حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

سه شنبه, ۲ بهمن , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6383 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×

آرشیو » بایگانی‌ها اشعار - خط شکن ها

زهراست مادر من و من بی قرار او
۱۴۰۳-۱۰-۰۱

زهراست مادر من و من بی قرار او

عاشق شده است دانه به دانه هزار بار دل خون و سینه چاک و برافروخته انار فریاد بی صداست ترک های پیکرش از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان بسته حنا به پینهء دستان شاخسار در سرزمین گرم،انار آتشین شود یاقوت را می آورد آتشفشان به بار […]

تو از قبیله خونی و ما از تبار جنون
۱۴۰۳-۰۴-۱۷

تو از قبیله خونی و ما از تبار جنون

درختان را دوست می دارم که به احترام تو قیام کرده اند و آب را که مهر مادر توست . . . خون تو شرف را سرخ گون کرده است شفق ، آینه دار نجابتت ، و فلق ، محرابی ، که تو در آن نماز صبح شهادت گزارده ای در فکر آن گودالم که […]

کاروان می رسد از راه،ولی آه
۱۴۰۳-۰۴-۱۷

کاروان می رسد از راه،ولی آه

کاروان می رسد از راه ، ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه زنی مویه کنان ، موی کنان خسته، پریشان، پریشان و پریشان شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان شده مرثیه خوان غم جانان همان حضرت عطشان همان کعبه‌ی ایمان همان […]

شعر میلاد عرفان پور برای شهدای خدمت
۱۴۰۳-۰۳-۰۶

شعر میلاد عرفان پور برای شهدای خدمت

میلاد عرفان‌پور در پیامی شعر جدید خود را برای شهدای خدمت به اشتراک گذاشت. «دیروز صبح، پس از شنیدن خبر سهمگین، این غزل تقدیم شد به رئیس جمهور شهیدمان آیت‌الله رئیسی، شهید آیت‌الله آل هاشم، شهید امیرعبداللهیان، شهید رحمتی و دیگر پرکشیدگان این واقعه: سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ […]

شعر آیینی در سوگ شهدای کرمان
۱۴۰۲-۱۰-۱۶

شعر آیینی در سوگ شهدای کرمان

عصر چهارشنبه- ۱۳ دی ماه- همزمان با چهارمین سالروز شهادت سردار قاسم سلیمانی که بسیاری از هموطنان برای گرامیداشت یاد این شهید در گلزار شهدای کرمان حضور یافته بودند، یک عملیات تروریستی در گلزار شهدای کرمان و مسیر زائران سردار سلیمانی به وقوع پیوست. در این عملیات، ۲ انفجار در یکی از محورهای منتهی به […]

کار علی بی تو به عالم، زارست
۱۴۰۲-۰۹-۲۲

کار علی بی تو به عالم، زارست

صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست! اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست! موقع آمد و شد، فاطمه جان! می ‏بینم دیده ‏ی زینب تو مات در و دیوارست! به گواهی شب و، زمزمه‏ ی مرغ سحر […]

فردا دوباره اسم شب طوفان الاقصی است
۱۴۰۲-۰۷-۲۶

فردا دوباره اسم شب طوفان الاقصی است

طوفان عزالدین قسام است طوفان آزادی است طوفان اسلام است خشم سلیمانی است آنک دلاور مردم غزه برخاستند از جا پیچیده در عالم آوازه طوفان الاقصی آنک ببین رود خروشان جوانمردی از جای خواهد کند بر باد خواهد داد بنیاد نامردی اینک ببین دیوارهای آهنین پوچ‌اند وین سست‌تر از عنکبوتان در پی کوچ‌اند اینک ببین […]

ما همه اکبر لیلا زادیم
۱۴۰۲-۰۶-۳۰

ما همه اکبر لیلا زادیم

باز هم اول مهر آمده بود و معلم آرام اسم ها را می خواند: اصغر پورحسین! پاسخ آمد: حاضر قاسم هاشمیان! پاسخ آمد: حاضر اکبر لیلازاد …. پاسخش را کسی از جمع نداد بار دیگر هم خواند: اکبر لیلازاد! … پاسخش را کسی از جمع نداد همه ساکت بودیم جای او اینجا بود اینک اما، […]

