برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
دست نوشته های شهید عباس محمدی(قسمت اول) یادم می آید شب چهارشنبه،دوازدهم اسفند ماه سال شصت بود.با مادر،جواد و خواهر کوچکم در خانه نشسته بودیم،نمی دانم چطور شد که صحبت از جبهه به میان آمد،یک طوری به مادرم فهماندم که می خواهم به جبهه بروم،مادرم آن شب جمله ای گفت که هیچ وقت یادم نمی […]