امیر هوشنگ انصاری 23 مرداد ماه سال ۱۳۴۴ شمسی در روستای عمیدآباد از توابع شهرستان ابهر متولد شد. امیرهوشنگ دومین فرزند خانواده بود که با آمدنش چشم خانوادهای را روشن ساخت. امیرهوشنگ با بهرهگیری از محیط فرهنگی و مذهبی خانواده، رشد نموده، با شرکت در محافل و مجالس مذهبی نسبت به افزایش اندوختههای اعتقادی خویش همت گماشت. اوقات فراغت خود را در مسجد روستا به فعالیتهای فرهنگی میگذراند. دوره ابتدایی و راهنمای را در زادگاهش به پایان رساند. انجمن اسلامی مدرسه را به کمک دوستانش راهاندازی کرد. جهت ادامه تحصیل راهی شهرستان ابهر گردید و دیپلم رشته اقتصاد گرفت. علاقهاش به انقلاب اسلامی، حفظ و حراست از دستاوردهای آن به تاریخ ۲۷ دی ۱۳۶۵ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زنجان درآمد. به خاطر استعداد و ذوق هنری در بخش تبلیغات سپاه مشغول خدمت شد. تابلوهای زیبا از صحنههای انقلاب و دفاع مقدس، تمثال مبارک حضرت امام خمینی (ره) و شهدای گرانقدر را طراحی و در معرض دید عموم قرار میداد. شده آثار هنری ماندگاری از وی به یادگار مانده است. مدتی بعد به جبهه رفت و در واحد اطلاعات تیپ المهدی عجلا… مشغول خدمت گردید. نقشههای طراحی شده از موقعیت منطقه و استقرار دشمن به وسیله او و دوستانش در اختیار فرماندهان قرار میگرفت امیر هوشنگ، قبل از شهادتش در ۵ آذر ماه ۱۳۶۶ ازدواج کرد و بعد از سه ماه همراه نیروهای اطلاعات تیپ انصارالهدی عجلا… استان زنجان به منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ حلبچه عراق اعزام شد. وی سرانجام در ۷ اسفند ۱۳۶۶، حین انجام ماموریت بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر به شهادت رسید.
خصوصیات بارز شهید:
رفتار و اخلاق او در خانه با پدر، مادر، برادر و خواهرانش بسیار خوب و مهربانانه بود. خواندن نماز اول وقت از خصوصیاتش بود. در همه حال به یاد خدا بود. با حقوق کمی که دریافت میکرد.، به نیازمندان و فقیران کمک میکرد. دقت در کار و صحت وظایف محوله، برایش خیلی مهم بود. اعتقاد راسخ به مبانی دینی و ولایت مطلقه فقیه داشت.
خاطرات
شهرام انصاری، برادر شهید:
فردی بسیار مهربان و رئوف بود و چهرهای مظلوم و باوقاری داشت. با همه به مهربانی و محبت برخورد میکرد. همیشه از دوستان و همسنگران شهیدش با احترام و تکریم یاد میکرد. به حال آنان غبطه میخورد و سعادتی این چنین را برای خود آرزو داشت. همیشه از خدا درخواست میکرد سعادتی به ایشان عطا فرماید تا راه حق و فضیلت را بپیماید.
هنر نقاشی را از پدرمان به ارث برده بود. چندین بار در مسابقات نقاشی سیاهقلم و مینیاتور، موفق به کسب جوائز و دیپلمافتخار شده بود. قبل از رفتن به جبهه ازدواج کرد و سپس رفت.
امیر قبلا به شدت مجروح شده بود و اطرافیانش هم نمیدانستند. جانباز ۲۵ درصد بود. حتی مادرم و همسرم هم نمیدانستند. بعدها فهمیدند. خود من هم در جبهه مجروح شده بودم؛ اما به کسی چیزی نگفتم. حتی هنگام تشییع جنازه امیر، حضور نداشتم. در جبهه ماووت بودیم، نتوانسته بودند به من اطلاع دهند. وقتی آمدم، خیلی متأثر شدم.
فرهادی، همرزم شهید:
در تهیه طرح منظر و کالک عملیات، مهارت فوقالعادهای داشت. در ماموریتهای محوله بسیار دقیق و جدی عمل میکرد.
امیر خیلی به مسائل دینی پاییند بود. در ایام سخت و پرتلاش روزهای خون و شهادت خاطرات خوشی با هم داشتیم. به خاطر حضور طولانی مدت در منطقه وضعیت ظاهریمان خیلی به هم ریخته بود. دو روز قبل از شهادتش، به آرایشگاه و حمام رفتیم. شب تا صبح نخوابیدیم و با هم حرف زده، خندیدیم. صبح که شد، نماز خوانده، کمی استراحت کردیم و سپس دنبال کارهایمان رفتیم.
نادری، همرزم شهید:
جوانی هنرمند، نقاش حرفهای و فردی تحصیل کرده بود که میتوانست کالک و نقشه مورد نیاز فرماندهان را تهیه کند. از سایر خصوصیات ایشان میتوان به نترس و شجاع بودنش اشاره کرد. در دید و تیررس مستقیم دشمن، با خیال راحت شناسایی را انجام میداد. ایثارگری و از خودگذشتگی و مقدم شمردن دیگران بر خود از خصوصیاتش بود.
تیرانداز ماهری بود. اگر کسی جرأت میکرد سکهای را لای دو انگشتان دستش نگه دارد، میتوانست آن را بزند. با بچهها خیلی صمیمی بود. دشمن مرتب با خمپاره و توپخانه آتش میریخت. بعد از چند دقیقه دیدم سر و صدا بلند شد. وقتی خودم را رساندم، دیدم امیرهوشنگ زخمی شده است. ترکش خورده است. به سرش اصابت کرده بود. در آغوش گرفتم. چند بار نفس کشید. هنگام اذان جان به جان آفرین تسلیم کرد و به آرزوی دیرینهاش شهادت، نایل گردید.
فرازی از وصیتنامه رزمندگان اسلام
من سربازی از خیل رزمندگان اسلام عازم جبهههای حق علیه باطل میشوم. با عشق و علاقهای که به اسلام و راه حسین علیهالسلام دارم. جز پیروزی اسلام بر کفر جهانی هدف دیگری ندارم. در راه خدا، آرزوی من است. امیدوارم که این جسم و خون ناقابل را خداوند از من بپذیرد و مرا در صف شهدا قرار دهد. اسلام و قرآن در زمانی حساس و سرنوشتساز قرار گرفته است. چشم تمام دنیا به ما دوخته شده است. باید دلاورانه سرنوشت کشور اسلامی را بای پیروزی رقم بزنیم. از تمامی علاقهمندان به ادامه راه شهدا در خواست میکنم پیامرسان خون تمام شهدا باشند. کشته شدن در راه اسلام را بر ذلت ترجیح میدهم. در خاتمه باز تکرار میکنم دعاگوی امام عزیزمان باشید و او را تنها نگذارید.
امیر هوشنگ انصاری ۲۳ مرداد ماه سال ۱۳۴۴ شمسی در روستای عمیدآباد از توابع شهرستان ابهر متولد شد. امیرهوشنگ دومین فرزند خانواده بود که با آمدنش چشم خانوادهای را روشن ساخت. امیرهوشنگ با بهرهگیری از محیط فرهنگی و مذهبی خانواده، رشد نموده، با شرکت در محافل و مجالس مذهبی نسبت به افزایش اندوختههای اعتقادی خویش […]
ثبت دیدگاه