ازدواج ساده اما الهی | روایت عاشقانهای از ازدواج شهید اکبر منصوری
شهادت امام جواد و آگاهی شهیدانه | روایت مادر شهید خیراله رمضانی
آزادی خرمشهر | روایت دستاول از عملیات بیتالمقدس به قلم شهید ابراهیم اصغری
شهید قندعلی گنجخانلو | مردی که جبهه را بر همه چیز مقدم دانست
طبس، نماد شکست استکبار و پیروزی ایمان
چیزی که در راه خدا بدی، برکتش ده برابر برمیگرده
مادرجان من شهید نشدم
این عید خوش بگذرد
جا مانده های بدر
چو اسیر توست اکنون؛ به اسیر کن مدارا
خیبر ، نقطه صفر مرزی
نبرد در مجنون
این راه امام حسین است
ناصر گفت بچه ها غوغا کردند
دل تنگی های راحله و قیاس
نامه تبریک عید شهید رضا عباسی ها به خواهرش با عرض سلام به حضور مبارک خواهر عزیزم و ارجمندم فاطمه رسیده ملاحظه فرمائید. پس از تقدیم عرض سلام امیدوارم که احواات شما خوب و خوش بوده باشد. باری اگر از احوالات اینجانب را خواسته باشی الحمدالله سلامت برقرار است. هیچ گونه نگرانی و ناراحتی در […]
«غزل زهرا شعبانی برای پدران صبور شهدا» همیشه خواستم از روزگار، سر باشی میان جمع چنان شمع شعله ور باشی تمام عمر به دوشم نشاندمت با عشق همیشه خواستم از من بزرگتر باشی به راه زندگی ات گرچه آشنا کردم روا نبود که اینگونه رهگذر باشی شکسته پشت من از دوری ات، خدا نکند […]
ای پدر جان منم زهرایت دختر کوچک تو ای امید من و ای شادی تنهایی من به خدا این صدمین نامه بود از چه رو هیچ جوابم ندهی ؟یاد داری که دم رفتن تو دامنت بگرفتم ؟ من به تو می گفتم پدر اینبار نرو پدر اینبار نرومن همانروز بله فهمیدم سفرت طولانی ست از […]
دانش آموزان دبیرستان اسپرینگ دال امریکا نامه ای را همراه با یک جفت جوراب برای امام فرستاده و تقاضا کرده بودند تا ایشان لباس یا جوراب مستعملی را برای آنها بفرستند. نامه ترجمه شد و خدمت آقا تقدیم شد. دستور دادند به جای جوراب یا لباس، کتابی را که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان […]
من «ژاکلین ذکریای ثانی»، ۱۸ سال سن دارم. دوست دارم اسمم «زهرا» باشد البته من لیاقت این نام را ندارم، راستش من از یک خانواده مسیحی هستم و در مورد دین اسلام هم اطلاعات چندان زیادی ندارم. همین قدر که در کتاب های درسی نوشته بودند، می دانم و بس. وقتی هم وارد دبیرستان شدم […]
« به نام خداوند بخشنده و مهربان خدمت خواهران عزیز و گرامیم در مجله مفید و پربار زن روز: سلام من را از این فاصله دور پذیرا باشید. آرزو می کنم در تمام مراحل زندگیتان مؤمن و مؤید و سلامت باشید. قبل از هر چیز لازم است از زحمات شما بخاطر فراهم آوردن این مجله […]
بچه ها تحویل سال یادش بخیر شلمچه چیده بودیم تو سفره سربند و یک سرنیزه بچه ها خیلی گشتن تو جبهه سیب نداشتیم بجای سیب تو سفره کمپوتشو گذاشتیم تو اون سفره گذاشتیم یه کاسه سکه و سنگ سمبه به جای سنجد یه سفره رنگارنگ اما یه […]
ای طلوع عشق در امواج خاک ساحل خورشید چشمانت کجاست روح تو می تابد از معراج خاک بغض دریا ذوق توفانت کجاست آمدم برخیز دستم را بگیر ورنه من این راه را گم می کنم ای تو را دریا و توفان در ضمیر گر نتابی ماه را گم می […]
کربلایی ها سلام! چه خوب شد که آمدید بعد از آن همه انتظار و چشم به راهی های مادرانتان.هرچند دیر ولی خوش آمدید. سال ها اروند قصه سرخ رفتن تان را در گوش ماهی هایش زمزمه کرده بود ،قصه غواصانی که موج هایش را در هم شکسته بودند.شیرانی که تلاطم وحشی امواجش رام نفس هایشان […]
سلام شنیدم برگشتید؟ خوش آمدید. مثل شما خیلی ها هستند، کم کم می آیند. کم کم خودشان را نشان میدهند. کم کم می آیند تا ما یادمان بماند، روزگاری در این سرزمین، چه شده است. اما نه، انگار شما مانند بقیه نیستید. فرق دارید. #غواص بودید. حتما خیلی تمرین کردید. در سیاهی #زمستان ، در […]
ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد. .ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و […]
ﺧﺎﺗﻮﻥ ﻣﻦ ، ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻠﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺧﻮﺏ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻛﺮﺩ ﺟﻨﮓ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺑﻮﺷﻬﺮ. ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻛﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﻪ […]
همسر عزیزم؛ تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینهی قلبم منقوش است. عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد میگذرد […]
بسمه تعالی همسر گرامی رباب خانم سلام علیکم رباب جان ضمن سلام سلامتی شما را از خداوند متعال آرزومندم و امیدوارم در پناه اسلام مانند حضرت زینب (س) صابر و مقاوم باشید و هیچ ناراحت نباشید. من در زنجان نیستم.شما وظیفه مادری و پدری نسبت به زهرا دارید و از زهرا خوب نگهداری و خوب […]
نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است، قصههایی عمیق و پراحساس قصههایی پر از فداکاری، قصههایی عجیب، اما خاص:قصۀ آبِ چشمۀ زمزم، زیرِ پاکوبههای اسماعیل قصۀ نیل و حضرت موسی، قصۀ آن گذشتنِ نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است، قصههایی عمیق و پراحساس قصههایی پر از فداکاری، قصههایی عجیب، اما خاص:قصۀ آبِ چشمۀ زمزم، زیرِ پاکوبههای اسماعیل قصۀ […]
پس پدر کی ز جبهه می آید باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کودکش که بهار غنچه ها و شکوفه ها که رسید باز کودک ز مادرش پرسید کی بهار و شکوفه می آیند گفت مادر که هر زمان در باغ غنچه ها لب به خنده بگشایند روز دیگر سراغ باغچه رفت کودک […]
از کدام قبیله آمده بودی؟ حرف سرزمین نیست. حرف دل است . حرف آب وخاک نیست . حرف عشق است . حرف اخلاص و ایمان است . ایمان به خدا که باشد ، می شود سنگر به سنگر با دشمن جنگید و او را عقب راند . […]
هنوز تنم گرم بود زنده بودم ونفس- نفس هوا درون سینه ام درست کنار گلوله ای که رد نشد از استخوانم و نشست سرخ کنار حرف های آخر پدر: دلت گرفت حسین را بهانه کن! قرار میگرفت سرعلی روی شانه ام که از شقیقه اش عشق می […]
بهار امسال باغچه ی خانه ی ما یک گل کم دارد… هرگاه یادت میکنم چشم های خندانت در عکس حال وهوای ابری ام را بارانی و قرص ماه صورتت دلم را قرص میکند سیب لبخندت در عکس برای تمام هفت سین سفره ی امسال ما کافیست اما چه […]