آب نیست بشکه بشکه شربت ِ
دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س)
سفر شهادت
کاشوب
حیدر
مهاجر سرزمین آفتاب
امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند
جشن عروسی بماند برای بعد
با لباس سفید احرام خندید
هدف شما از درس خواندن چیست؟
طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود
عطر برادر
مادرم دعا کنید پیروز باشیم
امسال عید پیروزی است/شهید محمدحسین بیگلی
آقای انجم شعاع همه کس زندگی من بود
امشب می خواهم از لب کارون برایتان بگویم , که برای همیشه شرمنده ی دل دریایی شهدا شد .امشب شبی ست که دل بی تاب ست و سینه تنگ و بیقرار.چشمانم را آرام می بندم و به یاد روزهای سخت گذشته سفر می کنم .. _به زمستان سال ۶۵ _به شب نوزدهم دی_به عملیات عاشورایی […]
چادر خیمه ای مش ابوالفضل در گوشه ای از نخلستان قجریه در کنار چادرهای گردان بود. من، ابوالفضل خدامرادی، یوسف خوئینی و رضا چمنی باهم بودیم. اون شب یعقوبعلی آمده بود چادر ما. اواخر پاییز ۶۵ هوای منطقه مرطوب بود. از تاریک روشن هوا به آب می زدیم و تمرین می کردیم. تا پاسی ازشب […]