یادداشت های لبنان/ نوشته های شهید دکتر چمران پیروزی در سنگر مدارس برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود
روز ۲۲تیرمـاه ۶۱ در مقـر تیـپ بودیـم. شور و شـوق عملیـات بـر مقر تیپ حاکم بود. بعدازظهر گردان به خط شـد و برادر رسـتمخانی، مأموریت گردان صاحب الزمـان را تشـریح کـرد. گـردان ما خط شـکن بود. قرار شـد که از دسـت چپ پاسـگاه زید وارد عمل شـود و بعد از شکستن خط، از سمت چپ […]
دستنوشته شهید غواص ابراهیم اصغری چند روز قبل از شهادت ۶۵/۱۰/۹ شبی دیگر گذشت (۶۵/۱۰/۳). عاشقان پر گشودند. قاسم، رضا، یعقوب، محمود، کریم و رحمت به جوار او رسیدند. در سینههاشان گل عشق شکفت. بر سرشان تاج افتخار نهادند و بهقول آن عارفان، حق گفتند و از دریای خون گذشتند، چون خدای موسی نیل را […]
دلنوشته شهید عباس محمدی در رثای دوست و برادر شهیدش ابراهیم اصغری روز جمعه ۱۹دیماه در اهواز بودیم که خبر عملیات کربلای۵ را از رادیو شنیدم. شنبه با چند نفر از برادران به ترابری رفتیم. «برادر مجید تفویضی» و «محسن نجفیان» را در آنجا دیدیم. هر دو زخمی بودند. نام چند نفر از شهدا را […]
نام کتاب: پنج ساعت مانده به معشوق(مجموعه دستنوشته های غواص شهید ابراهیم اصغری) تدوین: مریم بیگدلی انتشارات: غواص سال چاپ: ۱۴۰۱ این کتاب حاصل یادداشـت ها، خاطره ها، دلنوشـته ها، مقالات و آثار هنری شهید ابراهیم اصغری است که پس از پیروزی انقالب، کار خود یعنی ً تدریس و تحصیل را موقتا تعطیل کرد و […]
نام کتاب: میقات در آسمان ( مجموعه دستنوشته و یادداشت های شهید عباس محمدی) تدوین: مریم بیگدلی انتشارات: غواص سال چاپ: ۱۴۰۱ کتاب حاضر شامل خاطرات، آثار هنری، گزیدهنامهها و دلنوشته های شـهید عباس محمدی اسـت که در دو دفتر نوشـته شده بود و به صورت سالانه تنظیم و ارائه شده است. خاطرات از اواخر […]
بخشی از دستنوشته های شهید عباس محمدی از عملیات آزادسازی خرمشهر برگرفته از کتاب میقات در آسمان همه برادران اسلحه ها را تمیز کردند و وسایل اضافی شان را به تعاون تحویل دادند. روز پنجشنبه بعد از نماز و ناهار گردان را به خط کردند و فرمانده گردان پس از صحبت کوتاهی مژده داد که […]
عباس محمدی سال ۱۳۴۳ شمسی در روستای دولاب از توابع شهر زنجان متولد شد. تا دوم ابتدایی در زادگاهش درس خواند و بعد همراه خانواده راهی شهر زنجان شد و مابقی دوره ابتدایی را در دبستان خاقانی به اتمام رساند. همزمان با تحصیلات ابتدایی به سبب حضور در جلسات قرآن و اصول عقاید (تابستانها در […]
عباس محمدی دوم خرداد ماه سال هزار و سیصد و چهل و سه در شهر زنجان در روستای دولاناب به دنیا آمد. دوره کودکی را در حال و هوای مذهبی و علاقمند خانواده به اهل بیت (ع) سپری کرد و در سال های تحصیلات ابتدایی به سبب حضور در جلسات درس قرآن و اصول عقاید […]
عملیات فتح المبین به روایت شهید عباس محمدی آخرین پنج شنبه سال ۶۰ به تمامی نیروها چهار روز مرخصی دادند. اتوبوسی که قرار بود با آن به زنجان برگردیم دیر کرد. بخاطر همین در پادگان ماندیم.دو نفر از قم آمده بودند تا دعای کمیل بخوانند. ما هم به مسجد پادگان رفتیم دعای کمیل باصفایی خوانده […]
ابراهیم هوای نفس را در خود کشته بود. شیطان را از خود طرد کرده بود. او عاشق شهادت بود. او عاشق لقا بود. او مشتاق زیارت امام حسین بود. او سرباز
جانباز رهبرش بود. او لبیک گوی رهبرش بود. او غم دردمندان و بیچارگان بر دل داشت؛ غمی که او را سال ها رنج داده بود؛ غمی که قلبش را خونین ساخته بود. او سعادت را در شهادت دید و شهادت را شیرین ترین شهدها یافت. زمزمه های علی بر لبش جاری بود؛ زمزمه هایی که جانسوزتر از نوای نی بود.
