زندگینامه روحانی شهید یعقوبعلی محمدی
یعقوبعلی محمدی فرزند سلطانعلی در سال ۱۳۳۰ در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهلبیت در روستایی به نام حسین آباد از توابع زنجان دیده به جهان گشود. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه و اخذ دیپلم، وارد حوزه علمیه ولی عصر-عجل الله تعالی فرجه- زنجان شده، به فراگیری علوم اسلامیپرداخت.
او بر اندوختههای معنوی خود روز به روز افزود، و دراین راه زحمات زیادی را متحمل شد؛ چه شبهایی که دستهای بلندش آسمان شب را به سپیده صبح پیوند زد و لبهای غبار گرفتهاش با جاری ذکر همچون بال پرندگان باز و بسته گشت و از حضرت دوست طلب مغفرت میکرد.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامیدر زنجان در مجامع عمومیو در نماز و جلسات متعدد گاهی در بین نماز مسائل شرعی را بیان میکرد. با اینکه چند بار مورد تهدید واقع شده بود ولی شادابتر از سحر و تازه تر از بهاران چونان چلچراغی بر سکوت و تاریکیها دوباره هجوم میبرد تا عشقها را در سینهها پیدا کند و بر جانها بصیرت و ایثار بخشد. آن قلهنشین کوه بلند، بر بلندای چکاد خورشید خروشی جاودانه را در دل داشت، نقش هدایتگر و روشن او را هیچکس انکار نمیکرد و در تمام مبارزات و تظاهرات مردم علیه رژیم شاه حضوری جدی و تعیین کننده داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامیهم مستقیماً بار سنگین مسئولیت را به دوش کشید و از طرف حضرت امام خمینی –رحمهاللهعلیه- مسئول کمیته زنجان شد و از این راه به مستضعفان خدمت میکرد، تا این که در ۱۴ اسفندماه ۱۳۵۷ به دست عناصر ضد انقلاب به شهادت رسید. او بر روی دستان گرم مردم دلسوخته تشییع شداشک فرو میغلتید و غمگنانه زمزمه میکرد. تو را میدیدم و محبت روح نسیم را، با سرانگشتان به قنوتایستادهات لمس میکردم، شهامت و دلیری تو را فراموش نمیکنم، بار دیگر با زبان شعله ریز اهوراییات برخیز و برای ما سخن بگو؛ بگو تا دوباره شور رویش بر دلها بشکفد و در جامهای سبز خون سرخ آفتاب تا آخرین خط سرریز شود و آنگاه در زیر آبی آسمان مستانه قدم زنیم. تو پارساترین زبان شهادت سخن گفتی تا ما در کنار گنداب متعلقات ساکن نشویم و بر زلال جاری آبها دل بسپاریم و به دریای معرفت غوطهور شویم.
«یادش گرامیو راهش پر رهرو باد»
ثبت دیدگاه