برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
دستنوشته شهید غواص ابراهیم اصغری چند روز قبل از شهادت ۶۵/۱۰/۹ شبی دیگر گذشت (۶۵/۱۰/۳). عاشقان پر گشودند. قاسم، رضا، یعقوب، محمود، کریم و رحمت به جوار او رسیدند. در سینههاشان گل عشق شکفت. بر سرشان تاج افتخار نهادند و بهقول آن عارفان، حق گفتند و از دریای خون گذشتند، چون خدای موسی نیل را […]
دلنوشته شهید عباس محمدی در رثای دوست و برادر شهیدش ابراهیم اصغری روز جمعه ۱۹دیماه در اهواز بودیم که خبر عملیات کربلای۵ را از رادیو شنیدم. شنبه با چند نفر از برادران به ترابری رفتیم. «برادر مجید تفویضی» و «محسن نجفیان» را در آنجا دیدیم. هر دو زخمی بودند. نام چند نفر از شهدا را […]
به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، مراسم یاد بود شهدای ۳۵۳۵ شهید استان به مناسبت سالگرد کنگره شهدای این استان با حضور رییس سازمان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه و بسیج، مسؤولان استانی، رزمندگان، جانبازان، خانوادههای شهدا و مردم ولایی استان برگزار شد. در این مراسم سردار ابوالفضل طهماسبی جانشین فرمانده […]
نام کتاب: پنج ساعت مانده به معشوق(مجموعه دستنوشته های غواص شهید ابراهیم اصغری) تدوین: مریم بیگدلی انتشارات: غواص سال چاپ: ۱۴۰۱ این کتاب حاصل یادداشـت ها، خاطره ها، دلنوشـته ها، مقالات و آثار هنری شهید ابراهیم اصغری است که پس از پیروزی انقالب، کار خود یعنی ً تدریس و تحصیل را موقتا تعطیل کرد و […]
نام کتاب: میقات در آسمان ( مجموعه دستنوشته و یادداشت های شهید عباس محمدی) تدوین: مریم بیگدلی انتشارات: غواص سال چاپ: ۱۴۰۱ کتاب حاضر شامل خاطرات، آثار هنری، گزیدهنامهها و دلنوشته های شـهید عباس محمدی اسـت که در دو دفتر نوشـته شده بود و به صورت سالانه تنظیم و ارائه شده است. خاطرات از اواخر […]
عباس محمدی دوم خرداد ماه سال هزار و سیصد و چهل و سه در شهر زنجان در روستای دولاناب به دنیا آمد. دوره کودکی را در حال و هوای مذهبی و علاقمند خانواده به اهل بیت (ع) سپری کرد و در سال های تحصیلات ابتدایی به سبب حضور در جلسات درس قرآن و اصول عقاید […]
ابراهیم هوای نفس را در خود کشته بود. شیطان را از خود طرد کرده بود. او عاشق شهادت بود. او عاشق لقا بود. او مشتاق زیارت امام حسین بود. او سرباز
جانباز رهبرش بود. او لبیک گوی رهبرش بود. او غم دردمندان و بیچارگان بر دل داشت؛ غمی که او را سال ها رنج داده بود؛ غمی که قلبش را خونین ساخته بود. او سعادت را در شهادت دید و شهادت را شیرین ترین شهدها یافت. زمزمه های علی بر لبش جاری بود؛ زمزمه هایی که جانسوزتر از نوای نی بود.
گزیده ای از دستنوشته های شهید غواص ابراهیم اصغری چند روز قبل از شهادت ۶۵/۹/۳۰ خدایا! ای بزرگ بی منتهی! ای قدرت مطلق! خیلی درمانده ام. نه؛ هرگز تو را فراموش نمی کنم. تو هستی که دست ما را خواهی گرفت و به آنجا خواهی برد. مرا غم این نیست، زیرا تو را دارم، ولی […]
ابراهیم اصغری دوم ماه تیرماه ۱۳۳۶ در شهرستان ماهنشان استان زنجان دیده به جهان گشود. ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود. دوره ابتدایی را در مدرسه خاقانی خواند. متوسطه را در دبیرستان امیرکبیر گذراند و وارد دانشسرای عالی شد. او با حضور در جلسات قرآن و هیاتهای حسینی پرورش یافت و بزرگ شد. همزمان با اوجگیری […]
نامه ای از شهید عباس محمدی خطاب به همرزم خود شهید ابراهیم اصغری دیروز اربعین بود و اردوگاه شور و حالی دیگر داشت بعد از ظهر مراسم اربعین برگزار شد در این مراسم آیت ا… قاضی نماینده امام در دزفول شرکت داشت و سخنران این مراسم هم نماینده امام و امام جمعه عجب شیر بود،همین […]
شب سه شنبه دهم شهریور ماه چند روز مانده به ماه محرم عزاداری کردیم تا برای شب های محرم آماده شویم. هر شب،ابراهیم اصغری و منصور سودی نوحه می خواندند و صبح ها هم بعد از نماز زیارت عاشورا می خواندیدیم. همان شب در خواب دیدم که عده ای از برادران در چادر نشسته اند […]
نامه ای زیبا و ادبی از شهید ابراهیم اصغری که به همرزم خود شهید عباس محمدی که سرشار از عشق محبت و مودت است. بسم الله الرحمن الرحیم با نثارخالصانه ترین درودها به انبیاء عظام و علیا و ائمه معصومین و شهدا و صدیقین و صالحین و جهاد گران فی سبیل الله به ویژه برادرم […]
یک روز قبل از عمیات کربلای پنج بود. باید برای شناسایی به منطقه عملیاتی می رفتیم لذا همراه برادران کادر گردان حرکت کردیم. وقتی که به منطقه رسیدیم طبق معمول سراغ او را از بچه ها گرفتم تااینکه بالاخره پس از کلی پرس و جو توانستم سنگرش را پیدا کنم. اما او در سنگرش نبود […]
اشعار و دستخط مربوط به شهید هنرمند ابراهیم اصغری شبانه قافله را بارکن که باید رفت نظر دوباره به سوی یار کن که باید رفت رحیلیان همه رفتند و مانده ای تنها تو نیز خیز همان کار کن که باید رفت به آفتاب عمر نگه کن چو تیر می گذرد زخواب توبیدار کن که باید […]
عملیات غرورآفرین و پیروزمندانه والفجر ۸ در ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۴ شروع شد که طولانی ترین عملیات دوران جنگ بود. ۷۵ روز طول کشید و تقریبا تنها عملیات مهمی بود که طی آن رزمندگان دفاع مقدس توانستند منطقه بسیارمهمی از خاک عراق را به تصرف خود در بیاورند. یعنی در والفجر ۸ ارتباط دریایی عراق […]
با خواب روز کند آغاز زندگی بر روزن سفید،شب سرد با رودها با چشمک ستاره چنان می کند خموش این کوچه های طاق ریخته، پر درد با راه ها سردار کرم خورده میدان شهر با کنجکاوی موریانه هر ان انتظار زمین را می کشد تا بشکند با تپش قلب با اشک ها زنجیر زنگ گرفته […]
۱۹دی ماه حدود ساعت نزدیک ۱۰ شب بود از منطقه عمومی شلمچه بعد از عبور از خط خودمان وارد آب شدیم.هوا بسیار سرد و منطقه بسیار آرام بود.ماه به صورت قرص کامل بود به طوری که همه چیز دیده می شد در موقع ورود به آب برای کنترل نیروها از ستون خارج شدم.سمت راست ستون […]