برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
خورشید در قله آسمان بر مدار ظهر ایستاده بود و لحظه لحظه طوفان را تماشا می کرد و جان بی قرار عشاق را یکی پس از دیگری به سماوات فرا می خواند. عملیات محرم آغاز شده بود، نیمروز یازدهم آبان ماه سال ۶۱ بود، گردان ولی عصر(عج) در خط الراس نظامی منطقه شرهانی با یکی […]
به بهانه عیدسعید غدیرخم و بزرگداشت یاد شهدای سادات پدربزرگ هادی به من گفت: دخترم به این فرزند تو از عالم غیب الهام می شود و گرنه وقتی که نماز شب می خواند این دعاها را از کجا پیدا می کند و می خواند؟! من واقعا تعجب می کنم. می گفت: مامان از این روزها […]
به بهانه عیدسعید غدیرخم و گرامیداشت یاد شهدای سادات نوشتن با قلم را خیلی دوست داشت. در اتاق نشسته بود و مشغول خطاطی بود. در هنگام تراشیدن قلم، دستش را برید. سرم را بلند کردم دیدم با قلم آغشته به خون می نوشت ” بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد” با دیدن این صحنه […]
به بهانه عید سعید غدیرخم و گرامیداشت یاد شهدای سادات شهید سید خلیل از همان کودکی و بدو تولد خوش سیما و نورانی بود. همیشه پیش من بود و لحظه ای از من جدا نمی شد. حتی وقتی به مسجد یا مجلس می رفتم با من می آمد. یک ر وز صبح از خواب بیدار […]