حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×

آرشیو » بایگانی‌ها خاطرات - خط شکن ها

ازدواج ساده اما الهی | روایت عاشقانه‌ای از ازدواج شهید اکبر منصوری
۱۴۰۴-۰۳-۰۶

ازدواج ساده اما الهی | روایت عاشقانه‌ای از ازدواج شهید اکبر منصوری

ازدواج امام علی و حضرت زهرا، الگویی بی‌نظیر برای زندگی مشترک در سالروز ازدواج آسمانی امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)، نگاهی داریم به خاطره‌ای ناب از ازدواج عاشقانه سردار شهید اکبر منصوری که الهام‌گرفته از همان سبک زندگی ساده، معنوی و هدفمند بود.   ازدواج امام علی و حضرت زهرا، الگویی بی‌بدیل از […]

چیزی که در راه خدا بدی، برکتش ده برابر برمیگرده
۱۴۰۴-۰۲-۰۱

چیزی که در راه خدا بدی، برکتش ده برابر برمیگرده

چیزی که در راه خدا بدی، برکتش ده برابر برمیگرده  برای تحویل سال به خانه‌ی خانم‌بزرگ رفت. خاله‌ها و دایی‌هایش هم بودند. خانم‌بزرگ از لای قرآن به آن‌ها عیدی داد. پرویز دلش برای خانواده‌اش پر می‌کشید. دوست داشت هرچه زودتر نزد آن‌ها برود. از فامیل خداحافظی کرد و به سمت مغازه به راه افتاد. پسردایی‌اش […]

مادرجان من شهید نشدم
۱۴۰۴-۰۱-۳۱

مادرجان من شهید نشدم

خرمشهر و اهواز سنگر شده در خانه بودم که محمد آمد خوشحال شدم گفتم: محمدجان آمدی؟ گفت: مادرجان من شهید نشدم. خیلی ناراحت بود. چند روز ماند و آخرین روز آمد و گفت: مادرجان من می خواهم بروم. گفتم:محمدجان مگرتازه نیامدی! نرو. گفت مادرجان باید بروم. خرمشهر و اهواز سنگر شده است. اگرمن نروم چه […]

چو اسیر توست اکنون؛ به اسیر کن مدارا
۱۴۰۳-۱۲-۱۹

چو اسیر توست اکنون؛ به اسیر کن مدارا

به ساعت ۱۱:۳۰ روز ۲۱ اسفند سال ۶۳ رسیدیم. صدای غرش میگ های عراقی که به سمت ما می آمدند یکباره فضا را پر کرد همه در بیرون سنگر پراکنده شدیم. با این که هواپیماها بالای سرمان بودند، من در حال دویدن می خواستم بیشتر دور شوم و بعد روی زمین بخوابم که یکهو به […]

خیبر ، نقطه صفر مرزی
۱۴۰۳-۱۲-۱۱

خیبر ، نقطه صفر مرزی

برای پاکسازی عملیات خیبر به جزیرۀ مجنون رفته بودیم و من شب ها نگهبان بخش تدارکات بودم. یک طرف جزیره آب بود و طرف دیگر آن باتلاق. کنار آب قدم می زدم که دیدم نیزارها دارند تکان می خورند. چند لحظه بعد، دیدم یک نفر از داخل آب بیرون آمد، چهره اش چندان واضح نبود، […]

نبرد در مجنون
۱۴۰۳-۱۲-۰۵

نبرد در مجنون

به سوی جزیر ه ی مجنون اسفند ۱۳۶۲ بود. ما در گردان امام حسین(ع) بودیم. خبرهای ناگواری از وضعیت گردان ولیعصر(عج) به ما می رسید. بسیاری از نیروها، شهید و مجروح و اسیر شده بودند. گردان ما باید سریعاً رزمنده هایش را به جزیره می رساند. ما در ساعت ۱۰ شب با ماشین های تویوتا […]

ناصر گفت بچه ها غوغا کردند
۱۴۰۳-۱۱-۱۸

ناصر گفت بچه ها غوغا کردند

برگزیده ای از خاطرات سردار شهید ناصر اوجاقلو (کلامی فرد)-برگرفته از کتاب مثلث سرخ به قلم مهسا سیفی همه‌ساله در روز نیمۀشعبان،درمسجدارک مراسم جشن برگزارمی‌کردند. ناصربا شـور واشـتیاق زیاد برای تزیین مسـجد کمک می‌کرد و بچه‌های محل را هـم بـه کارکـردن درمسـجدتشـویق می‌کـرد.بیـن مهمان‌هاشـربت وشـیرینی پخـش می‌کـرد و از اینکـه بچه‌هـای زیـادی جـذب مسـجد بشـوند، […]

دل تنگی های راحله و قیاس
۱۴۰۳-۱۱-۱۴

دل تنگی های راحله و قیاس

برگرفته از کتاب راحله به قلم مریم توکلی راوی: راحله نجفی همسر شهید جانباز قیاس علی نجفی نیمه هـای شـب بـه تهران رسـیدیم. خیابان هـا خلوت بـود. از هیاهو و ترافیـک بی رحم شـهر خبـری نبود. پدرم تاکسـی دربسـتی گرفت و کم کم کرد تا بچه ها را سوار کنیم. خیلی زود به مقابل بیمارستان […]

آب و آتشِ کربلای پنج
۱۴۰۳-۱۰-۲۰

آب و آتشِ کربلای پنج

شب پنجشنبه هجدهم دی، لحظه موعود فرا رسید. وضو گرفتیم و لباس های غواصی را تنمان کردیم. دقایقی قبل از پوشیدن لباس به هر یک از ما پودری در داخل نایلون های بسته بندی شده دادند. پودر را باید زیر لباس غواصی می گذاشتیم تا حرارت بدنمان را تنظیم کند. بعضی از بچه ها به […]

