حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
اگر برگشتم نام و نشانی می دهم
1

گزیده ای از خاطرات شهید سید جلال ناصری به روایت مادر سید جلال در سال ۴۱ در زنجان متولد شد. از دوران بچگی بچه شلوغی بود یک جا آرام و قرار نداشت تا اول دبیرستان درس خواند. با اینکه خیلی شلوغ بود ولی کوچک ترین اذیتی را از او ندیدیم. در مشکلات هم خیلی عاقلانه […]

پ
پ

گزیده ای از خاطرات شهید سید جلال ناصری به روایت مادر

سید جلال در سال ۴۱ در زنجان متولد شد. از دوران بچگی بچه شلوغی بود یک جا آرام و قرار نداشت تا اول دبیرستان درس خواند. با اینکه خیلی شلوغ بود ولی کوچک ترین اذیتی را از او ندیدیم. در مشکلات هم خیلی عاقلانه رفتار می کرد. در هر کاری اول خوب فکر می کرد بعد دست به کار می شد. کسی را برای ازدواج زیر نظر داشت ولی وقتی جنگ شروع شد دیگر پی اش را نگرفت. هر چه اسرار می کردم قبول نکرد و می گفت: الان اوضاع فرق کرده اگر برگشتم نام و نشانی را به شما می دهم تا موقعی که جنگ هست من نمیتوانم ازدواج کنم .
با رضایت پدرش به جبهه اعزام شد. چند باری برای مرخصی آمد تا نصف شب با برادرهایش می نشست و از جبهه برای آنها تعریف می کرد. خیلی برای مرخصی نمی آمد. تمام زندگی اش شده بود جنگ ، اسلام و امام. عاشق شهادت بود
عملیات فتح المبین در منطقه شوش بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. پیکر پاک سید جلال را به من نشان ندادند بعدها فهمیدم که پیکرش بی سر بود. 

شهید سید جلال ناصری

از راست شهیدان جلال بیات و سیدجلال ناصری

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.