حسن یوسفها عاشق بارانند برداشتی آزاد از زندگی یک خلبان شهید است که به قلم خانم سمیرا احمدی به نگارش در آمده است.
تولد، قاصد مرگ است و مرگ آغازی شیرین برای انسان؛ انسانی که به قفس نسیان خون کرد و در بازار شلوغ و پرهیاهو و پرتعلّق و پرفریب دنیا گم نشد، بلکه دلتنگیهایش را به جان خرید تا ردّ نگاهش با آسمان گرهی ناگسستنی داشته باشد و بغضهای گاهبهگاهش پر پروازی باشد برای رهایی.
«حسن یوسف ها عاشق بارانند»برداشتی آزاد از زندگی یکی از بزرگمردانی است که بالهای پروازش در عرصهی ناچیز و حقیر دنیا یاری نکرد و او بهای این حقارت ارض را با سوختنی از جنس ساختن در مقابل دیدگان نمناک آسمانیان و زمینیان، سیمرغوار به تصویر کشید.
باشد که عظمت روح آسمانیاش، عذر تقصیرمان را از کوچکی واژهها و کلماتمان، برای نگارش چند خطی از زندگیاش که بیشک برمدار انسانیت بود، بر ما و بر واژههایی که در التهاب ثبت و ضبط بودند، بزرگوارانه ببخشاید.
برشی از کتاب
تقلای برگهای خشکیده برای ماندن روی شاخههای نیمه عریان خانه هیچ افاقه نکرد. درختهای خانه دیگر همه دار و ندارشان را رها کرده بودند زیر پایشان. گنجشکها و یاکریمها هنوز از دانههایی که برایشان ریخته بودی نوش جان میکردند. زوزه باد لای جیک جیک گنجشکها و صدای توحلقی یاکریمها گم میشد و هرازگاهی شاخههای عریان درختها را تکان میداد. تو رفتی اما عطر خوش رازقیات گوشه کنار خانه را پر کرده بود و همین دلتنگیام را بیشتر میکرد. حمید و حامد نشسته بودند پای تلوزیون که چارلی چاپلین پخش میکرد. چقدر ریسه میرفتند برای حرکاتش . من اما هیچ خندهام نمیگرفت. به یاد محمد افتادم که همیشه خدا پی اطمینان مادر بود از اینکه خودش مرا به دنیا آورده یا نه؟ و اگر روزی رباتی چیزی از آب درآمدم تعجب نکنند. اما من حس داشتم. حس دلتنگی برای در کنار هم بودن، دلتنگی برای غصههایت. برای روزهایی که بیست هزار فرسنگ ما را بردی زیر دریا…
ناشر : غواص
نویسنده : سمیرا احمدی
سال نشر : ۱۳۹۹
تعداد صفحات : ۱۲۱
ثبت دیدگاه