زندگینامه روحانی شهید کلام اله حمدی
درود بر مناطق عشق! سرزمینهای ققنوس پرور! درود بر چفیههای رها در باد! درود بر پلاکهای خاک گرفته غریب! درود بر شبهای سرشار از عطر باروت و شکوفه و لبخند! و سلام بر پروانههای پرشکسته و زمینگیر شده عاشق! مگر نه این که بیدست هم میتوان قنوت بست و ستارگان را از دامن آسمان چید و در سبد سینه جای داد؟!
مگر نهاین که بیچشم هم میتوان روشنایی بالهای فرشتگان را دید و در وسعت نگاه خورشید گم شد؟ مگر نهاین که میتوان در راه عاشقی از تمام جوانی گذشت و واژهایثار را شرمنده رشادتهای خود کرد؟
آری، یکی ازاینایثارگران غیور که عشق را به زانو درآورد و به واژهایثار معنا بخشید، شهید کلام الله حمدی بود که در اول خرداد ماه ۱۳۵۰ در روستای بادامستان طارم از توابع زنجان دیده به جهان گشود. از همان دوران خردسالی مشغول فراگیری قرآن کریم شد تا این که آماده رفتن به مدرسه گشت. دوره ابتدایی را در همان محل اقامتش به اتمام رساند و برای ادامه تحصیل به زنجان آمد و تا اول راهنمایی مشغول تحصیل بود؛ اما از آنجا که میدید آنچه را که میجوید، لابهلای درسهای مدرسه تصمیم گرفت وارد حوزه علمیه شود و روح تشنهاش را با معارف ناب اسلامیسیراب نماید؛ ازاین رو وارد حوزه علمیه ولی عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف- زنجان شد. تقریبا چهار سال مشغول فراگیری علوم اسلامیشد.
دوران نوجوانی او مصادف بود با اوج فعالیتهای گروهکها؛ او همزمان با کسب علوم دینی در خیابانهای شهر با گروهکهای ضد انقلاب مبارزه میکرد و با پیروزی انقلاب اسلامینیز تمام توانش را برای پیشبرد اهداف انقلاب به کار برد. لذا با شروع جنگ نابرابرایران و عراق، بیدرنگ عازم میدان نبرد شد، چهار بار متوالی در جبهه حضوری فعال داشت و سرانجام مناجاتهای و قنوت شبانهاش که «اللهم ارزقنا التوفیق الشهاده» بود به اجابت رسید و در عملیات کربلای ۵ به تاریخ چهارم اسفند ماه ۱۳۶۵ در شلمچه به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهرش در مزار بالای شهدای زنجان در کنار عاشقان طریقت حق به خاک سپرده شد تا عند ربهم یرزقون گردد.
آری، دیروز آنها رفتند و وظیفه و دِینشان را به خوبی ادا کردند و امروز ما را مدیون خود کردهاند. ما مدیون سرخی پیراهن پاره پاره آنهایی هستیم که مسافر آسمان شدند و ما را با خاک پر از یاد و خاطره تنها گذاشتند.
آری ما نیز از نسل توپ و تانک و تلّ آتش و دریای خون هستیم.امروز نباید دست ثانیهها را ما از دیروزمان ببُرد. مبادا امروز فراموشیها پیوند بخورد و دیروز افتخار آمیزمان را از یاد ببریم! ما مدیون ایثار فرزندان خلف وطن هستیم.
«یادش گرامیو راهش پر رهرو باد»
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
با سلام به محضر مبارک آقا امام زمان تنها منجى عالم بشریت و معشوق محجوب در پرده ی غیبت و نایب بر حقش حضرت امام خمینى رهبر کبیر انقلاب اسلامى موساى زمان و بت شکن دوران که با توفیقات خداوندى مارا از ورطه جهل و نادانى و ظلمت به حریم علم و دانایى و نور هدایت فرمودند و موجب پایدارى و اجراى احکام الهى اسلام عزیز شدند و با سلام به شهداى اسلام از بدر کبرى تا انقلاب جهانى و عدالت گستر امام زمان مهدى موعود (عج) و مجروحین و معلولین انقلاب اسلامى و جنگ تحمیلى و رزمندگان دلیر و شجاع اسلام که زاهدان شب و شیران بیشه نبرد روز هستند و با سلام به مردم دلاور و مسلمانایران که به حق اولیاء الله در روى زمین هستند و بزرگترین حماسه قرن یعنى ایجاد حکومتى با سیستم نه شرقى نه غربى. جمهورى اسلامى را در این قرن بیستم تمدن که در واقع قرن جهالت و ضلالت بشر است به ثمر رساندند.
و بنا بر آیه شریفه کل نفس ذائقه الموت یعنى هر نفسى و هر شخصى طعم و شربت مرگ را خواهد چشید وبنا به حدیث نبوى (ص) من مات بلا وصیه کمن مات بالجاهلیه.
