی ۱۳۸:
درواقع هر کشور توسعه یافتهای مجبور است «طبقهی خطرناکی» از بیکاران داشته باشد. اما با چه سرعتی باید این طبقه را ایجاد کرد؟ با همان سرعتی که خدمات دولتی به بخشهای خصوصی واگذار میشوند. در غیر این صورت این کشورها منابع درآمدشان را از دست میدهند و در بازار آزاد جهانی و مدرن امروزی جایی نخواهند داشت.
صفحهی ۱۳۷:
حتی جرم و جنایت هم یک عملکرد اجتماعی به شمار میآیند و نه تنها قابل سرزنش نیستند بلکه بیانگر یک انتخاب عقلانی از سوی انسانها هستند. تحقیقی که در نیویورک در بارهی مواد مخدر صورت گرفته و مفصلاً به بررسی و تحلیل احکام قضایی در این مورد میپردازد، طرز فکر کنونی در بارهی مواد مخدر را بی ارزش معرفی میکند. طبق نتیجهگیری نهایی این تحقیق که به شیوهای بسیار محکم و مستدل بیان شده، قاچاق باعث ایجاد مشاغل زیادی شده و امکان سرمایه گذاریهای سود آور را فراهم میآورد. این تحقیق همچنین نشان میدهد که کارفرمایان و کارکنانی که در این کار فعالیت دارند، تحلیل درستی از شرایط موجود دارند. این تحقیق به موارد مربوط به یازده هزار قاچاقچی دایمی و سیزده هزار قاچاقچی موقتی میپردازد. در کل، درآمد خالص قاچاقچیان آمریکا بالغ بر سیصد میلیون دلار است. البته این درآمد با خطر مرگ یا جراحت شدید در صحنهی رقابت فشرده در این کار یا خطر دستگیری و محکومیت، همراه است.
صفحهی ۴۱:
آنهایی که در آمد بسیار زیادی دارند تنها به دلیل مهارتشان مورد احترام نیستند بلکه دلیل این احترام دانش آنها نیز میباشد. اغلب از آنها خواسته شده است در مورد مسایل روز و حتی مسایلی که از زمینه کاری آنها بسیار دور است، مانند مسایل فرهنگی اظهار نظر کنند. مثلاً در سال ۱۹۹۷، بیل گتس قهرمان بازاریابی رایانه و جورج سورس، قهرمان سوداگری و سفته بازی ارز، در مورد مسایل مختلف و متنوعی از جمله آینده آموزش و پرورش، قانونی کردن مواد مخدر و غیره در مطبوعات به اظهار نظر پرداختند. مخاطبان آنها مطمئن بودند که دانش آنها با درآمد سرشارشان برابری میکند. این مسایل به قانون شماره یک توربو کاپیتالیسم در مورد مشروعیت اخلاقی ثروت اندوزی مربوط میشود. آنهایی که درآمد زیادی دارند به خاطر حرص و طمع، توجه و احترام دیگران را از دست نمیدهند. این امر برای ثروتمندان یک امر مقدس به شمار میرود.
۵ – بر سر دو راهی
صفحهی ۲۹۶:
رها کردن افسار نظام توربوکاپیتالیسم به شیوهی آمریکایی و انگلیسی آن باعث نابرابری درآمدها میشود ولی در عوض رشد اقتصادی چشمگیری را به همراه میآورد. مقاومت در برابر توربوکاپیتالیسم از طریق حمایت از کارمندان، وضع مقررات تجاری دست و پا گیر و تقویت بخش دولتی، باعث دلسردی شرکتهای تجاری شده و ابداعات فنی را متوقف میکند این کار باعث کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیش از حد بیکاری میشود.
توسعهی آزاد و بیمانع توربوکاپیتالیسم باعث میشود یک اقلیت ناچیز درآمد سرشاری داشته باشند ولی تودههای عظیم مردم در فقر و بیچارگی غوطهور شوند و شورشیانی بهبار آیند که دیگر به هیچ قانونی احترام نمیگذارند. در این صورت تنها به روابط اجتماعی لطمه وارد نمیآید بلکه روابط خانوادگی هم سست و بی بنیاد خواهد شد.
صفحهی ۲۹۷:
این دو راهی دشواری است که امروزه جلوی روی انسانها قرار گرفته است. تاکنون هیچکدام از دولتهای غربی، ایدهای که بهتر از گسترش توربوکاپیتالیسم باشد، ارائه نکردهاند. توسعهی توربوکاپیتالیسم، امید به رشد سریعتر وحل همه مشکلات را نوید میدهد. البته توربوکاپیتالیسم درهی موجود میان قهرمانان و ناامیدان را عمیقتر میکند. در این نظام همه چیز روال منطقی خود را طی میکند ولی متأسفانه قدرتهای غالب سیاسی نمیخواهند این واقعیت را بپذیرند.
وقتی توربوکاپیتالیسم را با نظام مردهی اقتصادی کمونیستها و شکستهای ناشی از ناسیونالیسم اقتصادی مقایسه میکنیم، میبینیم این نظام از نقطه نظر مادی از بقیه کاملاً برتر است و به رغم لطماتی که به جامعه، خانواده و فرهنگ وارد میکند، از نقطه نظر اخلاقی نیز در سطح بسیار پایینی قرار ندارد. ولی با این وجود، اگر توربوکاپیتالیسم قلمرو خود را به همهی زمینهها از ورزش گرفته تا هنر و اقتصاد، گسترش دهد نمیتوان ادعا کرد که بشریت به تکامل دست یافته است.
ثبت دیدگاه