آب نیست بشکه بشکه شربت ِ
دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س)
سفر شهادت
کاشوب
حیدر
مهاجر سرزمین آفتاب
امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند
جشن عروسی بماند برای بعد
با لباس سفید احرام خندید
هدف شما از درس خواندن چیست؟
طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود
عطر برادر
مادرم دعا کنید پیروز باشیم
امسال عید پیروزی است/شهید محمدحسین بیگلی
آقای انجم شعاع همه کس زندگی من بود
“مادر اینجا مردان هفتاد ساله در سنگرها می رزمند.”؛ اولین نامه مجتبی از جبهه برای مادرش با این جمله آغاز شده بود. گویا که اندیشه های پاک و زلال و همت والای همه مردان بزرگ جبهه، در تک تک جمله های آن جمع شده و برای مادر فرستاده شده بود. او در قسمتی از نامه […]
چراغ های خانه ی گوهر یک به یک خاموش می شدند و او را در غم و اندوه ژرفی فرو می بردند. حالا دیگر احمد هم از پیشی او رفته بود. سه داغ در یک سال غم سنگینی بود که پیرزن را خمیده کرده و اشک چشمانش را خشک کرده بود. یک سالی می شد […]