یعنى هرکس بدون وصیت بمیرد چنان است که به جاهلیت مرده است. توفیق الهى شامل این بنده سر تا پا تقصیر کلام الله حمدى شد و بر مقام وصیت برآمدم در حال تعقل گواهى و شهادت می دهم به وحدانیت خداوند متعال و نبوت یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر خداوند کریم و امامت و ولایت دوازده امام و ولى عادل و جانشینان پیامبر اکرم (ص) و وصیت مى کنم بر پدر و مادرم و هر آنکس که پیام و وصیت من به او مى رسد بر عمل نمودن به مضامین این وصیت نامه: ابتدا همه را و مخصوصا نفس خودم را دعوت مى کنم به تقواى الهى با اینکه این صفت الهى را در خویش سراغ ندارم و در همین ابتدا مىگویم که هر آنچه من در اینجا مى نویسم نه به آن معنى است که خودم داراى این صفات مى باشم و تنها به این امید که برادران مسلمان و ایمانیم به این وصایا که بر گرفته از احکام خداوند است عمل نمایند و تبلیغى باشد در راه اسلام عزیز که از اولین روز ظهورش مورد ظلم و مظلوم واقع شده است. توسط ستمکاران و ظالمان هر عصر و زمانه عدهاى با چهره ی مسلمانى به جان او افتادهاند و عدهاى دیگر منافقانه بر چهره او سیلى و زخم التیام نیافتنى زدهاند و عدهاى هم آشکارا در مقابل او ایستادهاند که این گروه اخیر به غایت اندکاند و اکثر دشمنان با نقاب اسلام به آن حمله ور شدهاند.و وصیت مى کنم برادران مسلمانم را به اینکه در اجراى فرامین الهى کوشا باشند مخصوصا در بجا آوردن عبادات چه فردى و چه اجتماعى از قبیل نماز و روزه و حج و زکات و مخصوصا جهاد در راه خدا. زیرا که این از افضل عبادات است و حضرت على (ع) در این مورد مىفرمایند: إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّهِ أولیائِهِ و امام عزیزمان نیز مى فرمایند: امروز جنگ اهمیتش از فروع دین براى ما بیشتر است و کلیه برادران سعى نمایند جبههها را خالى نگذارند که اگر جبهه خالى بماند از اسلام و انقلاب اسلامیمان که با خون هزاران هزار شهید و مجروح و معلول از ابتداى اسلام تا به امروز بدست ما رسیده. و همان حکومتى است که پیامبران الهى و ائمه اطهار(علیهم السلام) به دنبال تشکیل آن بودهاند نیز خبرى نخواهد بود .
و اگر صدمهاى به این انقلاب وارد شود همه ما در مقابل خداوند مسئولیم و خدا مىداند که اسلام چقدر در بین مردم جهان سرافکنده خواهد شد و دیگر قرنها نخواهد توانست در بین مردم مطرح باشد که انشاءالله هیچ موقعى این طور نشود و نخواهد شد. زیرا اسلام از طرف خداوند عالم است و همیشه خداوند متعال حافظ و نگهبان آن مىباشد. چنانکه درباره قرآن کریم مى فرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ یعنى ما خود قرآن را نازل کردهایم و خود هم حافظ و نگهبان آن مىباشیم و انشاءالله اسلام تا جهان است وجود دارد و سربلند و سرافراز خواهد بود. زیرا خون شهدا حافظ آن است و درخت اسلام را آبیارى مىکند و همچنین از امت شهید پرور خواستارم که امام امت را هیچ وقت تنها مگذارند همانطور که اهل کوفه با امام حسین (ع) این عمل ذلت آور را انجام دادند و در شعارهاى مردممان نیز مى شنویم که مى گویند: ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند. زیرا امام دم از اسلام مىزند و از حقوق مظلومان و مستضعفان جهان دفاع مىکند و بر ستمکاران و جباران زمانه مىتازد. اگر خداى نکرده امام را تنها بگذارید به خداوند قسم که در مقابل خداوند مسئولید و مسئولیم و خداوند این عمل را بر ما نخواهد بخشید زیرا امام شخصى است که بعد از چهارده قرن از مظلومیت اسلام، اسلام را زنده کرده و مىخواهند احکام اسلام را اجرا نموده و به تمام جهان مستضعف امروزى صادر نمایند و امام شخصیتى است که دنیا تاکنون رهبرى را چون او به چشم خود ندیده و به حق نمونه بارز آیه ی فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً هستند. پیام دیگرم اینکه در تمام اعمالتان خداوند را مدنظر داشته باشید و بدانید که خداوند ناظر بر اعمال ماست همانطور که امام عزیز مىفرمایند: دنیا محضر خداوند است در محضر خداوندگناه نکنید. و سعى نمایید که در تمام اعمالتان اخلاص را دارا و داخل در آن کار نمایید که اگر به چیزى رنگ اخلاص بخورد اگر چه در ظاهر کوچک باشد ولى ارزش آن در پیش خداوند بیشتر و بیشتر از آن است که ما مى پنداریم. و به مال دنیا دلبستگى نداشته باشید و هرچه مىتوانید در راه خدا انفاق نمایید و صدقه بدهید که آنچه براى شما از مال دنیا مىماند همان صدقات و خیرات مىباشد. زیرا که خداوند عالم مى فرماید : مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ یعنى هر آنچه که در نزد شماست فنا شدنى و عارض است و هر آنچه در نزد خداوند است باقى مىباشد. بارى همیشه پشتیبان و گوش به فرمان امام عزیزمان باشید و هیچ وقت صحنه را خالى نگذارید. از بمباران هوایى و ترور شخصیتها و شهید شدن عدهاى از مردم کوچه و بازار در جبهه هاى نبرد حق علیه باطل که در مصاف با خصم زبون و در راه اعتلاى کلمه حق و حقیقت بپا خاسته و به معبود مى پیوندند، واهمه نداشته باشید و به پیش تازید که خداوند متعال یار و پشتیبان شماست و همیشه او را به یاد داشته و به یاد او باشید که أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ یعنى هان که دلها به یاد خدا آرام گیرد. و حالا پیامى دارم به پدر پیرم، همان را مى گویم که مرا در راه اسلام پرورش داد و هدایت نمود.