ای پرچم کربلا به دوشت زینب
۱۴۰۲-۰۶-۰۲

ای پرچم کربلا به دوشت زینب

ای پرچم کربلا به دوشت زینب قربان تو و خشم و خروشت زینب تا موی سرت سفید شد از غم دوست شد کعبه ی دل سیاه پوشت زینب با داغ و فراق آشنایی زینب بر درد غم عشق، دوائی زینب سوگند به مظلومی زهرا و علی تو فاطمه ی کرببلائی زینب تو که خود داغ […]

بنویسید که در علقمه عباس افتاد
۱۴۰۲-۰۵-۰۳

بنویسید که در علقمه عباس افتاد

  مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را پسر ام بنین و پسر فاطمه را قمر هاشمی از اصل و نَسَب می‌گوید دیگری […]

در سایه سار نخل ولایت
۱۴۰۱-۱۱-۱۵

در سایه سار نخل ولایت

در سایه سار نخل ولایت؛ شعر استاد سیدعلی موسوی گرمارودی. چند سال پیش این شعر را خود استاد برایمان خواند، چقدر باریدیم: خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران که تو را آفرید. از تو در شگفت هم نمی توانم بود که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست: مور، چه می داند که بر […]

هفتاد و دو آئینه در دستان زهراست
۱۴۰۱-۱۰-۲۲

هفتاد و دو آئینه در دستان زهراست

درسایه ی طوبی اگر عرش، ایستاده ست یاس و بِه و سیب بهشتی، بار داده ست با سجده ی زهرا عبادت،جان گرفته حق، با بتول از انبیا پیمان گرفته با «هَل اَتی» درهای «بارِ عام» باز است زهرا که باشد سفره ی ایتام باز است از نسلِ سلمانیم و یاد اهل بیتیم ما هم غلامِ […]

سردار دل ها
۱۴۰۱-۱۰-۱۲

سردار دل ها

باز مردی توی باران آمده از دیار سربه داران آمده کرده با خونش وضو درکربلا سرکشیده تا ابد جام بلا این سفیرغزه وشام ودمشق سال ها تعلیم داده درس عشق درخم ابروی اومحراب ها چشم هایش غرق درسیلاب ها مردخاکی از تبارحیدری بر تنت پیراهن خاکستری یوسفا پیراهنت آتش گرفت شمع ما گشتی تنت آتش […]

سالروز شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گرامی باد
۱۴۰۱-۱۰-۱۱

سالروز شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گرامی باد

سروده ای زیبا برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آماده ی جنگیم ، محور را به ما بسپار پشت علی با رفتنت خالی نخواهد شد مالک خیالت تخت، حیدر را به ما بسپار هرچند شانه های او لرزید در سوگت تاوان اشک و آه رهبر را به ما بسپار افتاده ای بی سر، بدون دست، […]

خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند
۱۴۰۱-۱۰-۰۲

خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند

به سیل اشک باید شست راه کاروان ها را هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد غم ابرو کمان ها می‌نوازد قد کمان‌ها را نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده امان از این چنین داغی که می‌برّد امان‌ها را به ما با چشم و ابرو […]

کار ما نیست شناسایی نامت زینب (س)
۱۴۰۱-۰۹-۰۷

کار ما نیست شناسایی نامت زینب (س)

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه ی بال […]

شعری برای آرتین
۱۴۰۱-۰۸-۲۳

شعری برای آرتین

آرتین خوش‌آمدی! ما چشم‌انتظار بودیم بهتر شده‌ست دستت؟ ما بی‌قرار بودیم یادت می‌آید آرتین ؟ در آن حرم در آن شب مثل ستاره‌های دنباله‌دار بودیم آن شب قطاری از نور سوی بهشت می‌رفت ما را تو خوب دیدی، در آن قطار بودیم آرتین ! بگو به خواهر، در جشن ازدواجش پای قرار هستیم، پای قرار […]

جنگ با واژه فشنگ
۱۴۰۱-۰۶-۳۰

جنگ با واژه فشنگ

می خواستم شعری برای جنگ بگویم دیدم نمی شود دیگر قلم زبان دلم نیست گفتم : باید زمین گذاشت قلمها را دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست باید سلاح تیزتری برداشت باید برای جنگ از لوله ی تفنگ بخوانم – با واژه ی فشنگ – می خواستم شعری برای جنگ بگویم شعری برای شهر خودم […]

رستخیز عالم
۱۴۰۱-۰۵-۰۸

رستخیز عالم

باز این چه شورش است که در خلق عالم است   باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است   باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین   بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است   این صبح تیره باز دمید از کجا کزو   کار جهان و خلق جهان […]