گزیده ای از دستنوشته های شهید غواص ابراهیم اصغری چند روز قبل از شهادت ۶۵/۹/۳۰ خدایا! ای بزرگ بی منتهی! ای قدرت مطلق! خیلی درمانده ام. نه؛ هرگز تو را فراموش نمی کنم. تو هستی که دست ما را خواهی گرفت و به آنجا خواهی برد. مرا غم این نیست، زیرا تو را دارم، ولی […]
نامه ای از شهید عباس محمدی خطاب به همرزم خود شهید ابراهیم اصغری دیروز اربعین بود و اردوگاه شور و حالی دیگر داشت بعد از ظهر مراسم اربعین برگزار شد در این مراسم آیت ا… قاضی نماینده امام در دزفول شرکت داشت و سخنران این مراسم هم نماینده امام و امام جمعه عجب شیر بود،همین […]
شب سه شنبه دهم شهریور ماه چند روز مانده به ماه محرم عزاداری کردیم تا برای شب های محرم آماده شویم. هر شب،ابراهیم اصغری و منصور سودی نوحه می خواندند و صبح ها هم بعد از نماز زیارت عاشورا می خواندیدیم. همان شب در خواب دیدم که عده ای از برادران در چادر نشسته اند […]
نامه ای زیبا و ادبی از شهید ابراهیم اصغری که به همرزم خود شهید عباس محمدی که سرشار از عشق محبت و مودت است. بسم الله الرحمن الرحیم با نثارخالصانه ترین درودها به انبیاء عظام و علیا و ائمه معصومین و شهدا و صدیقین و صالحین و جهاد گران فی سبیل الله به ویژه برادرم […]
بسم الله الرحمن الرحیم از طرف برادرانتان در سنگر جهاداصغر به شما سلام می رسانم. امیدوارم که در سایه ایزد تعالی کوشش خود را در راه به ثمر رساندن این انقلاب به کار گیرید و در این راه از دادن مال و جان دریغ نکنید و هر خورده ای که در نامه میبینید به بزرگواری […]
غروب روز سوم دی ماه ۱۳۶۵ کم کم داشت نمایان می شد و هر از چندگاهی گلوله خمپاره ای در اطراف سنگرهای غواص های در خین به زمین می خورد و منفجر می شد. غواص های دریادل دسته دوگروهان دو، برای در امان ماندن از ترکش های احتمالی آن گلوله ها، در سنگری کوچک به […]
یکی از همرزمان شهید عباس محمدی میگوید: عباس از نیروهای اطلاعات و عملیات لشگر عاشورا بود، با کولهباری از تجارب ارزشمند که در طول سالهای جهاد و شهادت اندوخته بود، شخصیت پایداری داشت و از روحیه یکسانی در جبهه و پشت جبهه برخوردار بود. وقتی در ایام جنگ به زنجان میآمدیم،گاهی او را ما بین […]
از نیروهای اطلاعات عملیات لشگر عاشورا بود ، با کوله باری از تجارب ارزشمندی که در طول سال های جهاد و شهادت اندوخته بود ، شخصیت پایداری داشت و روحیه یکسانی در جبهه و پشت جبهه . وقتی که در ایام جنگ به زنجان می آمدیم ، گاهی او را ما بین سبزه میدان و […]