پدرم در مرگ من و در شهادت سرخ من گریه مکن و صبور و بردبار به رضاى خداوند راضى باش که هر آنچه به صلاح بنده است خدا همان را مىکند.
و همچنین پیامى دارم به مادرم همان که مرا شیر پاک داد و تقدیم اسلام عزیز نموده است. مادرم بدان که دنیا فانى است و همه طعم مرگ را خواهیم چشید. چه دیر و چه زود ولى مسلّم است که همه باید این شربت مرگ را بنوشند. و در شهادت من بر سر مزن و برایم فقط طلب مغفرت از خداوند بکن و به رضاى او راضى باش و بر علىاکبر حسین (ع) گریه کن و بر غربت حسین (ع) گریه کن و ان شاءالله اگر بنده به کربلاى حسین (ع) نرسیدم و شما را خداوند میهمان آن روضه مبارک کرد برایم طلب مغفرت بکنید، من خیلى گنهکارم.
و از خواهرانم نیز مى خواهم که در شهادت من هرگز بر روی خویش نزنند و بردبار و صبور با حجاباسلامى و انقلابى خویش از خون به زمین ریخته من پاسدارى کنند و فقط باز هم از شما مى خواهم که برایم بسیار طلب مغفرت کنید و قرآن بخوانید.
پیامى دارم به استادان گرامىام و دوستان طلبهام که اولا مرا حلال کنند که بسیار به آنها اذیت نمودهام و بعد راه مرا ادامه دهند. روحانیون و طلاب بدانند که جبهه رفتن نیز قسمتى از درس است و همانطور که در مدارس دروس مختلف تدریس مى شود و به هم مرتبط هستند، درس در حوزه و جبهه رفتن هم دو درسی هستند که کاملا به همدیگر مرتبطند. مثل قرآن و عترت که اگر به یکى از آنها را بچسبیم و از دیگرى دست بکشیم گمراه خواهیم شد. هم باید درسشان را بخوانند و هم در مواقع ضرورى نه در مواقع فراغت به جبهه ها بروند. زیرا انسان اخلاق را و اخلاص را و عبادت خداوند را در جبهه مفهومش را می فهمد و بس.
هیچ وقت جبههها را خالى نگذارند که این عمل گناهى است که بر ما بخشیده نیست و از همه دوستانم و فامیلان و استادان گرامىام خواستارم که مرا حلال کنند و برایم طلب مغفرت نمایند. و باز هم به پدر و مادرم سفارش مىکنم که ما هرچه داریم از زندگى و مرگ و اسارت و مجروح شدن، از حیات و ممات و حتى نفسى که مى کشیم و قدمى که برمىداریم از خداوند است و بس. پس وقتى که من شهید شدم برایم ناراحت نباشید و سعى کنید اسلحه من را بردارید و راهم را ادامه دهید.
خداحافظ شما
دیدار ما در بهشت ان شاءالله
اهواز-دانشگاه شهید چمران
حمدى (امضاء)
۱۸/۱۱/۱۳۶۵
خاطره
«جهاد با روزه»
ایشان همواره مقید به انجام عبادات بود و از همان سنین نوجوانی نمازش هرگز ترک نمیشد.
بسیاری از اوقات، نیمههای شب مشغول تلاوت قرآن کریم بود در جبهه هم بیشتر روزها را روزه میگرفت و با زبان روزه میجنگید. او میخواست فیض جهاد و شهادت با روزه را درک نماید.
«به نقل از دوستان شهید»
***********************
خواب دیدم یک پرنده آمد روی سرم نشست و به من گفت یکی از فرزندان تو می خواهد شاه شود وقتی بیدار شدم تعجب کردم مدتی گذشت در زمان انقلاب دوباره خواب دیدم امام می گویند قربانی می خواهیم من گفتم ما می خواهیم قربانی بدهیم. یک روز در سفر مشهد در موقع زیارت نذر کردم که برای علی بن موسی الرضا (ع) قربانی خواهیم داد. در همان لحظه فرزندم در آغوشم از حال رفت. وقتی بزرگ گشد و به جبهه رفت فهمیدم که شهید خواهد شد و همینطور هم شد.
“به نقل از مادر شهید
ثبت دیدگاه