درد و دل های کاغذی
۱۴۰۳-۱۰-۰۴

درد و دل های کاغذی

بعدازظهر سوم دی ماه ۶۵، بازار وصیت‌نامه نوشتن گرم بود. هرکس با کاغذ و قلمی گوشه‌ای با خود خلوت می‌کرد و آخرین حرف‌های دلش را می‌نوشت، همه می‌دانستند که احتمال دارد هیچ‌وقت برنگردند. خیلی‌ها را می‌دیدم که گوشه‌ای نشسته‌اند و دارند وصیت‌های خود را می‌نویسند. سیدحسین حسینی عربی، همرزم عارفم می نوشت :« وه! چه […]

فرمانده ای که پشت خط نمی خوابید
۱۴۰۳-۰۸-۱۰

فرمانده ای که پشت خط نمی خوابید

مقر تاکتیکی لشکر در آن سوی ارتفاعات لری، نزدیک رودخانه شیلر بود. حدود بیست کیلومتر از خط مقدم فاصله داشت وتردد به سختی با قاطر انجام می گرفت. چند روزی بود که راه جدید باز شده بود و رفت و آمد با سهولت انجام می شد؛ اما اگر کسی با عقبه کار داشت، حدود دو […]

آب نیست بشکه بشکه شربت ِ
۱۴۰۳-۰۵-۰۲

آب نیست بشکه بشکه شربت ِ

نیرو های خط شکن وارد خرمشهر شده و اینک گردانی جدید برای پاکسازی و استقرار در مرز وارد عمل می گردند. دسته ای در ورودی شهر مامور پاکسازی ساختمانی در شرق ورودی شده و از گردان جدا می گردند، همراهشان پیر مردی فارس زبان بود که در همان ورودی قمقمه اش را درآورد و علاوه […]

دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س)
۱۴۰۳-۰۴-۲۳

دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س)

شهدای مدافع حرم آن عاشقان حریم کبریایی، آن مردان خداجوی خدایی، آن ایثارگران دلباخته حسینی، با مشاهده بی‌حرمتی یزیدیان زمانه به حریم حرم اهل‌بیت (ع) تاب و قرار خویش را از کف داده و با بر دوش کشیدن عشق و دلدادگی به سرور و سالار شهیدان و سردادن نجوای «انی سلم لمن سالمم و حرب […]

جشن عروسی بماند برای بعد
۱۴۰۳-۰۳-۳۰

جشن عروسی بماند برای بعد

آخرین بار که به جبهه می رفت به او اصرار کردم و گفتم: عزیزم تونامزد هستی، چند روز صبر کن و رفتنت رابه تاخیر بینداز تا جشن عروسی ات را برگزار کنیم. گفت: مادر جان برای جشن عروسی فرصت زیاد است. حالا جبهه به جوانان نیاز دارد، نباید رهبر عزیزمان را تنها بگزرایم. هر طور […]

با لباس سفید احرام خندید
۱۴۰۳-۰۳-۳۰

با لباس سفید احرام خندید

خاطراتی کوتاه از شهید سیدهادی بشیری موسوی به روایت مادر از کردستان که برگشت با خوشحالی کفش و لباس هایی که خریده بودم برایش آوردم بپوشد. پسرم بود و ذوق داشتم آن ها را بپوشد. اما سیدهادی همه آن ها را جمع و جور کرد. گفتم: هادی کجا میبری این لباس ها رو؟ گفت: انقدر […]

طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود
۱۴۰۳-۰۳-۲۹

طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود

خاطراتی کوتاه از شهید سید نورالدین ابراهیمی راوی:محمدرضا قهرمانی  سید نورالدین درس حوزه می خواند. به قدری مطالعه می کرد که بعضاً برای صرف غذا وقت کم می آورد. با این که در آن زمان وضعیت اغلب طلاب، از نظر مالی دشوار بود ایشان هیچگاه کم و کسری ها را بروز نمی داد و در […]

عطر برادر
۱۴۰۳-۰۳-۰۶

عطر برادر

خاطراتی کوتاه از شهید نصرت الله شکوری به روایت خواهر برگرفته از کتاب روی تل انتظار به قلم مهسا سیفی هدیه دوست داشتنی چند روزی کارش شده بود الک کردن خاک در گوشه حیاط هر بار که میپرسیدم داری چه کار میکنی از جواب دادن طفره میرفت مدتی بعد در حالی که چیزی را پشتش […]

آقای انجم شعاع همه کس زندگی من بود
۱۴۰۲-۱۲-۲۶

آقای انجم شعاع همه کس زندگی من بود

من خیاط بودم و آقای انجم شعاع کارمند جهاد سازندگی. ایشون از جهاد پارچه می آوردند و من لباس فرم می دوختم و ایشون می برد تحویل می داد. یکبار بهم گفت: کاش من هم از این لباس ها می پوشیدم. من دوره امدادگری دیده بودم. نزدیک عید بود. با خودم گفتم: فرامرز عید تعطیله؛ […]

رضا بنیانگزار زیارت عاشورا بود
۱۴۰۲-۱۲-۲۴

رضا بنیانگزار زیارت عاشورا بود

شهید رضا مهدی رضایی  غواصان نامی اسـتان زنجان بود. او شـهید رضا مهدی رضایی ساکن محله حسینیه بود. رضا، مکبر حسینیه اعظم بود و عضو فعال و سخت کوش پایگاه۱۳حسینیه. با هنرمندی، تصاویری را بر دیوارهای پایگاه نقاشـی می کرد. زیر هر نقاشی شعر و مطلب می نوشت. مداح بود و در جمع نیروها نوحه […]