برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
هشتم مهر از پایگاه کرمانشاه بلند شدیم. تا نزدیکی شهر «سومار» رفتیم و در بین کوههایی که کاسهمانند بود، هلیکوپترها را مستقر کردیم. چادرهای مخصوصی برای اسکان ما در نظر گرفته بودند. همۀ نیروهای ستادی، زمینی و هوایی آمده بودند و برای عملیات «مسلمابنعقیل» آماده میشدند. آن شب، بعد از شام، مراسم دعای کمیل برگزار […]
خلبان جانباز امیر یدالله واعظی سلام عزیزان. پانزدهم مهرماه سال۱۳۶۱ بود ساعت حدوذ دو بعد ازظهر، چندروزی ازآغاز عملیات مسلم بن عقیل(ع) گذشته بود بنده درمحل استقرار گروه آتش هوانیروزودرچادرمخصوص نمازخانه درحال قرائت قرآن بودم آیه های آخر سوره آل عمران را تلاوت میکردم که درب برزنتی چادر بازشدشهید خلبان یحیی شمشادیان سرشان را به […]
در۱۵ مهرسال۶۱ که هلیکوپترجنگنده کبرای ما موردهدف موشک دشمن بعثی قرار گرفت وخلبان همراهم شهیدیحیی شمشادیان به شهادت رسید بنده صورت وگردن ودست هایم شدیدا سوخت وبه علت ضایعه نخاعم ازناحیه گردن که کلا ازگردن به پائین فلج شده بودم.دربیمارستان ۵۰۱ ارتش درتهران بستری بودم روزی یکی ازخانم های پرستار با دیوان خواجه حافظ وارد […]