آخرین شب حضورمان در قجریه بود. همه نیروها در حسینیه گردان جمع شده بودند تا سخنرانی فرمانده گردان را بشنوند و بعد هم عزاداری کنند.در حسینیه جای سوزن انداختن نبود. خیلی از بچه ها بیرون حسینیه نشسته بودند. نماز جماعت به امامت حاج آقا مصلح اقامه شد. بعداز نماز، فرمانده شروع به سخنرانی کرد: «پیروزی در این عملیات تاثیر بسیار مهمی در روند جنگ و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در مجامع و محافل بین المللی خواهد داشت. پس باید سعی کنیم ماموریت محوله روبه نحو احسن به انجام برسونیم تا باعث اعتلا و سربلندی نظام جمهوری اسلامی در مقابل دشمنان قسم خورده مون بشیم… گردان ما و گردان حبیب، دو گردان خط شکن لشکر عاشورا، در این عملیات خواهند بود.
برای موفقیت عملیات، ما باید مسیر مشخص شده رو در زیر آب و به صورت کاملا مخفی وپنهانی و بی سروصدا طی کنیم و پس از رسیدن به مواضع دشمن، برق آسا به دشمن حمله کنیم و خط رو بشکنیم تا نیروهای موج دوم و سوم، که با قایق ها وارد عملیات خواهند شد، بتونن بدون هیچ مانعی خودشون رو به اون طرف آب برسونن. در مسیر ۹ کیلومتری که در زیر آب با اشنوگر طی خواهیم کرد، ممکنه دشمن آتش کور و فله ای روی آب بریزه. اگر حین غواصی کسی زخمی شد و درد گلوله و ترکش غالب شد، حق فریاد زدن و ناله کردن نداره. اگر دید نمیتونه درد ناشی از گلوله و ترکش رو تحمل کنه، همچون مولا علی (ع) که ناله و فریادش رو به چاه می گفت: باید به زیر آب بره و ناله اش رو به آب بگه تا صدا به گوش دشمن نرسه و عملیات لو نره و آسیبی به بقیه نرسه.»
در انتها هم گفت:« همدیگه رو حلال کنید… اوصانلو رو هم حلال کنید.»
سخنرانی تمام شد و حاج علی اصغر زنجانی در جایگاه قرار گرفت. وقتی بسم الله را گفت: چندلحظه ای سرش را تکانداد و بعد زد زیر گریه. با گریه او بچه ها هم گریه می کردند. اومی دانست که در چه جمعی می خواهد نوحه بخواند. او می دانست که در جمع غواصان مداحی می کند که چند روز بعد خیلی از آن ها در ایندنیا نخواهند بود.
حاج علی اصغر با همان سوز همیشگی این گونه شروع کرد:
دوشنده شوقیله ارونده غواص
دییَر یا فاطمه رزمنده غواص
همین که نام فاطمه(س) آمد، مجلس به هم ریخت. همه به سر و صورت خود می زدند. خود حاج علی اصغر هم حال دیگری داشت. شعر از استاد کلامی بود:
دوشنده شوقیله ارونده غواص
دییَر یا فاطمه رزمنده غواص
جوان شیردل عشق آشناسی
گوزل اینینده غواصی لباسی
اولمدن اولمادی خوف و هراسی
گولوب غنچه کیمین گلشنده غواص
شب حمله سودان باشین چیخارتماز
یادیننان یار و یولداشین چیخارتماز
خیالیننان او قارداشین چیخارتماز
که جان اوستونده ووردی خنده غواص
سوروشان گر اورکده ن آبروسین
دییَر من ایستیرم دین آبروسین
آلار دریا ایچینده قان وضوسین
سالار وحشت دل دشمنده غواص
مجلس عزاداری آن شب هم حال و هوای خاصی داشت. ناله ها خالصانه بود و گریه ها عاشقانه. عزاداری تمام شد، اما بچه ها هنوز کار داشتند. هرکس دنبال گوشه ای دنج و خلوت بود تا تلاطم درون خود را با ذکر معبود آرام بخشد. گروهی در حسینیه و چادرها، گروهی در نخلستان و بعضی ها در قبرهایی که کنده بودند به مناجات مشغول بودند. از گوشه و کنار موقعیت صدای نجوا و راز و نیاز بچه ها به گوش می رسید. قجریه گوشه ای از بهشت شده بود.
منبع: کتاب میمانان ام الرصاص خاطرات سید جعفر حسینی ودیق
از راست سردار حاج محمدتقی اوصانلو و حاج آقا مصلح
ثبت دیدگاه